سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه/شماره 3

 بسم الله الرحمن الرحیم

1-2. استقامت

*   قرآن مى‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[1] «ربنا الله» یعنى اعتراف به عبودیت در مقابل خدا و تسلیم در مقابل او. این چیز خیلى بزرگى است؛ اما کافى نیست. وقتى مى‌گوییم «ربنا الله»، براى همین لحظه‌اى که مى‌گوییم، خیلى خوب است؛ اما اگر «ربنا الله» را فراموش کردیم، «ربنا الله» امروز ما دیگر براى فرداى ما کارى صورت نخواهد داد. لذا مى‌فرماید: «ثم استقاموا»؛ پایدارى و استقامت کنند و در این راه باقى بمانند. این است که موجب مى‌شود «تتنزّل علیهم الملائکة»، و اِلاّ با یک لحظه و یک برهه خوب بودن، فرشتگان خدا بر انسان نازل نمى‌شوند، نور هدایت و دست کمک الهى به سوى انسان دراز نمى‌شود و انسان به مرتبة عباد صالحین نمى‌رسد.[2]


*   روزی به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزة علمیة قم را تعطیل خواهند کرد.» اینجا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد.» خیلی کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتی بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزة علمیة قم تعطیل شود.» پای همه می‌لرزد. اما امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد و پیش رفت. روزی به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همة علمای بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند. یعنی اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پای خیلی کسان، اینجا می‌لرزد. اما پای امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نقطة پیروزی انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگی در مقابل رژیم پهلوی تشویق می‌کنید. جواب خون‏هایی را که بر زمین می‌ریزد چه کسی می‏دهد؟» یعنی در مقابل امام (رضوان‌الله‏علیه)، خون‏ها را ـ خون‏های جوانان را ـ قرار دادند. یکی از علمای بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت؛ گفت: «در 15 خرداد که ایشان ـ یعنی امام ـ این حرکت را کردند، خیلی کسان کشته شدند که بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه کسی خواهد داد؟» این طرز فکرها بود. این طرز فکرها فشار می‌آورد و ممکن بود هر کسی را از ادامة حرکت منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتی که بر او حاکم بود، در این‌جاها دیده می‏شد.[3]

*   ... در شرایط سخت و دشوار، ما که مسئولیت ادارة کشور را بر عهده داشتیم، به او پناه می‌بردیم. آن بزرگوار مثل اقیانوسی عمیق و آرام بود و هیچ تلاطمی در او تأثیر نداشت. با نگاه به او، به آرامش می‌رسیدیم و مشکلات بزرگ را کوچک می‌یافتیم.[4]

v    تفسیر نمونه نیز در ذیل آیه «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[5] می نویسد:

«در این آیات و تعبیرات کوتاه و پر معنیش، نکته‏هاى ظریف و فراوانى نهفته است: 1- آیا نزول فرشتگان بر مؤمنانِ با استقامت، به هنگام مرگ و انتقال از این عالم به جهان دیگر است؟ همانگونه که جمعى از مفسران احتمال داده‏اند، یا در سه موقف «به هنگام مرگ» و «به هنگام ورود در قبر» و «به هنگام زنده شدن در رستاخیز» به سراغ آنها مى‏آیند؟

و یا اینکه این بشارتها دائمى و مستمر است که با الهامهاى معنوى این حقایق را در گوش جان مؤمنان پیوسته مى‏خوانند، هر چند به هنگام مرگ یا ورود در عرصه محشر صداى فرشتگان رساتر و روشنتر مى‏شود؟

 از آنجا که آیه قید و شرطى ندارد، با معنى اخیر سازگارتر است، به خصوص اینکه فرشتگان در چهارمین بشارت مى‏گویند: «ما دوستان شما در دنیا و آخرت هستیم» و این دلیل بر آن است که این مژده‏ها را به هنگامى که آنها در دنیا زنده‏اند از فرشتگان مى‏شنوند، اما نه بشارتى با زبان و الفاظ، بلکه بشارتهایى که مؤمنان با گوش جان مى‏شنوند، و در مشکلات و گرفتاریها در اعماق دل احساس مى‏کنند و آرامش مى‏یابند.

... به هر حال این بشارتهاى فرشتگان الهى است که در روح و جان انسانِ با ایمان و پر استقامت پرتوافکن مى‏شود، در طوفانهاى سخت زندگى به آنها نیرو و توان مى‏بخشد، و در پرتگاهها و لغزشگاهها به آنها ثبات قدم مى‏دهد.»[6]

1-3. تقوی[7] و اخلاص

*   تقوا مرکبى است که مى‌تواند ما را به آن منازل عالى برساند: «اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛[8] «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[9] «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ».[10] علم و هدایت و رحمت الهى بر اثر تقوا از سوى خداوند به انسان عطا مى‌شود.[11]

*     اگر تقوا باشد، هدایت الهى هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهى هم به صورت کامل نصیب فرد و جامعه نمى‌شود.[12]

*   خیلى از کارهایى که ما مى‌کنیم و لغزش‏هایى که از ما سر مى‌زند، بر اثر عدم مراقبت است. خیلى از گناهان را ما با قصد قبلى انجام نمى‌دهیم؛ از خود غفلت مى‌کنیم، زبان ما به غیبت و تهمت و شایعه‌پراکنى و دروغ آلوده مى‌شود؛ دست ما و چشم ما هم همین‌طور. بنابراین غفلت است که ما را در بلا مى‌اندازد. اگر مراقب چشم و زبان و دست و امضاء و قضاوت و نوشتن و حرف زدنمان باشیم، بسیارى از خطاها و گناهان بزرگ و کوچک از ما سر نمى‌زند. اگر مراقب دل خود باشیم، دچار حسد، بدخواهى، بددلى، کینه، بخل، ترس‏هاى بى‌مورد، طمع به مال و منال دنیا و طمع به ناموس و مال دیگران در دل ما رسوخ نمى‌کند. این مراقبت در انسان، جادة نجات است. عاقبت نیک، در سایة این مراقبت به دست مى‌آید؛ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ».[13] اگر این مراقبت در انسانى باشد، امکان گناه از او بسیار کم مى‌شود. عدالت یک انسان هم از همین مراقبت سرچشمه مى‌گیرد؛ استقامت یک انسان و یک ملت هم از همین مراقبت سرچشمه مى‌گیرد؛ حق‌جویى و حق‌پویى هم از همین مراقبت سرچشمه مى‌گیرد. این مراقبت و این تقوا مادر همة نیکى‌هاست؛ هدایت هم به خاطر این مراقبت ایجاد مى‌شود؛ پیشرفت دنیا و آخرت هم ناشى از همین مراقبت است. وقتى مراقبت کنیم، فکر ما هم بیکار نمى‌ماند؛ دل ما هم به راه کج نمى‌رود؛ جوارح و اعضاى ما هم خطا و لغزش پیدا نمى‌کند یا کم پیدا مى‌کند. دنیا و آخرت زیر سایة تقواست؛ این درس امیرالمؤمنین است.[14]

*   «من کان لله کان الله له»؛[15] هرکس براى خدا کار کند، خدا هم همة این قدرت عظیم خود را براى او، در جهت او و در خدمت او قرار خواهد داد. فرمودهاست: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[16] هدایت هم مى‌کند. وقتى شما براى او تلاش کردید، نمى‌گذارد در گمراهى بمانید؛ هدایت هم مى‌کند.[17]

*   شما اوّل باید احساس مسئولیت شرعى را هادى و حاکم بر خودتان بدانید تا دیگران از شما یاد بگیرند... اگر این احساس باشد، ما دچار هیچ لغزشى نمى‏شویم؛ یعنى لغزش‏هایى که بتواند ما را از ادامة این راه باز بدارد. شخص امام، براى ما بزرگ‏ترین اسوه و الگو است. از اوّل مواظب بود ـ این شخصیت عزیز و متّقى ـ که آنچه وظیفه‏اش است، انجام بدهد. خود ایشان بارها گفتند که آنچه که پیش آمد، بعضى‏هایش را ما قبلاً فکر نکرده بودیم؛ از روى تدبیر ما نبود؛ خدا پیش آورد. بارها ایشان در قضایاى مختلفى این را گفته بودند. در آن روز عجیب 21 بهمن یا 20 بهمن سال 57 که اعلان حکومت نظامى کردند، امام به مردم دستور دادند که «بیایید بیرون از خانه‏ها!» خود ایشان مى‏گفتند: من این را پیش‏بینى نکرده بودم؛ همین‏طورى شد دیگر. یعنى خداى متعال، آن کسى را که اهل تقوى است و دل صالح و سالمى دارد، دستش را مى‏گیرد، قدم قدم جلو مى‏آورد؛ «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[18] راه‏ها را خدا به انسان نشان مى‏دهد.[19]

*     او[ امام] چون مرد خدا بود و براى خود کار نمى‌کرد، خدا نیز بندة صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنى‌اى بخشید، تا راه را پیدا کند.[20]

*   این، آن چیزى بود که در ایران اتفاق افتاد و رهبرى که با تقوا و صدق عمل توانسته بود تأیید و هدایت الهى را جلب کند، حرکت خود را شروع کرد و در ظرف پانزده سال مجاهدت و تلاش مستمر، توانست توده‌هاى عظیم مردم را به تدریج در خدمت هدف ـ که همان حکومت اسلامى، تشکیل نظام اسلامى و اجراى احکام اسلامى بود ـ به حرکت درآورد.[21]

*   برادران و خواهران! سعى کنید در همة برنامه‌ریزی‏ها و در همة تلاش‏ها، نیتتان این باشد که رضاى الهى را کسب کنید. این، ما را هدایت هم خواهد کرد. وقتى ما این‌طور تصمیم بگیریم و اراده کنیم و بخواهیم، طبعا دچار برخى اشتباهاتى که از رفتار خود ما هم ناشى مى‌شود، نخواهیم شد.[22]

*   اگر تقوا به میان بیاید، خداى متعال هم اعمال را اصلاح و ما را هدایت مى‌کند؛ «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏»؛[23] خداى متعال هدایت را بر عهدة خودش دانسته. اگر ما در خط تقوا، رعایت امر و نهى الهى و مواظبت از رفتار خود حرکت کنیم، بدون شک خداى متعال ما را هدایت و کمبودهاى کار ما را جبران خواهد کرد... اگر تقوا را رعایت کردیم، حرف و عمل ما هم با هدایت و کمک الهى در مسیر درست قرار خواهد گرفت. پس، اول و آخر همة حرف‏هاى ما تقواست.[24]

*   خداى متعال وعده کرده است: «من کان لله کان الله له»؛[25] «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ‏»؛[26] خداوند کمک خواهد کرد، خداوند راهنمایى خواهد کرد. امام بزرگوار ما، هم قولا و هم عملا این درس را به ملت ایران داد و ملت ما نتیجة آن را در مقابل چشم خود دید، و دنیا شاهد این معنا بود.[27]

v    آیت الله مکارم شیرازی می نویسند:

«قال على (علیه السلام): «مَنْ غَرَسَ اشْجارَ التُّقى‏ جَنى‏ ثِمارَ الْهُدى»؛[28]‏ کسى که در وجود خویش نهال تقوى‏ بکارد، میوه‏هاى هدایت را از آن به دست مى‏آورد.

مضمون و محتواى روایت فوق، که ثمره و نتیجة تقوى‏ در همین دنیاست، در آیات و روایات مختلفى مطرح شده است؛ ثمره تقوى‏ در آیة شریفة 282 سورة بقره، تعلیم و دانش الهى، و در آیة شریفة 29 سوره انفال، دست یافتن به قدرت تمیز بین حق و باطل (فرقان) و در آیة دوم سوره بقره، ثمرة آن هدایت مطرح شده است.

امّا آنچه در روایت فوق مطرح شده، فقط ارتباط میان هدایت و تقوى‏ است که هر چه تقوى‏ بیش‏تر شود هدایت الهى بیش‏تر نصیب انسان مى‏گردد؛ زیرا قلب همچون آینه است، وقتى آینه غبارآلود شود، حقایق را منعکس نمى‏کند؛ امّا اگر آینه دل را با قراردادن در مسیر نسیم تقوى‏ از غبار گناه بزداییم، چهرة حقیقت به خوبى در آن منعکس مى‏شود.

بنابراین نور هدایت همواره در حال تابیدن است و لحظه‏اى قطع نمى‏گردد... نکتة دیگر این که تأثیر تقوى‏ و هدایت دو طرفه است؛ یعنى همان‏طور که هر چه تقوى‏ زیادتر شود، هدایت فزونى مى‏یابد، هر چه هدایت هم بیش‏تر شود، انسان به مراحل عالى‏ترى از تقوى‏ دست مى‏یابد.

بنابراین باید سعى و تلاش نماییم، تقواى‏ الهى را در زندگى فردى و اجتماعى، در مسایل دینى و سیاسى و اقتصادى و ادارى و خلاصه تمام زوایاى زندگى خود پیاده کنیم، تا تمام امّت اسلامى، میوه‏هاى هدایت الهى را از این درخت بارور و تنومند بچینند و از آن به نحو شایسته بهره‏مند گردند.»[29]

v    علامه حسینی طهرانی در این مورد می گویند:

«خداوند در قرآن‌ مجید می‌فرماید:

«أَفَمَن‌ شَرَحَ اللَهُ صَدْرَهُ و لِلاْءسْلَامِ فَهُوَ عَلَی‌' نُورٍ مِّن‌ رَّبِّهِ»؛[30] آن‌ کسی‌ که‌ خداوند سینة‌ او را برای‌ اسلام‌ منشرح‌ ساخته‌ است‌، او با نوری‌ از طرف‌ پروردگار خودش‌ یعنی‌ با نور إلهی‌ است‌.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَهَ وَ ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن‌ رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَل‌ لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛[31] ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید! تقوای‌ پروردگار را داشته‌ باشید و به‌ پیغمبرش‌ إیمان‌ بیاورید، تا خدا دو نصیب‌ از رحمت‌ خود به‌ شما عنایت کند؛ و به‌ شما نوری‌ بدهد که‌ بوسیلة‌ آن‌ حرکت‌ کنید.

شاهد ما در اینجاست‌: آن‌ نوری‌ که‌ خداوند به‌ إنسان‌ می‌دهد و إنسان‌ با آن‌ نور حرکت‌ می‌کند.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن‌ تَتَّقُوا اللَهَ یَجْعَل‌ لَّکُمْ فُرْقَانًا»؛[32] ای‌ کسانی‌ که‌ إیمان‌ آورده‌اید، اگر تقوای‌ خدا را پیشه‌ کنید، خدا به‌ شما فُرقان‌ می‌دهد.

یعنی‌: ملکه‌ای‌، حالی‌، ادراکی‌ به‌ شما میدهد که‌ شما با آن‌ فرقان‌، هر حقّ و باطلی‌ را فوراً تشخیص‌ می‌دهید. حقّ با باطل‌ برای‌ شما ملتبِس‌ نمیشود؛ اشتباه‌ نمی‌کنید؛ در شبهات‌ فرو نمی‌روید؛ همیشه‌ حقّ مانند یک‌ خورشید درخشان‌، و باطل‌ هم‌ مانند یک‌ لُجّة‌ تاریک‌ و مکان‌ ظلمانی‌، برای‌ شما مشخّص‌ خواهد بود؛ و هیچ‌ وقت‌ این‌ دو با همدیگر مخلوط‌ نشده‌، مُلتبِس‌ به‌ یکدیگر نمیشوند.

این‌ فرقان‌، فرقانی‌ است‌ که‌ بین‌ حقّ و باطل‌ جدائی‌ می‌اندازد. و پروردگار این‌ فرقان‌ را به‌ خود شما عنایت‌ می‌کند، اگر تقوی پیشه‌ کنید! این‌ لازمة‌ تقوی‌ است‌.»[33]

v    در تفسیر نمونه نیز در تشریح این بحث آمده است:

«در روایات اسلامى به مسأله «نیّت» اهمیت فوق العاده‏اى داده شده است، و اصلاً برنامه اسلام این است که: هر عملى را با رنگ نیت و انگیزه آن مى‏پذیرد. حدیث معروف پیامبر (صلى الله علیه و آله) را که همه شنیده‏ایم؛ «لا عَمَلَ إِلاّ بِالنِّیَّةِ»،[34] بیانگر همین حقیقت است.

و بعد از مسئلة نیّت، روى «اخلاص» تکیه شده است که اگر آن باشد، عمل، فوق العاده پر ارزش و الا فاقد ارزش خواهد بود.

اخلاص آن است که: محرّک انسان از هر گونه شائبة غیر الهى، پاک باشد و مى‏توان نام آن را «توحید نیت» گذاشت؛ یعنى در تمام برنامه‏ها، تنها به پروردگار و رضاى او اندیشیدن.

جالب توجه این که: در شأن نزول آیه فوق، از پیامبر (صلى الله علیه و آله) چنین نقل شده است: شخصى خدمتش آمده عرض کرد: یا رسول اللّه! من در راه خدا انفاق مى‏کنم، صله رحم به جا مى‏آورم، و این اعمال را فقط به خاطر اللّه انجام مى‏دهم؛ اما هنگامى که مردم از این اعمال من سخن مى‏گویند و ستایش مى‏کنند، مسرور و خوشحال مى‏شوم، این اعمال من چگونه است؟

پیامبر (صلى الله علیه و آله) سکوت فرموده، سخنى نگفت. تا این که آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد (که تنها عملى مقبول درگاه خدا است که با اخلاص کامل همراه باشد).[35]

بدون شک منظور از این روایت، آن حالت سرور غیراختیارى نیست؛ بلکه حالتى است که انگیزة عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیت کند.

عمل خالص، تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیت است که در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى‏خوانیم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِیْنَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنابِیْعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلبِهِ عَلى‏ لِسانِهِ»؛[36]  کسى که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمه‏هاى حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش مى‏گشاید.»[37]

v    آیت الله مکارم شیرازی در کتاب دیگر خود با نام «اخلاق در قرآن» می نویسند:

«در حدیث دیگرى از امام علىّ بن ابیطالب (علیه السلام) مى‏خوانیم: «عِنْدَ تَحَقُّقِ الْاخْلاصِ تَسْتَنیرُ البَصائِرُ»؛[38] به هنگام تحقّق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانى مى‏شود.»[39]

v    استاد شهید مطهری نیز به نقش تقوا در هدایت الهی انسان اشاره می کنند:

«ربوبیّت و خداوندگارى و ولایت، به عبارت دیگر کمال و قدرتى که در اثر عبودیّت و اخلاص و پرستش واقعى نصیب بشر مى‏گردد، منازل و مراحلى دارد:

اوّلین مرحله، این است که الهام‏بخش و تسلّط‏بخش انسان بر نفس خویشتن‏ است. به عبارت دیگر، کمترین نشانة قبولى عمل انسان در نزد پروردگار این است که اوّلاً بینشى نافذ پیدا مى‏کند؛ روشن و بیناى خود مى‏گردد؛ قرآن کریم مى‏فرماید: «انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛[40] اگر تقواى الهى را داشته باشید، خداوند مایة تمیز براى شما قرار مى‏دهد، «وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[41] آنان که در راه ما بکوشند، ما راههاى خویش را به آنها مى‏نمایانیم.

و ثانیاً، آدمى بر نفس و قواى نفسانى خویش غالب و قاهر مى‏گردد، ارادة انسان در برابر خواهش‏هاى نفسانى و حیوانى، نیرومند مى‏گردد؛ آدمى حاکم وجود خویش مى‏شود؛ مدیریّت لایقى نسبت به دایره وجود خودش کسب مى‏کند.»[42]

«کمکهاى غیبى گاهى به صورت فراهم شدن شرایط موفّقیت است و گاهى به صورت الهامات و هدایت‏ها و روشنی‏ها و روشن‏بینى‏ها. ولى باید دانست که این‏گونه الطاف غیبى، گزاف و رایگان نیست؛ چنین نیست که انسان در خانه‏اش بنشیند، دست روى دست بگذارد و منتظر باشد، «دستى از غیب برون آید و کارى بکند»؛ خیر! چنین انتظاراتى بر خلاف ناموس آفرینش است. دو آیه از قرآن ذکر مى‏کنم، یکى در مورد مددهایى که به صورت فراهم شدن شرایط موفّقیت است و دیگر در مورد مددهایى که به صورت الهامات و هدایت‏هاى معنوى است؛ ببینید قرآن چه شرایطى ذکر مى‏کند و چگونه است که به صورت گزاف و رایگان رخ نمى‏نماید.

در مورد اول مى‏گوید: «انْ تَنْصُرُوا اللَّه یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اقْدامَکُمْ»؛[43] اگر خدا را یارى کنید خداوند شما را یارى مى‏کند و ثابت قدمتان مى‏دارد.

ببینید یارى الهى را که مدد غیبى است، مشروط مى‏کند به یارى قبلى خدا؛ یعنى به اینکه خدمت و عمل و مجاهدتى در راه خیر عموم صورت بگیرد و مخصوصاً در راه خدا باشد؛ یعنى للّه و فى اللّه باشد؛ یعنى هم عمل و مجاهدت و کوشش شرط است و هم اخلاص و حسن نیّت.

در مورد دوم مى‏گوید: «وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ انَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحْسِنینَ»؛[44] آنان که در راه ما کوشش و جدّیت به خرج مى‏دهند، ما راه‏هاى خود را به آنها ارائه مى‏دهیم. خداوند با نیکوکاران است.

در این آیه نیز هم کوشش را و هم اینکه «در راه ما» باشد [را] ذکر مى‏کند؛ هم صرف نیروى بدنى و هم صرف نیروى روحى را شرط قرار مى‏دهد و در این صورت است که هدایت و روشنى باطنى به انسان داده مى‏شود. مى‏بینید که سخن از مددهاى گزاف و رایگان نیست.»[45]

«آری، یک فرد در زندگى عملى خود اگر کوشش و اخلاص را توأماً داشته باشد، خداوند او را از راه‏هایى که خود آن فرد مى‏داند تأیید مى‏فرماید: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أقْدامَکُمْ»؛[46] شما اگر حقیقت را یارى کنید، حقیقت به یارى شما مى‏آید.»[47]



[1]. به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند. (فصلت: 30)

[2]. بیانات در دیدار گروه کثیرى از پاسداران به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (علیه السلام) و روز پاسدار 17/7/1381

[3]. بیانات رهبر معظم انقلاب 16/3/1368

[4]. بیانات رهبر معظم انقلاب 18/3/1368

[5]. به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند. (فصلت: 30)

[6]. تفسیر نمونه، ج‏20، ص: 274

[7]. تقوا چیست و چگونه مى‌شود در ابعاد مختلف زندگى، با تقوا بود؟ تقوا، عبارت از اجتناب و پرهیز از خطا و گناه و اشتباه و آلودگى و ناپاکى و انحراف از راه و پیروى از هوسها، و دل سپردن به خط مستقیم تکلیف و وظیفه. (خطبه‌هاى نماز جمعة تهران 19/11/1369)

[8]. تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! (بقره: 189)

[9]. و تقواى الهى پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید! (الحجرات: 10)

[10]. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد. (بقره: 282)

[11]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر 24/8/1383

[12]. خطبه‌هاى نماز جمعة تهران 10/1/1369

[13]. و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است! (الأعراف: 128)

[14]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعة تهران 28/5/1384

[15]. مصباح الشریعه (ترجمه عبد الرزاق گیلانى)، ص 180

[16]. و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد. (عنکبوت: 69)

[17]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شوراى اسلامى 10/3/1378

[18]. طلاق: 2 و 3

[19].  بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بااعضاى حزب و اعضاى نهادهاى انقلابى  8/6/1363

[20]. سخنرانى رهبر معظم انقلاب در مراسم بیعت جمع کثیرى از مردم استان همدان و شهرهاى سارى و ساوه 5/4/1368

[21]. پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 10/3/1369

[22]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت به مناسبت آغاز هفتة دولت 2/6/1377

[23]. به یقین هدایت کردن بر ماست. (لیل: 12)

[24]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 8/3/1384

[25]. مصباح الشریعه (ترجمه عبد الرزاق گیلانى)، ص 180

[26]. و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است. (عنکبوت: 69)

[27]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام و سفراى کشورهاى اسلامى در 17 ربیع‌الاول 6/2/1384

[28] . بحار الانوار، جلد 75، صفحه 90

[29] . آیت الله مکارم شیرازی، 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ص: 261  ‏

[30] .الزمر، آیه 22

[31] .الحدید، آیه 28

[32] .الانفال، 29

[33] . علامه محمد حسین حسینی طهرانی(علامه طهرانی)، ولایت فقیه در حکومت اسلام، جلد دوم، درس چهاردهم

[34] . هیچ عملی جز با نیت پذیرفته نیست. (بحار الانوار، جلد 66، صفحه 404)

[35] . « مجمع البیان» و تفسیر« قرطبى»، ذیل آیه 110 سوره کهف

[36] . سفینة البحار، جلد اول، ص 408

[37] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،  ج‏12، ص 578  و 579  

[38] . غرر الحکم، جلد 2، صفحه 490، شماره 12.

[39] . آیت الله مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج‏1، ص: 279

[40] . انفال: 29               

[41] . عنکبوت: 69

[42] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص 297 تا 299 

[43] . محمّد(ص): 7

[44] . عنکبوت: 69

[45] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص 345 و 346 

[46] . محمّد(ص): 7

[47] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص 349 

واقعا عالی بود کل وبتون سلامت باشین و تندرست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی