سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل پانزدهم: بررسی تطبیقی ویژگیهای روایی «ولی فقیه» با خصوصیات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای /ویژگی اول



ویژگی اول

1. علم و فقاهت

*   باید اشخاصی که هم گوینده هستند بیایند در دانشگاه، و من پیشنهاد می کنم که آقا سید علی آقا بیایند. خامنه ای . شما ممکن است بروید پیش ایشان، از قول من بگویید [که] ایشان بیایند به جای آقای مطهری، بسیار خوب است. ایشان، فهیم است، می تواند صحبت کند، می تواند حرف بزند.[1]


فصل چهاردهم: آیین ولایت‎مداری /شماره 3

 بسم الله الرحمن الرحیم

2. ولایتمداری در قرآن و روایات

v    «اولین حقّی که والی (حاکم اسلامی) بر مردم دارد، حقّ فرمانبرداری است؛ این حق را در منابع اسلامی «حق بالسمع و الطّاعة» ‏گویند.

و این هم از روایات پیغمبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گرفته شده است که فرمودند: باید که امّت بالسّمع و الطّاعة از والی و فرمانده اطاعت کند.

عبادة بن ولید در کتاب «موطّا» مالک روایتی دارد که پیغمبر آن را به عنوان حقّ شنوائی و فرمان‏برداری در سختی و آسانی، در نشاط و بدحالی تعبیر فرمودند. یعنی امّت از والی باید اطاعت کند؛ و این از آیة قرآن گرفته شده است:

«إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[1]


فصل چهاردهم: آیین ولایت‎مداری/شماره 2

بسم الله الرحمن الرحیم

1. ولایتمداری در کلام علما

1-1. تبیین زیبایی‏ها و جاذبه‏های ولایت فقیه

اگر کسى مى‏خواهد واقعاً نقش مردم؛ نقش عینى، عملى، حسّاس باشد و مسألة ولایت فقیه یک مسألة حقیقتاً مردمى و حکومت الهى توأم بشود با جنبة مردمى باشد، باید... براى مردم تبیین کند، براى مردم بیان کند جاذبه‏ها را، چیزهایى که مردم را به شوق مى‏آورد. همچنانى که ما براى حج، مردم را تشویق مى‏کنیم، ترغیب مى‏کنیم، تبیین مى‏کنیم، احکام حج را مى‏گوییم، فلسفة حج را مى‏گوییم. خیلى از غیر معتقدین به حج را وادار به حج رفتن مى‏کنیم؛ معتقد به حج مى‏کنیم، در مسألة نماز، در مسألة زکات، در مسألة خمس، در جهاد، در همه‏ی موضوعات، برای مردم تشریح مى‏کنیم؛ تبیین مى‏کنیم؛ مردم وادار مى‏شوند، مى‏روند جهاد مى‏کنند؛ بذل نفس نفیس مى‏کنند در راه خدا، خب! در این قضیة «ولایت فقیه» هم مى‏خواهید مردم نقش داشته باشند، بسم‏اللَّه! اینجا، جاى نقش مردم است! وارد بشوند در این میدان، زیبایی‏هاى این مسئله را از نظر عقل بشر و منطق بشرى تبیین کنند براى مردم، مردم را در صحنه حاضر کنند تا اینکه حقیقتاً متکى باشد به مردم؛ همان «حضور الحاضر» و «وجود الناصر»[1] تحقق پیدا بکند؛ تا بشود انقلاب اسلامى، که پیروز شد؛ تا بشود جنگ تحمیلى که پیروز شد؛ تا بشود این نوزده سالى که ما گذراندیم که بحمداللَّه در همة مراحل موفق بودیم... خب، «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ».[2] دیگر حالا هر کس هر چه مى‏خواهد در این زمینه کار بکند و هر مقدارى که فن و هنر و تلاش و توان دارد، بسم اللَّه! این گوى و این میدان؛ حرکت کند! وظیفة همه هم هست؛ البته خبرگان وظیفة مضاعف دارد.[3]


فصل چهاردهم: آیین ولایت‎مداری/ شماره 1

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل چهاردهم: آیین ولایت‎مداری

                 شماره 1


*   تمسک به ولایت امیرالمؤمنین چیست؟ یعنی ما همین [الحمد للّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الأئمة علیهم‏السلام‏][1] این را بخوانیم و رد بشویم، آن هم تمسک به ولایت امیرالمؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمؤمنین، تمسک به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گر چه ما و بشر نمی‏تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمی‏توانیم ماها و هیچ کس قدرت نداریم که پیاده کنیم؛ لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است، که یکی از معانی اش این است که ماظل آن مقام ولایت باشیم، مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که اگر چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیرالمؤمنین این است که آن عدالتی که امیرالمؤمنین اجرا می‏کرد، این هم اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرار داد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را در اجرای حکومتش، در اجرای چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیرالمؤمنین. اگر چنانچه او الگو نباشد یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید خدا ما را از متمسکین قرار داده است، جز یک کذبی چیزی نیست.[2]


فصل سیزدهم: انتقاد و نظارت بر رهبری/4. اصول حاکم بر نظارت بر رهبری

4. اصول حاکم بر نظارت بر رهبری


v  «نظارت، هم‏چون هر امر اجتماعی دیگری، باید ضابطه‏مند باشد و تحت انضباط خاصی به مرحلة اجرا درآید، تا موجب بر هم خوردن نظم و ایجاد تنش در جامعه نشود. برای این منظور مردم باید نظارت عمومی خود را از راه‏های ویژه‏ای، هم‏چون نمایندگانشان در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و راه‏های مشابه اعمال نمایند؛ چراکه نظارت، کاری بسیار حساس، تخصصی و پیچیده است، بنابراین عمومی بودن نظارت به هیچ‏وجه به این معنا نیست که تک‏تک افراد مردم هر گاه بر اساس تشخیص خود کاری از کارهای رهبر را ناصواب دانستند، فوراً از طریق رسانه‏های عمومی و امثال آن درصدد انتقاد برآیند؛ زیرا واضح است که اولاً، تشخیص یک نفر، که چه‏بسا در زمینة مورد انتقاد نیز تخصص کافی نداشته باشد، حتی نباید ملاک انتقاد در امور خصوصی قرار گیرد، تا چه رسد به امور عمومی؛ هم‏چنین باید توجه داشت که رهبر بر اساس لزوم رعایت مصلحت مسلمین، موظف است در تصمیم‏گیری‏های خود با صاحب‏نظران مشورت کند، تا بتواند مصلحت عمومی را بهتر و دقیق‏تر تشخیص دهد و آن را به درستی مراعات نماید؛ بنابراین اگر یکی از آحاد مردم نسبت به یکی از تصمیمات رهبری انتقاد و اعتراض دارد، در واقع رأی او در مقابل رأی گروهی از زبده‏ترین متخصصان و کارشناسان و هم‏چنین در مقابل رأی رهبر به عنوان یک اسلام‏شناس آگاه به زمان و مسائل روز قرار می‏گیرد.


فصل سیزدهم: انتقاد و نظارت بر رهبری/.3. جایگاه انتقاد از حاکمان در مبانی دینی

3. جایگاه انتقاد از حاکمان در مبانی دینی


v    «انسان موجودی است که در نهاد نخستین او، عشق به کمال و خوشبختی پی‏ریزی شده است. و برای دستیابی به کمال از عوامل، انگیزاننده‏ها و وادارنده‏های گوناگون کمک می‏گیرد و بازدارنده‏ها را به کنار می‏نهد، تا زمینة رشد و بالندگی فردی و اجتماعی خویش را فراهم سازد. از جمله انگیزه‏هایی که در سیر تکامل انسانی و پیدایش حیات طیبه اجتماعی او، نقشی مهم و بنیادی دارد، مسئله «نقد و انتقاد» است.


فصل سیزدهم: انتقاد و نظارت بر رهبری/1. تفاوت «عیب‏جویی» و «سؤال»

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل سیزدهم: انتقاد و نظارت بر رهبری


1. تفاوت «عیب‏جویی» و «سؤال»

*   من البته هیچ‌وقت جلو انتقاد را نگرفته‌ام و کسى را منع نکرده‌ام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضی‏ها طورى انتقاد مى‌کنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست.[1]


فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه/شماره 4

بسم الله الرحمن الرحیم

2. هدایت ویژة الهی درمصونیت ‏بخشی به ولی فقیه از خطا

*   هیچ مسأله‏اى نیست که از دید رهبرىِ الهىِ جامعة اسلامى خالى بماند و دور بماند و این فرق بین جامعة الهى و جامعة غیرالهى است... قرآن کریم وقتى از انبیاء حرف مى‏زند، آنان را به عنوان رهبران برجسته یاد مى‏کند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛[1] یعنى ما پیغمبران را رهبرانى قرار دادیم که مردم را در سایة فرمان ما هدایت مى‏کنند. رهبر نقشه را از خدا مى‏گیرد، راه را از خدا مى‏آموزد، روش‏ها را هم از خدا مى‏آموزد؛ این رهبرى، رهبرى درست است. «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات»؛[2] وقتى رهبرى، رهبرى خدایى شد، کار خوب را هم از خدا یاد مى‏گیرد. خدا آن رهبرى را که از سوى اوست، دست مى‏گیرد و هدایت مى‏کند، از مشکلات او را عبور مى‏دهد... رهبرى در انقلاب ما از رهبرىِ دنیایى به رهبرىِ الهى تبدیل شد.[3]


فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه/شماره 3

 بسم الله الرحمن الرحیم

1-2. استقامت

*   قرآن مى‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[1] «ربنا الله» یعنى اعتراف به عبودیت در مقابل خدا و تسلیم در مقابل او. این چیز خیلى بزرگى است؛ اما کافى نیست. وقتى مى‌گوییم «ربنا الله»، براى همین لحظه‌اى که مى‌گوییم، خیلى خوب است؛ اما اگر «ربنا الله» را فراموش کردیم، «ربنا الله» امروز ما دیگر براى فرداى ما کارى صورت نخواهد داد. لذا مى‌فرماید: «ثم استقاموا»؛ پایدارى و استقامت کنند و در این راه باقى بمانند. این است که موجب مى‌شود «تتنزّل علیهم الملائکة»، و اِلاّ با یک لحظه و یک برهه خوب بودن، فرشتگان خدا بر انسان نازل نمى‌شوند، نور هدایت و دست کمک الهى به سوى انسان دراز نمى‌شود و انسان به مرتبة عباد صالحین نمى‌رسد.[2]


فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه/شماره 2

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه

                   شماره 2

   

1. راه‏های عمومی جلب هدایت الهی

1-1. صبر و یقین

*   در سورة مبارکة سجده، خدای متعال ضمن بیان حالات ملت‏ها و اقوام و انسان‏های مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را می‌فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‏»؛[1] کسانی‌که دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود به‌وجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خدای متعال زمام هدایت مجموعه‌های انسانی را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکی صبر است و دیگری یقین؛ «لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‏»[2]