سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه/شماره 4

بسم الله الرحمن الرحیم

2. هدایت ویژة الهی درمصونیت ‏بخشی به ولی فقیه از خطا

*   هیچ مسأله‏اى نیست که از دید رهبرىِ الهىِ جامعة اسلامى خالى بماند و دور بماند و این فرق بین جامعة الهى و جامعة غیرالهى است... قرآن کریم وقتى از انبیاء حرف مى‏زند، آنان را به عنوان رهبران برجسته یاد مى‏کند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛[1] یعنى ما پیغمبران را رهبرانى قرار دادیم که مردم را در سایة فرمان ما هدایت مى‏کنند. رهبر نقشه را از خدا مى‏گیرد، راه را از خدا مى‏آموزد، روش‏ها را هم از خدا مى‏آموزد؛ این رهبرى، رهبرى درست است. «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات»؛[2] وقتى رهبرى، رهبرى خدایى شد، کار خوب را هم از خدا یاد مى‏گیرد. خدا آن رهبرى را که از سوى اوست، دست مى‏گیرد و هدایت مى‏کند، از مشکلات او را عبور مى‏دهد... رهبرى در انقلاب ما از رهبرىِ دنیایى به رهبرىِ الهى تبدیل شد.[3]


*   آن جامعه‏اى که پایبند ارزش‏هاى الهى است، آن جامعه‏اى که توحید را قبول کرده است، نبوت را قبول کرده است، شریعت الهى را قبول کرده است، هیچ چاره‏اى ندارد جز اینکه در رأس جامعه کسى را بپذیرد که او شریعت اسلامى و الهى را مى‏داند؛ از اخلاق فاضلة الهى برخوردار است؛ گناه نمى‏کند؛ اشتباه مرتکب نمى‏شود؛[4] ظلم نمى‏کند؛ براى خود چیزى نمى‏خواهد؛ براى انسان‏ها دل مى‏سوزاند؛ ارزش‏هاى الهى را بر مسائل و جهات شخصى و گروهى ترجیح مى‏دهد. لذا در جامعة اسلامى ما و در نظام جمهورى اسلامى این مطلب تأمین شده است.[5]

*   ما مى‌خواهیم کسى را در رأس حکومت بگذاریم که مى‌دانیم تخلف نمى‌کند. ممکن است ما اشتباه کرده باشیم و او تخلف کند؛ از هر وقت فهمیدیم تخلف کرده، مى‌فهمیم حضور او در این منصب به‏جا نیست. خودش و مردم هم این را قبول دارند. این نکتة خیلى بدیعى در مبناى حکومت در دنیاست.[6]

*   امام، بلاشک مشمول هدایت خدا بود؛ خدا او را هدایت مى‏کرد. خود ایشان هم این معنا را ملتفت بودند و بنده ‏از خود ایشان شنیدم که ‏مى‏فرمودند: از اول انقلاب، انسان احساس مى‏کند که گویا یک دستى ـ دست غیبى است یا یک دست هدایتى ‏است ـ که ‏دارد ما را پیش ‏مى‏برد. این همان هدایت الهى است؛ این همان حکمتى ‏است که «یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْب مَنْ یَشاء‏»؛[7] آن نورى است که‏ خدا در دل هرکس‏که‏ بخواهد، بیاندازد.[8]

v    آیت الله حائری شیرازی با دقت در مبانیِ عمیق این بحث، اینگونه استدلال می کنند:

«از آنجا که هر انسانی از خطا و لغزش مصون نیست، اگر ولی فقیهی در زمینه‏های مختلف شخصی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی اشتباه کند و تأسی‏کننده، بداند که از نظر مکتب و صلاح جامعه، فرمانی که ولی داده اشتباه است، باید پیروی کند یا نه؟ در آن زمینه چه باید کرد؟

... جواب آن این است: معنای اینکه جایزالخطا هست، این نیست که واجب الخطاست! معنایش این نیست که حتماً «باید خطا کند» و حتماً آنچه میکند خطاست! نه این نیست؛ گاه معنایش این است اگر تأییدش نکنند، خطا می کند. وقتی می‏گوئیم انسان جایزالخطاست، یعنی اینکه اگر این انسان، دستی بر روی سر او نباشد، اگر این انسان قیوم و قیمی نداشته باشد، خطا می‏کند.

شما چطور می‏گویید ولایت فقیه مورد تأیید است؟

وقتی امام عصر می‏گوید از او اطاعت کنید، «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا»[9] یعنی چه؟ یعنی من هیچ کمکی نمی‏کنم؟!

معنایش این است: من شما را به او می‏سپارم و او را من رعایت می‏کنم؛ من از او حمایت می‏کنم و روی حمایت و ضمانت من می‏توانید حساب کنید؛ چون من می‏گویم این‏کار را بکنید.

در حدیث دیگر، امام صادق (علیه السلام) می‏گوید: «فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»؛[10] من حاکم قرار دادمش؛ یعنی روی این تضمین، می‏توانی حساب کنی! خدا که انسان را بدون سرپرست قرار نداده است؛ شما که برای خودت امامی قائل هستی ـ هر چند که غائب هست ـ او را عاجز و ضعیف و ناتوان از تأیید نمی‏دانی؛ وقتی او فرمان می‏دهد که پیروی کن از ولی فقیه، معنایش این است [که] من هوای او را دارم؛ او زیر نظر من است؛ به دلیل نظارت من، تو پیروی کن؛ من متعهدم!»[11]

v  علامه جعفر مرتضی عاملی نیز درتوضیح ضرورت اعتماد مردم به حاکم اسلامی و ریشه داشتنِ این اعتماد به اطمینان از هدایت حاکم توسط پروردگار می نویسد:

«ولایتِ فقیهِ جامع الشرایطی که نائب الامام است، تا حد زیادی شبیه ولایت کسی است که از طرف آن نایب شده... پس حکومت ولی فقیه، مثل حکومت پیامبر و امام، حکومتی قهری و مفروض است و مربوط و منتهی به خداوند سبحان است و همانا احساس مسئولیت شرعی که بر گردن فقیه گذاشته شده و اینکه ولایت فقیه از جعل شرعی الهی سرچشمه می‏گیرد... از شئون فقیه است که عملش را محکم و ارتباط با خدا را عمیق و قوی کند. چون اطاعت فقیه، اطاعت امام و پیامبر و خداوند سبحان است و سرپیچی از فقیه نیز این‏گونه است؛ همان‏طور که ملکة عدالتی که شامل حال فقیه می شود، ضمانت حقیقی است و باعث می‏شود که راهش درست و رسالتش الهی باشد.

و تأکید می‌شود بر ارتباط و پیوند و اعتماد و موافقت مردم با او تا جایی که هیچ مجالی برای شک و شبهه در دل مردم بهوجود نیاید که «آیا مواضعی که می‏گیرد صحیح است؟» و آیا «اوامری که صادر می شود لازم الاجراست؟» وجود نیاید.»[12]

«وقتی که امام معصوم نمیتواند نقش خود را در رهبری جامعه اسلامی و هدایت و نگهداری آن... به‏خاطر بروز بعضی از موانع قهری ایفا کند که الان حجه بن الحسن (علیه السلام) گرفتار این بلا هستند... به ناچار امت نیاز به یک رهبر و پیشوایی دارد که راه و روش مشخص را بداند و بر شئون احکام قانونی آن اشراف داشته باشد و به خاطر اینکه ناچار هستیم که یک نفر این مسئولیت را بگیرد، نه بیشتر ـ چون از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «مَا لَکُمْ وَ لِلرِّئَاسَاتِ؟! إِنَّمَا الْمُسْلِمُونَ رَأْسٌ وَاحِدٌ»... و همان‏طور که شرکت در مُلک به تشویش و اضطراب منجر می شود ـ همان‏طور که امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «الشِّرْکَةُ فِی الْمُلْکِ تُؤَدِّی إِلَى الِاضْطِرَاب» ـ می‏بینیم که اسلام در موضع اختیار این فرد نیز مطابق فطرت عمل می‏کند. پس می‏یابیم که اسلام شخص اعلمِ به مسائل الهی ـ که واجب است بر طبق آن، به‏طور اکمل و افضل عمل کند و داناترین فرد به واقعیات و امور امت و کسی که بالاترین حد قدرت و کفایتی که مؤثر در مسئولیت مهمی که برای برپایی آن مسئولیت، متصدی آن می‏شود ـ چون که درجه عصمت هر چند در غیر معصوم معمولاً زیاد وجود ندارد، ولی ملکة عدالت و تقوا مثل ضمانت طبیعی است که ضمانت می‏کند که «هر چه از شخص فقیه صادر می شود، در مسیر درست و موافق مصلحت امت اسلامی باشد»... علاوه بر این، احساسِ فقیه جامع الشرایط که آغشته با مسئولیت شرعی است، به او اجازه نمی‏دهد که در انجام مسئولیت مهمی که به او واگذار شده، تعلل یا تفریط کند؛ و عناصری که الان ذکر شد، در ولی فقیه به وفور دیده می‏شود؛ بهطوری که امت اسلامی را در سلامت راه و روش و تکامل طبیعی، در سایه تربیت الهی حفظ می‏کند.»[13] 

v    عارف عظیم القدر، حضرت آیت الله نجابت شیرازی با زیباترین تعابیر پرده از این حقیقت ناب برمی‏دارد:

«مقبولة عمربن حنظله حدیثی مفصل است؛ اصل حدیث در کافی شریف جلد اوّل، صفحه 67 از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال نمودند؛ فرمودند: اگر فقیه مؤمن، احادیث اهل بیت رسول الله را روایت نمود و صاحب‏نظر است در احکام حلال و حرام، و آگاه است به احکام نبوّت و امامت، باید راضی شوید به حکومت او؛ من او را بر شما حاکم قرار دادم.

اگر چنین فقیهی به واسطة ما و نظر به نیابت خودش از طرف ما، حکمی نمود و علّت حکم او قرارداد ما بود و کسی ـ خواه خودش فقیه باشد یا عالم باشد یا حقوقدان باشد یا دانش‏آموز باشد یا تاجر و بازرگان یا فلاح و کارگر ـ حکم او را قبول ننمود، اولاً خفیف شمرده حکم خدا را، ثانیاً رد قرارداد ما نموده؛ رد کنندة قرارداد ما در رتبه مشرک به خداوند است، بدون تردید و هیچ استثنایی ندارد؛ فقط در صورت علم به خطا، و دونه خرط القتاد[14] و هرگز علم به خطا برای هیچ کس پیدا نمی شود؛ زیرا منشأ حکم حاکم بسیار زیاد است و حکم حاکم، فقط بین متنازعین آن هم در اموال نیست و هرگز از فقیه متعهّد مسئول، خطا در امور مهمّه دیده نمی‏شود و نخواهد شد.

زیرا قطعِ به خلاف در حکمِ حاکمِ متعهّدِ مسئول ـ یعنی از کسی که هوش در نهایت کمال، عقل بسیار ممتاز، عمل در نهایت صحّت، هرگز نمی‏گذارد هوی بر او غالب شود، قطع به خلاف حکم او پیدا نمودن، مانند [این است] که بگویید یک نفر دانشمند ریاضی ممکن است بگوید: 5=2×2 ولی محال عادّی است. هرگز در فتوای حرمت تنباکو از جناب میرزای شیرازی (رضوان الله علیه) نمی‏توان قطع به خلاف پیدا نمود؛ لهذا امکاناً پذیرفته است، از قبیل امکان اشتباه کردن دانشمند ریاضی در 75=9×9 امکان دارد؛ هر وقت این امکان در دانشمند ریاضی، صورت عمل به خود گرفت، می‏توان امکان وقوعی برای قطعِ به خلافِ حکم جناب میرزای شیرازی یا جناب امام خمینی (مدّ ظله) فرض کرد.

البته [اولاً امکان چنین امری] بر حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه)... و ثانیاً از لطف حضرت احدیّت[15] بعیدٌ فی غایةِ البُعد[16] است که کسی که مردم به اسم خدا و ائمّه طاهرین (علیهم السَّلام) به فقیه رجوع کرده و او مدّت عمر را در راه خداپرستی صرف کرده و ملجأ مسلمین جهان گشته و صدق نیّت داشته را خداوند بگذارد در این موقع حسّاس، اشتباه بنماید و اگر اشتباه نمود حفظش ننماید؛«و کان حقاً علینا نصر المومنین»؛[17] حقّ [است] به عهدة ربّ الارباب و حضرت خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله) و حضرات معصومین (علیهم السَّلام) و همة راستگویان و اهل قدرت و بصیرت؛ می‏فرمایند: «ما حفظ می نماییم»؛ «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللهِ قِیلا[18][19]

اقتضای قاعدة لطف

v    برخی از علما در اثبات خطاناپذیری ولی فقیه، به قاعدة لطف استناد کردهاند. خوب است قاعدة لطف را کمی دقیقتر بشناسیم؛

«یکی از اصول و قواعد مهم در کلام عدلیه (شیعه) قاعده لطف است که پس از قاعدة حسن و قبح عقلی، مهمترین قاعدة کلامی به شمار میرود. متکلمان عدلیه بسیاری از آموزهها و عقاید دینی را براساس قاعدة لطف اثبات کردهاند؛ وجوب تکالیف دینی، ‌لزوم بعثت پیامبران، و وجوب عصمت انبیا، وعده و وعیدهای الهی، وجوب امامت و حسن آلام ابتدایی از جمله مسائلی است که بر این قاعده استوار گردیدهاند.

اکثریت قریب به اتفاق متکلمان عدلیه، طرفدار قاعده لطف بودهاند[20] و از متکلمان معروف امامیه دراینباره، رأی مخالفی نقل نشده است.

مقصود از لطف در اصطلاح متکلمان این است که: «خداوند آنچه مایة گرایش مکلفان به طاعت و دوری گزیدن آنان از معصیت میباشد را در حق آنان انجام داده و این امر، مقتضای عدل و حکمت الهی است.» عبارت ذیل تعریف مشهور قاعدة لطف است: «اللطف ما یقرب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه.» مثال این قاعده این است که: فردی مجلس ضیافتی تشکیل دهد و به‏طور جدّی بخواهد که فرد معینی در آن مجلس حضور یابد،‌ و میداند که اگر در دعوت او آداب ویژهای را ـ که انجام آنها برای وی مستلزم هیچ‏گونه محذوری نیست ـ به جای آورد، او دعوتش را اجابت خواهد کرد، و یا لااقل باب هر گونه عذری را بر او خواهد بست. در این صورت، اگر او را دعوت کند ولی آن آداب ویژه را به جای نیاورد، از نظر عقلا، نقض‏کنندة غرض، شناخته خواهد شد[21][22]

v  در موضوع مورد بحث ما، نتیجة قاعدة لطف این میشود که: مقصود خداوند از نصب ولی فقیه در دوران غیبت، تحقق اهداف و مصالح حکومت اسلامی است. حال اگر مردم به امر خدا در این رابطه عمل کردند و با تشکیل حکومت، زمام امور را به دست حاکم اسلامی یعنی ولی فقیه دادند، اما خداوند او را در ادارة امور، هدایت ننمود، هدف و مصلحت اصلی از امر الهی تحقق نخواهد یافت؛ در صورتی که هیچ محذوری برای خداوند برای حفظ ولی فقیه از خطا وجود نداشته است، و این برای پروردگار قبیح است و مخالف مقتضای قاعدة لطف و حکمت الهی است.

‏از آنچه که تاکنون گذشت، چنین آشکار می‏شود که غیر از حضرات معصومین (علیهم السلام)، افراد دیگری نیز وجود دارند که خداوند تعالی با دادن بصیرتی ژرف به ایشان، آنها را در تصمیم‏گیری‏ها و به‏خصوص در رهبری اجتماعی‏شان راهنمایی کرده و از خطا در رأی و عمل بازشان می‏دارد. چنین خصوصیتی مخصوص حضرات معصومین نبوده، بلکه ایشان نیز به لطف الهی مشمول چنین ویژگی برجسته‏ای می‏باشند؛ چه اینکه نمونة تاریخی چنین افرادی را می‏توان «مالک اشتر نخعی» (اعلی الله مقامه الشریف) دانست.

در جنگی که بین سپاهیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) با لشگر معاویه در «سور الروم» رخ داده بود، حضرت، مالک اشتر را همراه نامه‏ای به‏سوی سپاه خود روان کرد. در آن نامه دربارة مالک اشتر چنین می‏فرمایند: «مالک ابن حارث اشتر را بر شما و پیروان شما امیر و فرمانروا گردانیدم؛ پس فرمان او را شنیده، پیروى نمائید، و او را (براى خود) زره و سپر قرار دهید؛ زیرا او از کسانى نیست که بیم سستى (ناتوانى) و لغزش و خطا در او رود و کُندى از کارى که شتاب در آن ـ به احتیاط و هوشمندى ـ سزاوارتر است، و شتاب به کارى که کندى در آن نیکوتر است در او نیست.»[23]

در این کلام، نفی خطا و لغزش از مالک اشتر توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امری آشکار و هویداست؛ چرا که حضرت فرموده‏اند: «إِنَّهُ مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ»؛ یعنی او از کسانى نیست که بیم سستى (ناتوانى) و لغزیدن (خطا) در او برود! کلمة «سقطه»، همان‏طور که در کتب لغت معتبر آمده[24] به معنی هر نوع خطا و لغزش است و طبق این کلام مولی الموحدین علی (علیه السلام)، چنین حالتی از مالک اشتر نخعی نفی شده است. در حالی‏که هیچ‏کس ادعا نداشته و ندارد که مالک اشتر جزو معصومین است!

و از طرفی دیگر، کلمات حضرات معصومین (علیهم السلام) دقیق و به دور از هر گونه لغو و غُلوّی است.[25]

پس می‏بینیم که خطاناپذیری، منحصر به معصومین (علیهم‏السلام) نیست و ممکن است دیگر مؤمنین نیز به این مقام نائل گردند.

اما باید توجه داشت که خطاناپذیری‏ای که امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای مالک اشتر ذکر می‏فرمایند و نیز آنچه علما در خصوص هدایت الهی برای ولی فقیه بیان می‏فرمایند، باعث خلط جایگاه چنین انسان‏های وارستهای با جایگاه قدسی حضرات معصومین (علیهم السلام) نشود، و کسی گمان نکند که ـ نعوذ بالله ـ آنها در عرض ائمه قرار گرفته، تبدیل به معصوم پانزدهم و شانزدهم و... خواهند شد!

این توهم، خطایی فاحش و ظلمی آشکار به ساحت مقدس حضرات معصومین (علیهم افضل صلاۀ المصلین) است؛ که «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ.»[26]

بلکه منظور از عدم خطای ولی فقیه، بهرمندی او از نور هدایت الهی و دستگیری خدا در مواضع خطر است. به‏عبارت دیگر، ولی فقیه با نور الهی حرکت می‏کند، لذا راه صواب را از ناصواب تشخیص داده و دچار اشتباه و لغزش نمی‏گردد و در واقع خداوند ایشان را بدین‏وسیله از خطا و لغزش حفظ می‏نماید.

از نکات قابل توجه که تا حدود زیادی مانع از بروز چنین خطایی می‏شود این است که بدانیم، اولاً ولی فقیه، از زمانی که به این رسالت الهی ولایت فقیه موظف می‏گردد، از این عنایت برخوردار خواهد بود و حال آنکه نور عصمت در حضرات معصومین (علیهم السلام) ازلی و ابدی است.

ثانیاً عصمت حضرات معصومین (علیهم السلام) شامل تمامی ابعاد شخصی و اجتماعی ایشان می‏شود و لذا برخی از مناصب و ولایت‏هایی که آن حضرات دارای آنند، ناظر به ویژگی عصمتشان است؛ اما هدایتی که ولی فقیه از آن برخوردار است، تنها شامل بُعد رهبری اوست؛ و نه دیگر حوزه‏ها.

v    در پایان ذکر روایت شریف امام رضا (علیه السلام) در این خصوص که در اکثر کتب معتبر روایی آمده، لازم است.

عالم آل محمد حضرت علی بن موسی (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَطْلَقَ عَلَى لِسَانِهِ فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقُ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ خَصَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ ذَلِکَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ شَاهِداً عَلَى عِبَادِه وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم»؛[27]

به راستى چون خدا بنده‏اى را براى ادارة امور بندگان خود انتخاب کند، به او شرح صدر عطا کند و در دلش چشمه‏هاى حکمت بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد؛ به‏نحوی‏که در پاسخ هیچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقیقت سرگردان نشود، زیرا «از طرف خداوند مشمول کمک و تأیید او است، از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است.»

 خدا او را بدین صفات اختصاص داده تا حجّت بالغه بر هر کدام از خلقش باشد که او را درک کند؛ این فضل الهى است که به هر که خواهد عطا کند، و خدا صاحب فضل بزرگ است.[28]



[1]. انبیاء: 73

[2]. همان

[3]. بیانات رهبر معظم انقلاب در درس تفسیر سوره‏ى مجادله  17/2/1361

[4]. روایات بسیاری در خصوص حفظ و صیانت حاکم عادل از خطا و لغزش، توسط خدای متعال وجود دارد، مثل روایت شریف امام رضا (علیه السلام) که در صفحات بعد خواهد آمد. (الکافی، ج 1، ص 201، تحف العقول، ص 439، الاحتجاج، ج2، ص436، الأمالی ‏للصدوق، ص680، عیون‏أخبارالرضا(علیه السلام)، ج1، ص 220 و...)

[5]. بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‏ى نماز جمعه 30/2/1362

[6]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى هیأت علمى کنگرة امام خمینى(ره) 4/11/1378

[7]. خدا در قلب هر که بخواهد می‏گذارد، (مصباح‏الشریعه، ص 16)

[8]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى درجمع علماوروحانیون استان چهارمحال وبختیارى (شهرکرد) 15/7/1371

[9] . وسائل‏الشیعة  ج 27   ص140 

[10] . الکافی    ج 1  ص 67  

[11] . ولایت فقیه، آیت الله حائری شیرازی، ص135 و 136 چاپ دوم، مهر 1360

[12] . ان ولایه الفقیه، الجامع للشرایط الذی هو نائب الامام، تشبه الی حد کبیر ولایة من ینوب عنه... اذن فحکومة الولی الفقیه کحکومة النبی و الامام حکومة ابویه قاهرة و مفروضة ترتبط بالله سبحانه و تنتهی الیه و ان احساسه بالمسوولیة الشرعیة الملقاة علی عاتقه و کون ولایته قد جاءت عن طریق الجعل الشرعی الالهی ... ان ذلک من شانه ان یعطی عمله قوة دفع اعظم و یجعل الارتباط به اعمق و اقوی لان طاعته طاعة الامام ثم النبی ثم الله سبحانه و کذلک الحال فی عصیانه کما ان ملکة العدالة التی یتمتع بها تعتبر ضمانة حقیقیة توهله لان یحتفظ بسلامة الخط و برسالیة الموقف و توکد علی ارتباط الناس به و شدهم الیه وثقتهم به و بمواقفه حیث لا یبقی ثمة مجال لان یراود نفوسهم ای شک اوریب فی سلامة المواقف التی یتخذها او الاوامر التی یصدرها.

علامه جعفر مرتضی عاملی، موقع ولایه الفقیه من نظریه الحکم فی الاسلام ص 48 ، ناشر مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، خرداد 1363 

[13] . بقی ان نشیر: الی انه حینما لایمکن للامام المعصوم ان یمارس دوره الکامل فی قیاده الامه و هدایتها و رعایتها ... بسبب عروض بعض الموانع القاهره، کما هو الحال بالنسبه لامامنا الحجه المنتظر (عجل الله تعالی فرجه، و جعلنا من انصاره و اعوانه ، و المستشهدین بین یدیه)... و حیث لابد للامه من قائد و رائد، یحکم مسیرتها ، و یشرف علی شوونها، و علی تطبیق احکام القانون فیها و حیث لابد و ان تناط هذه المهمه بواحد فقط من افراد الامه نفسها لا اکثر اذ قد روی عن الامام الصادق علیه السلام مَا لَکُمْ وَ لِلرِّئَاسَاتِ إِنَّمَا الْمُسْلِمُونَ رَأْسٌ وَاحِدٌ. (اختیار معرفه الرجال ص 293 و قصار الجمل ج1 ص 262 عن مستدرک الوسائل ج 2 ص 322 ) کما ان« الشِّرْکَةُ فِی الْمُلْکِ تُؤَدِّی إِلَى الِاضْطِرَاب» (غرر الحکم و درر الکلم، المطبوع مع الترجمه الفارسیه ج 1 ص 83) کما عن امیرالمومنین علی (علیه السلام) فاننا نجد الاسلام فی مجال اختیاره لهذا الفرد منسجما مع الفطره ایضا فنجده یختار الاعلم بالاطروحه الالهیه، التی یفترض فیه ان یعمل علی تطبیقها علی النحو الفضل و الاشمل، و الاعرف بواقع الامه و ظروفها و من یملک الحد الاعلی من القدرات و الکفاءات التی توثر فی المهمه التی یتصدی لانجازها کما ان درجه العصمه و ان لم تکن متوفره فی غیر المعصوم عاده ، لکن ملکه العداله و التقوی تکون بمثابه الضمانه الطبیعیه، التی تکفل ان یکون کل ما یصدر عنه یقع فی الخط الصحیح ، و وفق مصلحه الامه (و یلاحظ ان العداله ایست شرطا فی من اعطی حق الاشراف علی شؤون الاسره و اداراتها) ... اضف الی ذلک: ان احساسه المتنامی بالمسوولیه الشرعیه لا یبقی له مجالا ببتراخی او التفریط فی اداء المهمه الموکوله الیه. فالعناصر الآنفه الذکر متوفره ایضا فی الولی الفقیه علی النحو الذی یحفظ للامه سلامه المسیره، و تکاملها الطبیعی فی ظل التربیه الالهیه. (ولایه الفقه الجامع للشرایط، ص41-39)

[14] . اصطلاحی است برای کاری که از شدت دشواری، قریب به محال است.

[15] . اشاره به قاعدة لطف

[16] . در دورترین احتمال است

[17] . یارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما. (روم: 47)

[18] . و کیست که در گفتار و وعده‏هایش، از خدا صادق‏تر باشد؟! (نساء: 122)

[19]. آیت الله شیخ حسنعلی نجابت، ولایت مطلقة فقیه، ص 35

[20]. بنگرید به: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 59، محقق طوسی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، بحث لطف، میرزا ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص 460

[21]. قواعد المرام، ص 117ـ118

[22]. آیت الله ربانی گلپایگانی، «قاعده لطف در کلام عدلیه »، در مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ش 70، ص 17

[23]. وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَى مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرِ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیْهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ (نهج‏البلاغه، ص 857 ، و من کتاب له (علیه‏السلام) إلى أمیرین من أمراء جیشه)

[24]. السقطة: العثرة و الزلة، و هی بإسکان القاف: مجمع البحرین، ج‏4، ص 254، السَّقْطةُ: العَثْرةُ و الزَّلَّةُ، لسان العرب، ج‏7، ص317 ، السقط: الخطأ فی الکتابة و الحسابة: العین، ج‏5، ص: 72

[25]. وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى، و سخن از روى هوى نمى‏گوید. ( النجم: 3)

[26]. هیچ کسی از این امت با آل محمد (علیهم السلام)  قابل مقایسه نیست. (نهج‏البلاغة، خ 2)

[27]. الکافی، ج 1، ص 201؛ تحف العقول، ص 439؛ الاحتجاج، ج2، ص436؛ الأمالی ‏للصدوق، ص680؛ عیون‏أخبارالرضا(علیه السلام)، ج1، ص 220 و...

[28]. در استفساری که توسط مؤلفین این مجموعه نسبت به مصادیق خارجی این روایت از محضر حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله سید محسن خرازی انجام شد، این بزرگواران تصریح فرمودند که بارزترین مصداق این روایت، فقهایی هستند که در جایگاه «ولی فقیه» قرار می‏گیرند.

۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۹ سامانه افزایش بازدید

با تبادل لینک هوشمند می توانید به طور رایگان

پیج رنک گوگل ، رتبه آلسکا و تعداد بازدید کنندگان خود را افزایش دهید

جهت تبادل لینک هوشمند به

http://links.ec01.ir

مراجعه کنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی