امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن مىفرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[1] «ربنا الله» یعنى اعتراف به عبودیت در مقابل خدا و تسلیم در مقابل او. این چیز خیلى بزرگى است؛ اما کافى نیست. وقتى مىگوییم «ربنا الله»، براى همین لحظهاى که مىگوییم، خیلى خوب است؛ اما اگر «ربنا الله» را فراموش کردیم، «ربنا الله» امروز ما دیگر براى فرداى ما کارى صورت نخواهد داد. لذا مىفرماید: «ثم استقاموا»؛ پایدارى و استقامت کنند و در این راه باقى بمانند. این است که موجب مىشود «تتنزّل علیهم الملائکة»، و اِلاّ با یک لحظه و یک برهه خوب بودن، فرشتگان خدا بر انسان نازل نمىشوند، نور هدایت و دست کمک الهى به سوى انسان دراز نمىشود و انسان به مرتبة عباد صالحین نمىرسد.[2]
روزی به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزة علمیة قم را تعطیل خواهند کرد.» اینجا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد.» خیلی کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتی بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزة علمیة قم تعطیل شود.» پای همه میلرزد. اما امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد و پیش رفت. روزی به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همة علمای بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند. یعنی اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پای خیلی کسان، اینجا میلرزد. اما پای امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نقطة پیروزی انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگی در مقابل رژیم پهلوی تشویق میکنید. جواب خونهایی را که بر زمین میریزد چه کسی میدهد؟» یعنی در مقابل امام (رضواناللهعلیه)، خونها را ـ خونهای جوانان را ـ قرار دادند. یکی از علمای بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت؛ گفت: «در 15 خرداد که ایشان ـ یعنی امام ـ این حرکت را کردند، خیلی کسان کشته شدند که بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه کسی خواهد داد؟» این طرز فکرها بود. این طرز فکرها فشار میآورد و ممکن بود هر کسی را از ادامة حرکت منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتی که بر او حاکم بود، در اینجاها دیده میشد.[3]
... در شرایط سخت و دشوار، ما که مسئولیت ادارة کشور را بر عهده داشتیم، به او پناه میبردیم. آن بزرگوار مثل اقیانوسی عمیق و آرام بود و هیچ تلاطمی در او تأثیر نداشت. با نگاه به او، به آرامش میرسیدیم و مشکلات بزرگ را کوچک مییافتیم.[4]
v تفسیر نمونه نیز در ذیل آیه «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[5] می نویسد:
«در این آیات و تعبیرات کوتاه و پر معنیش، نکتههاى ظریف و فراوانى نهفته است: 1- آیا نزول فرشتگان بر مؤمنانِ با استقامت، به هنگام مرگ و انتقال از این عالم به جهان دیگر است؟ همانگونه که جمعى از مفسران احتمال دادهاند، یا در سه موقف «به هنگام مرگ» و «به هنگام ورود در قبر» و «به هنگام زنده شدن در رستاخیز» به سراغ آنها مىآیند؟
و یا اینکه این بشارتها دائمى و مستمر است که با الهامهاى معنوى این حقایق را در گوش جان مؤمنان پیوسته مىخوانند، هر چند به هنگام مرگ یا ورود در عرصه محشر صداى فرشتگان رساتر و روشنتر مىشود؟
از آنجا که آیه قید و شرطى ندارد، با معنى اخیر سازگارتر است، به خصوص اینکه فرشتگان در چهارمین بشارت مىگویند: «ما دوستان شما در دنیا و آخرت هستیم» و این دلیل بر آن است که این مژدهها را به هنگامى که آنها در دنیا زندهاند از فرشتگان مىشنوند، اما نه بشارتى با زبان و الفاظ، بلکه بشارتهایى که مؤمنان با گوش جان مىشنوند، و در مشکلات و گرفتاریها در اعماق دل احساس مىکنند و آرامش مىیابند.
... به هر حال این بشارتهاى فرشتگان الهى است که در روح و جان انسانِ با ایمان و پر استقامت پرتوافکن مىشود، در طوفانهاى سخت زندگى به آنها نیرو و توان مىبخشد، و در پرتگاهها و لغزشگاهها به آنها ثبات قدم مىدهد.»[6]
تقوا مرکبى است که مىتواند ما را به آن منازل عالى برساند: «اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛[8] «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[9] «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ».[10] علم و هدایت و رحمت الهى بر اثر تقوا از سوى خداوند به انسان عطا مىشود.[11]
اگر تقوا باشد، هدایت الهى هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهى هم به صورت کامل نصیب فرد و جامعه نمىشود.[12]
خیلى از کارهایى که ما مىکنیم و لغزشهایى که از ما سر مىزند، بر اثر عدم مراقبت است. خیلى از گناهان را ما با قصد قبلى انجام نمىدهیم؛ از خود غفلت مىکنیم، زبان ما به غیبت و تهمت و شایعهپراکنى و دروغ آلوده مىشود؛ دست ما و چشم ما هم همینطور. بنابراین غفلت است که ما را در بلا مىاندازد. اگر مراقب چشم و زبان و دست و امضاء و قضاوت و نوشتن و حرف زدنمان باشیم، بسیارى از خطاها و گناهان بزرگ و کوچک از ما سر نمىزند. اگر مراقب دل خود باشیم، دچار حسد، بدخواهى، بددلى، کینه، بخل، ترسهاى بىمورد، طمع به مال و منال دنیا و طمع به ناموس و مال دیگران در دل ما رسوخ نمىکند. این مراقبت در انسان، جادة نجات است. عاقبت نیک، در سایة این مراقبت به دست مىآید؛ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ».[13] اگر این مراقبت در انسانى باشد، امکان گناه از او بسیار کم مىشود. عدالت یک انسان هم از همین مراقبت سرچشمه مىگیرد؛ استقامت یک انسان و یک ملت هم از همین مراقبت سرچشمه مىگیرد؛ حقجویى و حقپویى هم از همین مراقبت سرچشمه مىگیرد. این مراقبت و این تقوا مادر همة نیکىهاست؛ هدایت هم به خاطر این مراقبت ایجاد مىشود؛ پیشرفت دنیا و آخرت هم ناشى از همین مراقبت است. وقتى مراقبت کنیم، فکر ما هم بیکار نمىماند؛ دل ما هم به راه کج نمىرود؛ جوارح و اعضاى ما هم خطا و لغزش پیدا نمىکند یا کم پیدا مىکند. دنیا و آخرت زیر سایة تقواست؛ این درس امیرالمؤمنین است.[14]
«من کان لله کان الله له»؛[15] هرکس براى خدا کار کند، خدا هم همة این قدرت عظیم خود را براى او، در جهت او و در خدمت او قرار خواهد داد. فرمودهاست: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[16] هدایت هم مىکند. وقتى شما براى او تلاش کردید، نمىگذارد در گمراهى بمانید؛ هدایت هم مىکند.[17]
شما اوّل باید احساس مسئولیت شرعى را هادى و حاکم بر خودتان بدانید تا دیگران از شما یاد بگیرند... اگر این احساس باشد، ما دچار هیچ لغزشى نمىشویم؛ یعنى لغزشهایى که بتواند ما را از ادامة این راه باز بدارد. شخص امام، براى ما بزرگترین اسوه و الگو است. از اوّل مواظب بود ـ این شخصیت عزیز و متّقى ـ که آنچه وظیفهاش است، انجام بدهد. خود ایشان بارها گفتند که آنچه که پیش آمد، بعضىهایش را ما قبلاً فکر نکرده بودیم؛ از روى تدبیر ما نبود؛ خدا پیش آورد. بارها ایشان در قضایاى مختلفى این را گفته بودند. در آن روز عجیب 21 بهمن یا 20 بهمن سال 57 که اعلان حکومت نظامى کردند، امام به مردم دستور دادند که «بیایید بیرون از خانهها!» خود ایشان مىگفتند: من این را پیشبینى نکرده بودم؛ همینطورى شد دیگر. یعنى خداى متعال، آن کسى را که اهل تقوى است و دل صالح و سالمى دارد، دستش را مىگیرد، قدم قدم جلو مىآورد؛ «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[18] راهها را خدا به انسان نشان مىدهد.[19]
او[ امام] چون مرد خدا بود و براى خود کار نمىکرد، خدا نیز بندة صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنىاى بخشید، تا راه را پیدا کند.[20]
این، آن چیزى بود که در ایران اتفاق افتاد و رهبرى که با تقوا و صدق عمل توانسته بود تأیید و هدایت الهى را جلب کند، حرکت خود را شروع کرد و در ظرف پانزده سال مجاهدت و تلاش مستمر، توانست تودههاى عظیم مردم را به تدریج در خدمت هدف ـ که همان حکومت اسلامى، تشکیل نظام اسلامى و اجراى احکام اسلامى بود ـ به حرکت درآورد.[21]
برادران و خواهران! سعى کنید در همة برنامهریزیها و در همة تلاشها، نیتتان این باشد که رضاى الهى را کسب کنید. این، ما را هدایت هم خواهد کرد. وقتى ما اینطور تصمیم بگیریم و اراده کنیم و بخواهیم، طبعا دچار برخى اشتباهاتى که از رفتار خود ما هم ناشى مىشود، نخواهیم شد.[22]
اگر تقوا به میان بیاید، خداى متعال هم اعمال را اصلاح و ما را هدایت مىکند؛ «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»؛[23] خداى متعال هدایت را بر عهدة خودش دانسته. اگر ما در خط تقوا، رعایت امر و نهى الهى و مواظبت از رفتار خود حرکت کنیم، بدون شک خداى متعال ما را هدایت و کمبودهاى کار ما را جبران خواهد کرد... اگر تقوا را رعایت کردیم، حرف و عمل ما هم با هدایت و کمک الهى در مسیر درست قرار خواهد گرفت. پس، اول و آخر همة حرفهاى ما تقواست.[24]
خداى متعال وعده کرده است: «من کان لله کان الله له»؛[25] «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»؛[26] خداوند کمک خواهد کرد، خداوند راهنمایى خواهد کرد. امام بزرگوار ما، هم قولا و هم عملا این درس را به ملت ایران داد و ملت ما نتیجة آن را در مقابل چشم خود دید، و دنیا شاهد این معنا بود.[27]
v آیت الله مکارم شیرازی می نویسند:
«قال على (علیه السلام): «مَنْ غَرَسَ اشْجارَ التُّقى جَنى ثِمارَ الْهُدى»؛[28] کسى که در وجود خویش نهال تقوى بکارد، میوههاى هدایت را از آن به دست مىآورد.
مضمون و محتواى روایت فوق، که ثمره و نتیجة تقوى در همین دنیاست، در آیات و روایات مختلفى مطرح شده است؛ ثمره تقوى در آیة شریفة 282 سورة بقره، تعلیم و دانش الهى، و در آیة شریفة 29 سوره انفال، دست یافتن به قدرت تمیز بین حق و باطل (فرقان) و در آیة دوم سوره بقره، ثمرة آن هدایت مطرح شده است.
امّا آنچه در روایت فوق مطرح شده، فقط ارتباط میان هدایت و تقوى است که هر چه تقوى بیشتر شود هدایت الهى بیشتر نصیب انسان مىگردد؛ زیرا قلب همچون آینه است، وقتى آینه غبارآلود شود، حقایق را منعکس نمىکند؛ امّا اگر آینه دل را با قراردادن در مسیر نسیم تقوى از غبار گناه بزداییم، چهرة حقیقت به خوبى در آن منعکس مىشود.
بنابراین نور هدایت همواره در حال تابیدن است و لحظهاى قطع نمىگردد... نکتة دیگر این که تأثیر تقوى و هدایت دو طرفه است؛ یعنى همانطور که هر چه تقوى زیادتر شود، هدایت فزونى مىیابد، هر چه هدایت هم بیشتر شود، انسان به مراحل عالىترى از تقوى دست مىیابد.
بنابراین باید سعى و تلاش نماییم، تقواى الهى را در زندگى فردى و اجتماعى، در مسایل دینى و سیاسى و اقتصادى و ادارى و خلاصه تمام زوایاى زندگى خود پیاده کنیم، تا تمام امّت اسلامى، میوههاى هدایت الهى را از این درخت بارور و تنومند بچینند و از آن به نحو شایسته بهرهمند گردند.»[29]
v علامه حسینی طهرانی در این مورد می گویند:
«خداوند در قرآن مجید میفرماید:
«أَفَمَن شَرَحَ اللَهُ صَدْرَهُ و لِلاْءسْلَامِ فَهُوَ عَلَی' نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»؛[30] آن کسی که خداوند سینة او را برای اسلام منشرح ساخته است، او با نوری از طرف پروردگار خودش یعنی با نور إلهی است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَهَ وَ ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛[31] ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای پروردگار را داشته باشید و به پیغمبرش إیمان بیاورید، تا خدا دو نصیب از رحمت خود به شما عنایت کند؛ و به شما نوری بدهد که بوسیلة آن حرکت کنید.
شاهد ما در اینجاست: آن نوری که خداوند به إنسان میدهد و إنسان با آن نور حرکت میکند.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا»؛[32] ای کسانی که إیمان آوردهاید، اگر تقوای خدا را پیشه کنید، خدا به شما فُرقان میدهد.
یعنی: ملکهای، حالی، ادراکی به شما میدهد که شما با آن فرقان، هر حقّ و باطلی را فوراً تشخیص میدهید. حقّ با باطل برای شما ملتبِس نمیشود؛ اشتباه نمیکنید؛ در شبهات فرو نمیروید؛ همیشه حقّ مانند یک خورشید درخشان، و باطل هم مانند یک لُجّة تاریک و مکان ظلمانی، برای شما مشخّص خواهد بود؛ و هیچ وقت این دو با همدیگر مخلوط نشده، مُلتبِس به یکدیگر نمیشوند.
این فرقان، فرقانی است که بین حقّ و باطل جدائی میاندازد. و پروردگار این فرقان را به خود شما عنایت میکند، اگر تقوی پیشه کنید! این لازمة تقوی است.»[33]
v در تفسیر نمونه نیز در تشریح این بحث آمده است:
«در روایات اسلامى به مسأله «نیّت» اهمیت فوق العادهاى داده شده است، و اصلاً برنامه اسلام این است که: هر عملى را با رنگ نیت و انگیزه آن مىپذیرد. حدیث معروف پیامبر (صلى الله علیه و آله) را که همه شنیدهایم؛ «لا عَمَلَ إِلاّ بِالنِّیَّةِ»،[34] بیانگر همین حقیقت است.
و بعد از مسئلة نیّت، روى «اخلاص» تکیه شده است که اگر آن باشد، عمل، فوق العاده پر ارزش و الا فاقد ارزش خواهد بود.
اخلاص آن است که: محرّک انسان از هر گونه شائبة غیر الهى، پاک باشد و مىتوان نام آن را «توحید نیت» گذاشت؛ یعنى در تمام برنامهها، تنها به پروردگار و رضاى او اندیشیدن.
جالب توجه این که: در شأن نزول آیه فوق، از پیامبر (صلى الله علیه و آله) چنین نقل شده است: شخصى خدمتش آمده عرض کرد: یا رسول اللّه! من در راه خدا انفاق مىکنم، صله رحم به جا مىآورم، و این اعمال را فقط به خاطر اللّه انجام مىدهم؛ اما هنگامى که مردم از این اعمال من سخن مىگویند و ستایش مىکنند، مسرور و خوشحال مىشوم، این اعمال من چگونه است؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله) سکوت فرموده، سخنى نگفت. تا این که آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد (که تنها عملى مقبول درگاه خدا است که با اخلاص کامل همراه باشد).[35]
بدون شک منظور از این روایت، آن حالت سرور غیراختیارى نیست؛ بلکه حالتى است که انگیزة عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیت کند.
عمل خالص، تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیت است که در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مىخوانیم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِیْنَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنابِیْعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ»؛[36] کسى که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمههاى حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش مىگشاید.»[37]
v آیت الله مکارم شیرازی در کتاب دیگر خود با نام «اخلاق در قرآن» می نویسند:
«در حدیث دیگرى از امام علىّ بن ابیطالب (علیه السلام) مىخوانیم: «عِنْدَ تَحَقُّقِ الْاخْلاصِ تَسْتَنیرُ البَصائِرُ»؛[38] به هنگام تحقّق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانى مىشود.»[39]
v استاد شهید مطهری نیز به نقش تقوا در هدایت الهی انسان اشاره می کنند:
«ربوبیّت و خداوندگارى و ولایت، به عبارت دیگر کمال و قدرتى که در اثر عبودیّت و اخلاص و پرستش واقعى نصیب بشر مىگردد، منازل و مراحلى دارد:
اوّلین مرحله، این است که الهامبخش و تسلّطبخش انسان بر نفس خویشتن است. به عبارت دیگر، کمترین نشانة قبولى عمل انسان در نزد پروردگار این است که اوّلاً بینشى نافذ پیدا مىکند؛ روشن و بیناى خود مىگردد؛ قرآن کریم مىفرماید: «انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛[40] اگر تقواى الهى را داشته باشید، خداوند مایة تمیز براى شما قرار مىدهد، «وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[41] آنان که در راه ما بکوشند، ما راههاى خویش را به آنها مىنمایانیم.
و ثانیاً، آدمى بر نفس و قواى نفسانى خویش غالب و قاهر مىگردد، ارادة انسان در برابر خواهشهاى نفسانى و حیوانى، نیرومند مىگردد؛ آدمى حاکم وجود خویش مىشود؛ مدیریّت لایقى نسبت به دایره وجود خودش کسب مىکند.»[42]
«کمکهاى غیبى گاهى به صورت فراهم شدن شرایط موفّقیت است و گاهى به صورت الهامات و هدایتها و روشنیها و روشنبینىها. ولى باید دانست که اینگونه الطاف غیبى، گزاف و رایگان نیست؛ چنین نیست که انسان در خانهاش بنشیند، دست روى دست بگذارد و منتظر باشد، «دستى از غیب برون آید و کارى بکند»؛ خیر! چنین انتظاراتى بر خلاف ناموس آفرینش است. دو آیه از قرآن ذکر مىکنم، یکى در مورد مددهایى که به صورت فراهم شدن شرایط موفّقیت است و دیگر در مورد مددهایى که به صورت الهامات و هدایتهاى معنوى است؛ ببینید قرآن چه شرایطى ذکر مىکند و چگونه است که به صورت گزاف و رایگان رخ نمىنماید.
در مورد اول مىگوید: «انْ تَنْصُرُوا اللَّه یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اقْدامَکُمْ»؛[43] اگر خدا را یارى کنید خداوند شما را یارى مىکند و ثابت قدمتان مىدارد.
ببینید یارى الهى را که مدد غیبى است، مشروط مىکند به یارى قبلى خدا؛ یعنى به اینکه خدمت و عمل و مجاهدتى در راه خیر عموم صورت بگیرد و مخصوصاً در راه خدا باشد؛ یعنى للّه و فى اللّه باشد؛ یعنى هم عمل و مجاهدت و کوشش شرط است و هم اخلاص و حسن نیّت.
در مورد دوم مىگوید: «وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ انَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحْسِنینَ»؛[44] آنان که در راه ما کوشش و جدّیت به خرج مىدهند، ما راههاى خود را به آنها ارائه مىدهیم. خداوند با نیکوکاران است.
در این آیه نیز هم کوشش را و هم اینکه «در راه ما» باشد [را] ذکر مىکند؛ هم صرف نیروى بدنى و هم صرف نیروى روحى را شرط قرار مىدهد و در این صورت است که هدایت و روشنى باطنى به انسان داده مىشود. مىبینید که سخن از مددهاى گزاف و رایگان نیست.»[45]
«آری، یک فرد در زندگى عملى خود اگر کوشش و اخلاص را توأماً داشته باشد، خداوند او را از راههایى که خود آن فرد مىداند تأیید مىفرماید: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أقْدامَکُمْ»؛[46] شما اگر حقیقت را یارى کنید، حقیقت به یارى شما مىآید.»[47]
[1]. به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند. (فصلت: 30)
[2]. بیانات در دیدار گروه کثیرى از پاسداران به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (علیه السلام) و روز پاسدار 17/7/1381
[3]. بیانات رهبر معظم انقلاب 16/3/1368
[4]. بیانات رهبر معظم انقلاب 18/3/1368
[5]. به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند. (فصلت: 30)
[6]. تفسیر نمونه، ج20، ص: 274
[7]. تقوا چیست و چگونه مىشود در ابعاد مختلف زندگى، با تقوا بود؟ تقوا، عبارت از اجتناب و پرهیز از خطا و گناه و اشتباه و آلودگى و ناپاکى و انحراف از راه و پیروى از هوسها، و دل سپردن به خط مستقیم تکلیف و وظیفه. (خطبههاى نماز جمعة تهران 19/11/1369)
[8]. تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! (بقره: 189)
[9]. و تقواى الهى پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید! (الحجرات: 10)
[10]. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد. (بقره: 282)
[11]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز عید سعید فطر 24/8/1383
[12]. خطبههاى نماز جمعة تهران 10/1/1369
[13]. و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است! (الأعراف: 128)
[14]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعة تهران 28/5/1384
[15]. مصباح الشریعه (ترجمه عبد الرزاق گیلانى)، ص 180
[16]. و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد. (عنکبوت: 69)
[17]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شوراى اسلامى 10/3/1378
[18]. طلاق: 2 و 3
[19]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بااعضاى حزب و اعضاى نهادهاى انقلابى 8/6/1363
[20]. سخنرانى رهبر معظم انقلاب در مراسم بیعت جمع کثیرى از مردم استان همدان و شهرهاى سارى و ساوه 5/4/1368
[21]. پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 10/3/1369
[22]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت به مناسبت آغاز هفتة دولت 2/6/1377
[23]. به یقین هدایت کردن بر ماست. (لیل: 12)
[24]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 8/3/1384
[25]. مصباح الشریعه (ترجمه عبد الرزاق گیلانى)، ص 180
[26]. و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است. (عنکبوت: 69)
[27]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام و سفراى کشورهاى اسلامى در 17 ربیعالاول 6/2/1384
[28] . بحار الانوار، جلد 75، صفحه 90
[29] . آیت الله مکارم شیرازی، 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ص: 261
[30] .الزمر، آیه 22
[31] .الحدید، آیه 28
[32] .الانفال، 29
[33] . علامه محمد حسین حسینی طهرانی(علامه طهرانی)، ولایت فقیه در حکومت اسلام، جلد دوم، درس چهاردهم
[34] . هیچ عملی جز با نیت پذیرفته نیست. (بحار الانوار، جلد 66، صفحه 404)
[35] . « مجمع البیان» و تفسیر« قرطبى»، ذیل آیه 110 سوره کهف
[36] . سفینة البحار، جلد اول، ص 408
[37] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص 578 و 579
[38] . غرر الحکم، جلد 2، صفحه 490، شماره 12.
[39] . آیت الله مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج1، ص: 279
[40] . انفال: 29
[41] . عنکبوت: 69
[42] . مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج3، ص 297 تا 299
[43] . محمّد(ص): 7
[44] . عنکبوت: 69
[45] . مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج3، ص 345 و 346
[46] . محمّد(ص): 7
[47] . مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج3، ص 349