امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
4. اصول حاکم بر نظارت بر رهبری
v «نظارت، همچون هر امر اجتماعی دیگری، باید ضابطهمند باشد و تحت انضباط خاصی به مرحلة اجرا درآید، تا موجب بر هم خوردن نظم و ایجاد تنش در جامعه نشود. برای این منظور مردم باید نظارت عمومی خود را از راههای ویژهای، همچون نمایندگانشان در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و راههای مشابه اعمال نمایند؛ چراکه نظارت، کاری بسیار حساس، تخصصی و پیچیده است، بنابراین عمومی بودن نظارت به هیچوجه به این معنا نیست که تکتک افراد مردم هر گاه بر اساس تشخیص خود کاری از کارهای رهبر را ناصواب دانستند، فوراً از طریق رسانههای عمومی و امثال آن درصدد انتقاد برآیند؛ زیرا واضح است که اولاً، تشخیص یک نفر، که چهبسا در زمینة مورد انتقاد نیز تخصص کافی نداشته باشد، حتی نباید ملاک انتقاد در امور خصوصی قرار گیرد، تا چه رسد به امور عمومی؛ همچنین باید توجه داشت که رهبر بر اساس لزوم رعایت مصلحت مسلمین، موظف است در تصمیمگیریهای خود با صاحبنظران مشورت کند، تا بتواند مصلحت عمومی را بهتر و دقیقتر تشخیص دهد و آن را به درستی مراعات نماید؛ بنابراین اگر یکی از آحاد مردم نسبت به یکی از تصمیمات رهبری انتقاد و اعتراض دارد، در واقع رأی او در مقابل رأی گروهی از زبدهترین متخصصان و کارشناسان و همچنین در مقابل رأی رهبر به عنوان یک اسلامشناس آگاه به زمان و مسائل روز قرار میگیرد.
واضح است که احتمال صحت این رأی بسیار ضعیف است؛ نمیگوییم اصلاً نباید آن را استماع کرد؛ عقل حکم میکند که در ابراز چنین رأیی نباید سرعت نمود، بلکه باید در آن تأمل و با صاحبنظران مشورت کرد و در صورتی که همچنان انتقاد باقی باشد، از راههای مسالمتآمیز، که نظم عمومی جامعه را بر هم نزند، به طرح آن پرداخت؛ و ثانیاً، وقتی که طبق تعلیمات اسلامی، افراد موظفاند که حتی در انتقادهای خصوصی خود نسبت به دیگران، احترام آنان را محفوظ بدارند و بهگونهای انتقاد کنند که موجب لطمه به شخصیت اجتماعی آنان نشود، پس در انتقاد نسبت به مقامات عمومی و در رأس آنها مقام رهبری، این جهت را باید به طریق اولی رعایت کنند.
بر این اساس، در انتقاد باید از شیوههای مطمئن و آبرومندانه استفاده نمود، شیوههایی مبتنی بر حسننیت و دلسوزی برای کشور و مردم. به همین دلیل است که در روایات اسلامی، از نظارت همگانی و متقابل دولت و ملت نسبت به یکدیگر، به نصیحت (خیرخواهی) تعبیر شده است؛ چه اینکه نصیحت در برابر غش است و هر که دربارة کسی خالص باشد و هیچگونه نظر شخصی و اغراض فردی را دنبال نکند و در هر کاری که میکند و هر سخنی که میگوید، منافع و مصالح آن فرد یا جمع را در نظر گیرد، اهل نصیحت است... بدین ترتیب، بدون اشکال میتوان نتیجه گرفت که در حکومت ولایی، زمامدار در برابر مردم مسئول و تحت نظارت آنان است، همان طور که در حکومت جمهوری نیز چنین است.»[1]
v «منتقد دو چیز را میتواند نقد کند: یکی تشخیص ولی از حکم شرعی است. به طور طبیعی، کسی که خودش وارد در احکام نیست، مردم از او میپرسند که تو بر چه اساسی نقد میکنی؟! گاهی یک فقیه نقد میکند، این اشکال بر او وارد نیست؛ او ادله را نگاه میکند و نقد میکند و حتی اگر غرضش چیز دیگری باشد؛ چون مسئلة تشخیص، نقطه منفرد نیست. اگر یک وقت ولی فقیه بیشتر آرائش شاذ بود، ما باید سؤال کنیم که چگونه است تشخیصهای او با فقهای دیگر این اندازه فاصله دارد؟! و این مشکلی است که خبرگان رهبری باید نسبت به آن حساس شوند. امّا اگر اینگونه نبود، آرای آن فقیه در حد سایر فقها بود؛ با حفظ اختلافات طبیعی، آن مشکلی نیست. بنابراین، کسی که میخواهد تشخیص حکم شرعی را نقد کند، انتظار عقلا این است که او خودش اهل فن باشد.
...وقتی ما امر به معروف و نهی از منکر میکنیم، اولین شرطش این است که معروف و منکر را تشخیص دهیم. در این تشخیص یا باید ما خودمان اهل تشخیص باشیم، یا باید به تشخیص عالمان اعتماد کنیم، غیر از این راهی وجود ندارد. انتقاد هم همینگونه است؛ کسی که میخواهد به عنوان امر به معروف و نهی از منکر انتقاد کند.»[2]
v «نظارت مردمی یک وظیفه عمومی نسبت به همه مسئولان است؛ ولی این امر در مسئلة رهبری کافی نیست، برای این که باید شرایط رهبری در اصل یکصدویازدهم بررسی شود که آیا وجود دارد یا نه؟
برخی از آنها که بهطور کلی از حوزه صلاحیت عمومی مردم خارج است؛ مثل این که باید رهبری از نظر علمی مجتهد و دارای قدرت استنباط باشد. ما باید بدانیم که قدرت استنباط ادامه دارد یا ندارد؟ چگونه مردم میتوانند تشخیص بدهند که رهبر دارای قدرت استنباط هست یا نیست؟ یا نسبت به بینش سیاسی و تدبیر، آیا مردم به سادگی میتوانند تشخیص دهند؟
این مسئولیت را نمیتوان به مردم واگذار کرد. باید تشکیلاتی باشد و عدهای کارشناس باشند تا در مواردی که شبههای پیش میآید، تحقیق کنند که آیا حقیقت دارد یا ندارد؟ اگر مشکلی نبود، اطمینان پیدا میکنند و به کارشان ادامه میدهند و اگر حقیقت داشت، مشورت و تصمیمگیری کنند و با اکثریت آراء، آن فرد را از مسئولیتش عزل نمایند.
نکتهای که لازم میدانم تذکّر دهم این که، در این گونه موارد، خیلی از شبههها از این قبیل است. میگویند: میتوان [این نقش را] به مردم واگذار کرد، در حالی که به این نکته توجّه ندارند که آنها (مراکز رسمی تعبیه شده در قانون برای نظارت) نمایندگان مردم هستند؛ اگر مجلس است، مجلس از مردم است و نمایندگان هم نمایندههای مردم هستند که قانون تصویب میکنند؛ اگر مجلس خبرگان است، خبرگان هم از مردم است و این مسئولیت را به وکالت و نمایندگی از مردم، بر عهده میگیرند. هر یک از مردم، نمیتوانند این مسئولیت را انجام دهند. به عنوان مثال، در مجلس قانونگذاری کنند یا در قضیه خبرگان، دربارة رهبری بحث و ایفای نقش کنند. بنابراین، مردم باواسطه اظهارنظر مینمایند و نمایندگان به وکالت از آنها فعالیت میکنند. مردم آنان را قبول کرده و به آنها رأی دادهاند و رأی آنها به منزلة این است که شما از طرف ما نمایندگی دارید که این وظایف را انجام دهید.»[3]
v مجلسخبرگان رهبری، نهادى است که به موجب قانون اساسى، سه مسئولیتِ مهم درباره رهبرى نظام دارد: «تعیین»، «عزل» و «نظارت»:
v آیت الله جنتی از اعضای باسابقة این مجلس در اینباره میگویند:
«وقتی مجلس خبرگان فقیهی را به عنوان رهبر انتخاب میکند، طبیعی است که باید دقت کامل داشته باشد و در ادامه هم نظارت صحیح و کاملی بر استدامة شرایط بکند. اگر خطایی دید اول باید با خود رهبر در میان بگذارد، اگر رهبر توانست کمیسیون تحقیق را قانع کند، معلوم میشود که شرایط همچنان باقی است، ولی اگر شرطی را فاقد شود که قانع کننده نباشد، خود به خود منعزل میگردد و خبرگان باید به فکر جایگزین باشند.»[4]
«تداوم رهبرى» ولىِّ امر [نیز] به «استمرار صلاحیت و شایستگى» وى بستگى دارد و با فقدانِ هر یک از شرایطِ لازم براى رهبرى، مشروعیّت آن از بین مىرود. البته برخى از فِرق اسلامى عقیده دارند که این شرایط در آغاز مورد نیاز است و پس از تحقّق ولایت، هیچ عاملى از قبیل فسق و ظلم، خللى در مشروعیت حاکم پدید نمىآورد و نمىتوان بدینوسیله عقد خلافت و امامت را بر هم زده و حاکم را عزل کرد.[5]
ولى شیعه اصرار دارد که با کمترین انحراف، رهبرى منصب خود را از دست داده و باید او را برکنار نمود:
حضرت امام خمینی(قدس سره) در اینباره جملات و تعبیرات بسیار صریحی دارند:
«فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف بگذارد، ولایت ندارد.»[6]
«با هرگونه انحراف فکرى یا عملى، شخص به صورت قهرى معزول است و پیش از آنکه مردم به عدمصلاحیّت وى رأى دهند، خود بهخود ساقط مىشود و البته مردم هم باید قدرت را از دست او بگیرند.»[7]
v «در قانوناساسى در سه مورد، برکنارى رهبرى پیشبینى شده است:
1. ناتوانى از انجام وظایف رهبرى؛
2. از دست دادن یکى از شرایط رهبرى؛
3. کشف فقدان یکى از شرایط از آغاز.
در هر یک از این موارد، قانوناساسى، تشخیص و تصمیم را بر عهدة مجلسخبرگان نهاده است.
اصل یکصدویازدهم مىگوید:
«هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود، یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم ویکصدونهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، به عهدة خبرگان مذکور در اصل یکصدوهشتم مىباشد.»[8]
4-2. نوع نظارت خبرگان بر عملکرد رهبری
v برخی این سوال را مطرح میکنند که این نظارت استصوابی است یا استطلاعی؟
آیت الله جنتی در پاسخ به این سوال میگویند:
«بحث نظارت استصوابی و استطلاعی پس از گذشت حدود ربع قرن از عمر انقلاب مطرح شد. به نظر من نظارت در طبع خودش بیان کننده ماهیت خودش هست؛ وقتی میگوییم یک دستگاه وظیفه نظارتی دارد، اقتضای آن نظارت هم معلوم میشود؛ یعنی اگر خطا و اشتباهی رخ داد، ناظر باید توان اثرگذاری داشته باشد. اگر قرار باشد تنها نظارت بکند و خطای صد در صد را ببیند ولی امکان جلوگیری نداشته باشد، این اصلاً نظارت به حساب نمیآید. از این جهت باید گفت: هر جا در قانون اساسی و یا حتی در قانون عادی، وظیفة نظارت برعهدة فرد یا نهادی گذاشته شده، معنایش نظارت استصوابی است و معنای استصواب این است که بگوید صواب و درست است تا کار پیش برود و یا این که بگوید خطا است و باید اصلاح شود. این طبیعت کلمة نظارت است؛ در مورد نظارت مجلس خبرگان هم معنایش این است که اگر در جایی دیدند که در شرایط رهبر نقصی پیدا شده، کمیسیون تحقیق باید بیدرنگ به خبرگان اطلاع دهند تا اگر مشکل جدی بود، فوراً اقدام کنند. البته قبل از خبرگان باید با رهبری در میان بگذارند، ممکن است رهبری دلیلی داشته باشد یا سندی ارائه کند که قانعکننده باشد. این معنای نظارت استصوابی است.»[9]
v «در نظام اسلامى، رهبرى داراى دو مسئولیت «جزایى» و «سیاسى» است. از نظر جزایى، تشریفات خاصى براى بررسى اتهامات او در دادگاه وجود ندارد و در اصل یکصدوهفتم قانوناساسى تصریح شده که «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوى است». لذا رسیدگى به تخلفات او مانند سایر شهروندان است. در حالىکه در برخى کشورها مانند آمریکا، رئیس جمهور از نوعى مصونیت قضایى برخوردار است و دربارة جرایمى از قبیل ارتشا، دادگاه عادى نمىتواند رسیدگى کند، بلکه ابتدا کنگره به موضوع مىپردازد و سپس پرونده در مجلس سنا مطرح مىشود و براى رأى به محکومیّتِ رئیس جمهور، رأى دو سوم سناتورها لازم است.
علاوه بر این در جمهورى اسلامى، مجلسخبرگان عهدهدار نظارت بر رهبرى است. که مستفاد از اصل یکصدویازدهم قانوناساسى است:
تشخیص ناتوانى رهبر از انجام وظایف قانونى خود یا فقدان یکى از شرایط بر عهده مجلس خبرگان است. زیرا خبرگان مسئولیت «عزل رهبر» را بر عهده دارد ـ طبق نص اصل یکصدویازدهم قانوناساسى ـ پس لازمة آن نظارت بر توانایى رهبرى و استمرار شرایط آن است.[10] و البته این نظارت، در تضاد با ولایت مطلقه نیست.»[11]
v «در اصل یکصد و یازدهم به خبرگان اجازه داده شده است که در مواقع ضروری، رهبر را عزل کند و این درست نیست که ما بگوییم خبرگان هیچ اختیاری ندارد بلکه باید بنشیند تا اگر (از باب اتفاق) یک وقت برایشان ثابت شد!... واقعاً می شود که خبرگان اصلاً نظارت نداشته باشند و یکدفعه همین طوری بخواهند عزل کنند؟ اینکه نمی شود، به هر حال باید اطلاع از وضع داشته باشند تا بتوانند در موقع مقتضی اقدام بکنند.»[12]
v آیت اللّه جوادی آملی، به صورت روشن تر موضوع را مطرح می کند و می گوید:
«از این اصل (اصل111) استفاده می شود که:
1. شرایط رهبر، بقاءً هم برای تداوم رهبری لازم است.
2. خبرگان علاوه بر اینکه در مرحله تشخیص اوّلی مرجع است، در بقاء و تداوم هم مرجع است.
3. با کشف خلاف یا زوال برخی شرایط، رهبر برکنار می شود. ایشان از نکته دوم استفاده می کند: مجلس خبرگان در مقام بقا نیز وظیفه دارد «بررسی و پژوهش کامل» نماید که آن شرایط و اوصاف هم چنان موجود است.»
آیة اللّه جوادی از مجلس خبرگان به عنوان «ارگان نظارت بر رهبری» یاد می کند و معتقد است که رهبر باید در برابر آن پاسخگو باشد: «خبرگان که ارگان برگزیده مردم برای تعیین رهبر و نظارت بر شئون رهبری او میباشند، مطالب لازم را از رهبر «توضیح می خواهند»، اگر والی جامعه اسلامی جواب قانع کنندهای ارائه داد، در منصب رهبری باقی می ماند. ایشان «ارزیابی کارهای رهبر» را از وظایف خبرگان دانسته و «توضیح خواستن» را ابزار انجام این وظیفه تلقی کرده است:
پس «مجلس خبرگان کارهای رهبر را برابر وظایف و اختیاراتی که قانون اساسی به او داده، «ارزیابی» میکند. اگر دیدند کارهایش موافق با آن است و یا اگر ظاهراً مخالف آن بود، ولی پس از «توضیح خواستن» روشن شد که در حقیقت تخلّفی نداشته است، رهبری او هم چنان محفوظ است و در صورتی که دیدند رهبر کارهایی انجام می دهد که واقعاً برخلاف قوانین است یا توان اجرای قوانین را ندارد، انعزال او را به مردم اطلاع میدهند.»[13]
v مجلسخبرگان براى انجام این وظیفه، داراى «کمیسیون تحقیق» است که علاوه بر رسیدگى به گزارشات واصله و تحقیق دربارة صحت و سقم آنها به تشکیلات ادارى رهبرى نیز توجه داشته و به آن مقام در جلوگیرى از نفوذ و دخالت عناصر نامطلوب در تشکیلات نهاد رهبرى مساعدت مىنماید.[14]
v آیت الله مقتدایی عضو این مجلس در اینباره میفرمایند:
«نظارتی که مجلس خبرگان بر رهبری دارد، از عنوان «النصیحة لأئمة المسلمین» بالاتر است؛ چون نصیحت یک امر ارشادی یا اخلاقی است، اما اینجا بالاتر است. بالاخره مجلس خبرگان نهادی قانونی است و نظارت قانونی دارد. لذا اگر به این نتیجه رسیدند که مثلاً فلان تصمیم رهبری براساس موازین نبوده حتی لازم نیست به خود رهبر بگویند، بلکه میتوانند عدم صلاحیت رهبر را به مردم اعلام کنند.»[15]
«بنابراین، خبرگان عملکرد را، حتی در عزل و نصبها هم در نظر میگیرند که آیا این عزل یا نصب، ملاک صحیحی داشته یا از روی حبّ و بغض شخصی بوده است.»[16]
اما شیوة این نظارت چگونه است؟
v «مجلسخبرگان براى اجراى این اصل، داراى کمیسیونى... است که بستگانِ نزدیک سببى و نسبى رهبر نمىتوانند در این کمیسیون عضو باشند. کمیسیون موظف است اطلاعات لازم دربارة این اصل را به دست آورده و نسبت به صحت و سُقم گزارشات واصله، بررسى نماید.
اگر دوسوّم کمیسیون و هیئترئیسه، به تشکیل اجلاس خبرگان براى رسیدگى و عمل به اصل یکصدویازدهم، رأى دهند، اجلاس خبرگان در اولین فرصت تشکیل مىشود و پس از بررسىهاى لازم رأىگیرى انجام مىگیرد.»[17]
v «چون نظارت بر عملکرد رهبری نمیتواند در میان تمام اعضا پخش و گسترده شود، مجلس خبرگان برای انجام این وظیفه، کمیسیونی متشکل از 15 عضو تشکیل داده که حداقل هر ماه، یکمرتبه جلسه دارند تا بر اعمال، رفتار و اقدامات رهبری اشراف کامل داشته باشند. خود مقام معظم رهبری هم از این امر استقبال کردند و فرمودند در محدودة کار قانونیتان هر چه میخواهید سؤال کنید. به دفترشان هم اعلام کردند که آقایان هر چه خواستند در اختیارشان گذاشته شود و تاکنون دو جلد از مطالبی که مربوط به اقدامات رهبری است و از صداوسیما هم پخش نشده، برای کمیسیون فرستاده شده است. به هر حال، کمیسیون کار خود را با دقت انجام میدهد و مخبر آن هم نتایج بررسیها و تحقیقاتی را که انجام شده در اجلاسیههای مجلس خبرگان به اطلاع دیگر اعضا میرساند.»[18]
v مقام معظم رهبری نیز در تشریح عملکرد این کمیسیون میفرمایند:
«مجلس خبرگان یک هیأت تحقیقى داردکه مسئول رسیدگى به کارهاى رهبرى، آن هیأت تحقیق است. کار آن هیأت سالى یک بار نیست؛ آنها کار خودشان را مىکنند، کار رهبرى هم جلوِ چشم همه است. خوشبختانه دستگاه رهبرى و کارهاى رهبرى چیزهاى پنهانى نیست؛ چون وظایف رهبرى و کارکردهاى او مشخّص است. آن هیأت مىآید، تحقیق و پرسوجو مىکند. پشت سر هیأت تحقیق، مجلس خبرگان است که این هیأت مىرود به آنها گزارش مىدهد. اعضاى مجلس خبرگان در یکى دو روزى که جلسه دارند، بحثهاى زیادى مىکنند. اینطور نیست که فقط یک بیانیه بدهند. بله؛ بیانیهاش در رسانهها منعکس مىشود؛ اما در آنجا بحثهاى زیادى مىشود و نظرات گوناگونى ابراز مىگردد. بنابراین آنها کار خودشان را انجام مىدهند. سالى دو بار جلسه هم براى آن مجموعة سنگین، چیز کمى نیست. جلسات مجلس خبرگان قبلاً سالى یک بار برگزار مىشد، اما اخیراً چند سالى است که سالى دو مرتبه تشکیل جلسه مىدهد. پشت سر مجلس خبرگان هم مردم هستند. نظارت هم باید جدّى و بدون رودربایستى باشد. این نظر خود من است و بارها هم به اعضاى خبرگان و غیرخبرگان و دیگران این را گفتهام. من نظارت را دوست مىدارم و از گریز از نظارت - اگر در کسى و در جایى باشد - بهشدّت گلهمندم. بر خود من هم هرچه بیشتر نظارت کنند، خوشحالترم؛ یعنى هیچ احساس نمىکنم که نظارت، براى من سنگینىاى داشته باشد. بنابراین خرسندم که این نظارت انجام گیرد. البته اگر کسى نظارتى کرده باشد و چیزى بداند؛ راهش این است که به مجلس خبرگان اطّلاع دهد؛ آنها یقیناً استفاده خواهند کرد.»[19]
v نظارت بر دستگاههای زیرمجموعة رهبری نیز از همین قاعده تبعیت میکند؛ رهبر معظم انقلاب در پاسخ به پرسشی در این رابطه میفرمایند:
«هیچکس فوق نظارت نیست. خود رهبرى هم فوق نظارت نیست؛ چه برسد به دستگاههاى مرتبط با رهبرى. بنابراین همه باید نظارت شوند. نظارت بر کسانى که حکومت مىکنند ـ چون حکومت بهطور طبیعى به معناى تجمع قدرت و ثروت است؛ یعنى اموال بیتالمال و اقتدار اجتماعى و اقتدار سیاسى در دست بخشى از حکام است ـ براى اینکه امانت بهخرج دهند و سوء استفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد. البته این تقسیم بندى ـ نهادهاى زیر نظر رهبرى و نهادهاى غیر زیر نظر رهبرى ـ تقسیمبندى غلطى است؛ ما چنین چیزى نداریم. طبق قانون اساسى، سه قوة مجریه و قضاییه و مقننه زیر نظر رهبرىاند. دستگاههاى دیگر نیز همینطورند. زیر نظر رهبرى بودن به معناى این نیست که رهبرى، دستگاهى را مدیریت مىکند؛ اما بههرحال فرقى نمىکند؛ لازم است نظارت شوند. البته نظارتها در کشور ما متأسفانه هنوز تخصصى، علمى و کارآمد نیست. در مواردى، بیطرفانه هم نیست؛ این را بایستى اعتراف کنیم. البته همة نهادهاى دولتى و عمومى باید از محاسبه باکى نداشته باشند. گفت: «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است». حسابشان را پاک کنند تا از محاسبه باکى نداشته باشند. بنابراین چنین نیست که دستگاههاى مربوط به رهبرى از نظارت معاف باشند؛ نه، بهنظر ما بازرسیها لازم است. البته الان هم هستند و نظارت هم مىشوند. البته معناى این حرف این نیست که هیچ خطایى اتفاق نمىافتد؛ اما بنابر مسامحه کردن و اجازة خطا دادن نیست.[20]
[1] . دکتر محمدجواد ارسطا،«جمهوریت و اسلامیت، تضاد یا توافق؟» ، مجله حوزه و دانشگاه، شماره 36، صفحه 21
[2]. محمد جواد لاریجانی، جایگاه انتقاد در نظام حکومتی اسلام، مجله حوزه و دانشگاه، پاییز 1382، شماره 36، ص 20 تا 23
[3]. مصاحبه با آیت الله جنتی، مجله حکومت اسلامی شماره 41 (صفحه 52)
[4] . همان
[5]. بنگرید به: الموسوعة الفقهیه، ج6، ص220.
[6]. بنگرید به: امام خمینى، صحیفه امام، ج11، ص306.
[7]. بنگرید به: امام خمینى، صحیفه امام، ج11، ص306[7]
[9] . همان، ص 80. مجله حکومت اسلامی شماره 41 (صفحه 52)-مصاحبه با آیت الله جنتی
http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=138726
[10]. بنگرید به: مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى قانوناساسى، ص1264 و 1259.
[11]. بنگرید به: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص455، 496، 481، آیةالله مصباح یزدى، پرسشها و پاسخها، ج2، ص55، آیةالله مؤمن قمى، مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى، ص1259
[12]. مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى قانون اساسى, ص1264
[13]. محمد سروش، «خبرگان و نظارت بررسى فقهى ـ حقوقى درباره نقش مجلس خبرگان در نظارت بر رهبرى»، حکومت اسلامی، شماره 14، ص 131
[14]. ماده 41 آیین نامه داخلى مجلس خبرگان
[15]. مصاحبه با آیت الله مقتدایی، مجله حکومت اسلامی، پاییز 1385، شماره 41، ص70
http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=138727
[16]. آیت الله مقتدایی آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله حکومت اسلامی، پاییز 1385، شماره 41، ص 63 تا 76
[17]. بنگرید به: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص455، 496، 481، آیةالله مصباح یزدى، پرسشها و پاسخها، ج2، ص55، آیةالله مؤمن قمى، مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى، ص1259.
[18] . آیه الله مقتدایی، مجله حکومت اسلامی، پاییز 1385، شماره 41، ص 63 تا 76
[19]. بیانات در جلسهى پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتى امیرکبیر 22/12/1379
[20] بیانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر 09/12/1379