امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
4. اصول حاکم بر نظارت بر رهبری
v «نظارت، همچون هر امر اجتماعی دیگری، باید ضابطهمند باشد و تحت انضباط خاصی به مرحلة اجرا درآید، تا موجب بر هم خوردن نظم و ایجاد تنش در جامعه نشود. برای این منظور مردم باید نظارت عمومی خود را از راههای ویژهای، همچون نمایندگانشان در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و راههای مشابه اعمال نمایند؛ چراکه نظارت، کاری بسیار حساس، تخصصی و پیچیده است، بنابراین عمومی بودن نظارت به هیچوجه به این معنا نیست که تکتک افراد مردم هر گاه بر اساس تشخیص خود کاری از کارهای رهبر را ناصواب دانستند، فوراً از طریق رسانههای عمومی و امثال آن درصدد انتقاد برآیند؛ زیرا واضح است که اولاً، تشخیص یک نفر، که چهبسا در زمینة مورد انتقاد نیز تخصص کافی نداشته باشد، حتی نباید ملاک انتقاد در امور خصوصی قرار گیرد، تا چه رسد به امور عمومی؛ همچنین باید توجه داشت که رهبر بر اساس لزوم رعایت مصلحت مسلمین، موظف است در تصمیمگیریهای خود با صاحبنظران مشورت کند، تا بتواند مصلحت عمومی را بهتر و دقیقتر تشخیص دهد و آن را به درستی مراعات نماید؛ بنابراین اگر یکی از آحاد مردم نسبت به یکی از تصمیمات رهبری انتقاد و اعتراض دارد، در واقع رأی او در مقابل رأی گروهی از زبدهترین متخصصان و کارشناسان و همچنین در مقابل رأی رهبر به عنوان یک اسلامشناس آگاه به زمان و مسائل روز قرار میگیرد.
3. جایگاه انتقاد از حاکمان در مبانی دینی
v «انسان موجودی است که در نهاد نخستین او، عشق به کمال و خوشبختی پیریزی شده است. و برای دستیابی به کمال از عوامل، انگیزانندهها و وادارندههای گوناگون کمک میگیرد و بازدارندهها را به کنار مینهد، تا زمینة رشد و بالندگی فردی و اجتماعی خویش را فراهم سازد. از جمله انگیزههایی که در سیر تکامل انسانی و پیدایش حیات طیبه اجتماعی او، نقشی مهم و بنیادی دارد، مسئله «نقد و انتقاد» است.
فصل سیزدهم: انتقاد و نظارت بر رهبری
من البته هیچوقت جلو انتقاد را نگرفتهام و کسى را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضیها طورى انتقاد مىکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست.[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
2. هدایت ویژة الهی درمصونیت بخشی به ولی فقیه از خطا
هیچ مسألهاى نیست که از دید رهبرىِ الهىِ جامعة اسلامى خالى بماند و دور بماند و این فرق بین جامعة الهى و جامعة غیرالهى است... قرآن کریم وقتى از انبیاء حرف مىزند، آنان را به عنوان رهبران برجسته یاد مىکند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛[1] یعنى ما پیغمبران را رهبرانى قرار دادیم که مردم را در سایة فرمان ما هدایت مىکنند. رهبر نقشه را از خدا مىگیرد، راه را از خدا مىآموزد، روشها را هم از خدا مىآموزد؛ این رهبرى، رهبرى درست است. «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات»؛[2] وقتى رهبرى، رهبرى خدایى شد، کار خوب را هم از خدا یاد مىگیرد. خدا آن رهبرى را که از سوى اوست، دست مىگیرد و هدایت مىکند، از مشکلات او را عبور مىدهد... رهبرى در انقلاب ما از رهبرىِ دنیایى به رهبرىِ الهى تبدیل شد.[3]
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن مىفرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».[1] «ربنا الله» یعنى اعتراف به عبودیت در مقابل خدا و تسلیم در مقابل او. این چیز خیلى بزرگى است؛ اما کافى نیست. وقتى مىگوییم «ربنا الله»، براى همین لحظهاى که مىگوییم، خیلى خوب است؛ اما اگر «ربنا الله» را فراموش کردیم، «ربنا الله» امروز ما دیگر براى فرداى ما کارى صورت نخواهد داد. لذا مىفرماید: «ثم استقاموا»؛ پایدارى و استقامت کنند و در این راه باقى بمانند. این است که موجب مىشود «تتنزّل علیهم الملائکة»، و اِلاّ با یک لحظه و یک برهه خوب بودن، فرشتگان خدا بر انسان نازل نمىشوند، نور هدایت و دست کمک الهى به سوى انسان دراز نمىشود و انسان به مرتبة عباد صالحین نمىرسد.[2]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه
1. راههای عمومی جلب هدایت الهی
در سورة مبارکة سجده، خدای متعال ضمن بیان حالات ملتها و اقوام و انسانهای مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را میفرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون»؛[1] کسانیکه دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود بهوجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خدای متعال زمام هدایت مجموعههای انسانی را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکی صبر است و دیگری یقین؛ «لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون»[2]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه
اساس حکومت اسلامى یک حرف نو در دنیا بود. واقعاً در این قضیه، انقلاب نوآورىاى کرد که حریفها مات شدند. این بههیچوجه شبیه بعضى چیزهایى که بعدا تشبیه مىکردند، نبود؛ اصلاً شباهتى با نظایر خودش نداشت. چیزى که در قانون اساسى و در کلمات امام و در عرف انقلاب به عنوان حکومت ولایت فقیه مطرح است، یک حرف کاملاً نو در دنیاست. البته ممکن است گفته شود «ولایت فقیه» یک تعبیر عربى و آخوندى و طلبگى و کتابى است؛ در حالىکه این مفهوم، بسیار نو و جدید است و معناى آن این است که ما در رأس حکومت کسى را قرار دهیم که مىدانیم تخلف نخواهد کرد. این چیز خیلى مهمى است. شما الان مىبینید گرفتاریهاى دنیا از کجاست. ما مىخواهیم کسى را در رأس حکومت بگذاریم که مىدانیم تخلف نمىکند. ممکن است ما اشتباه کرده باشیم و او تخلف کند. از هر وقت فهمیدیم تخلف کرده، مىفهمیم حضور او در این منصب بجا نیست؛ خودش و مردم هم این را قبول دارند. این نکتة خیلى بدیعى در مبناى حکومت در دنیاست.[1]
2-3. تلاش برای تحقّق اهداف دین در تشکیل حکومت اسلامی
هدف نهایى از این همه جنجالهایى که از اول تاریخ بوده است ـ یعنى آمدن پیامبران، مبارزات فراوان، دو صف شدن حق و باطل، جنگها، نبردها، درگیریها، صبرها بر مشکلات، تلاش عظیم اهل حق، حتى تشکیل حکومت اسلامى و استقرار عدل اسلامى ـ تکامل و کمال انسان و نزدیک شدن او به خداست. همه چیز، مقدمة این است.[1]
2-2. خدمتگزاری به مردم؛ نه استیلا و حاکمیت
سَر دیگر قضیة مردمسالارى این است که حالا بعد از آنکه من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدى و حقیقى داریم. بعضى دوستان این روایات را از نهجالبلاغه و غیر نهجالبلاغه جمع کردند که البته مجال نیست که من همة آنها را بخوانم؛ دو سه نمونهاش را مىخوانم. «إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس».[1] مىفرماید: نه سر مردم منت بگذارید که ما این کارها را براى شما کردیم یا مىخواهیم بکنیم؛ نه آنچه را که براى مردم انجام دادید، دربارهاش مبالغه کنید؛ ـ مثلاً کار کوچکى انجام دادید، آن را بزرگ کنید ـ و نه اینکه وعده بدهید و عمل نکنید. بعد فرمود: اگر منت بگذارید، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد؛ یعنى همان مقدار راستى هم که وجود دارد، آن را در چشم مردم بىفروغ خواهد کرد. اگر خلف وعده کنید، «یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس»؛[2] در نظر مردم و در نظر خدا این مقت و گناه است. «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون[3]».[4] هرچند اینها کلام امیرالمؤمنین (علیهالصلاهوالسلام) خطاب به مالک اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.[5]
فصل یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم سالاری دینی
2. وظایف حکومت اسلامی در قبال مردم
2. وظایف حکومت اسلامی در قبال مردم
جوهر اصلى در مکتب امام بزرگوار ما، رابطة دین و دنیاست؛ یعنى همان چیزى که از آن به مسألة دین و سیاست و دین و زندگى هم تعبیر مىکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهاى در دست انسان براى رسیدن به کمال مىداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعة آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنة سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنة تربیت، صحنة عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسى وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است.