امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل دوازدهم: بحث احتمال خطای ولی فقیه
اساس حکومت اسلامى یک حرف نو در دنیا بود. واقعاً در این قضیه، انقلاب نوآورىاى کرد که حریفها مات شدند. این بههیچوجه شبیه بعضى چیزهایى که بعدا تشبیه مىکردند، نبود؛ اصلاً شباهتى با نظایر خودش نداشت. چیزى که در قانون اساسى و در کلمات امام و در عرف انقلاب به عنوان حکومت ولایت فقیه مطرح است، یک حرف کاملاً نو در دنیاست. البته ممکن است گفته شود «ولایت فقیه» یک تعبیر عربى و آخوندى و طلبگى و کتابى است؛ در حالىکه این مفهوم، بسیار نو و جدید است و معناى آن این است که ما در رأس حکومت کسى را قرار دهیم که مىدانیم تخلف نخواهد کرد. این چیز خیلى مهمى است. شما الان مىبینید گرفتاریهاى دنیا از کجاست. ما مىخواهیم کسى را در رأس حکومت بگذاریم که مىدانیم تخلف نمىکند. ممکن است ما اشتباه کرده باشیم و او تخلف کند. از هر وقت فهمیدیم تخلف کرده، مىفهمیم حضور او در این منصب بجا نیست؛ خودش و مردم هم این را قبول دارند. این نکتة خیلى بدیعى در مبناى حکومت در دنیاست.[1]
v «امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هنگام قرائت این آیات:
«یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه»[2]
v فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلَاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ، وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ، وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ- عَزَّتْ آلَاؤُهُ- فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ، وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقْظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ، یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ، وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ، بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ، وَ کَانُوا کَذلِکَ مَصَابِیحَ تِلکَ الظُلُمَاتِ، وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ.»[3]
خداوندى منزّه و برتر، یاد خود را مایه جلاى قلبها قرار داده که بر اثر آن گوش، پس از سنگینى (بر اثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از کمسویى بینا گردد و از لجاجت و عناد به انقیاد و اطاعت باز گردد و رام شود. خداوندى که نعمتهایش بزرگ و عظیم است همواره در هر عصر و زمان و در فاصله میان بعثت پیامبران، بندگانى داشت که حقایق را به فکر آنها الهام مىکرد و با عقل و اندیشه آنها سخن مىگفت، تا آنها در پرتو آن با نور بیدارى، چشمها و گوشها و قلبها را روشن سازند و مردم را به یاد ایّام اللَّه و روزهاى خاص الهى بیندازند و از مقام عظمت او بیم دهند. این افراد همچون راهنماى بیابانها هستند که قافلهها را از گم کردن راه نجات مىدهند. هر کس راه حق را در پیش مىگرفت، طریقش را مىستودند و او را به نجات، بشارت مىدادند و آن کس که به چپ و راست منحرف شده بود، طریقش را نکوهش مىکردند و از هلاکت بر حذر مىداشتند. (آرى!) آنها چراغهاى روشن تاریکیها بودند و راهنمایان در برابر شبهات!
[برای درک کلام حضرت]، نخست باید به سراغ تفسیر آیة 35 سورة نور برویم تا بیانات پرمعناى امام (علیه السلام) در شرح آن روشنتر شود.
قرآن مجید در سوره نور، از نور خداوند سخن مىگوید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...» و با مثالى زیبا که پر از نکات آموزنده است آن را شرح مىدهد و سپس در آیات بعد مىفرماید: «این چراغ پرفروغ در خانههایى قرار دارد که خداوند آنها را از نفوذ شیاطین در امان داشته است.» و در ادامه مىافزاید: «در این خانة نورانى، مردان با شخصیتى هستند که پیوسته خدا را یاد مىکنند، نماز را بر پا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و از روز قیامت بیمناکند.»
روشن است که این رجال در درجه اوّل پیامبران و امامان معصوماند و در درجه بعد پویندگان مخلص راه آنان...
حضرت در ادامه این سخن مىافزاید:
«خداوندى که نعمتهایش بزرگ و عظیم است، همواره در هر عصر و زمان و در فاصلة میان بعثت پیامبران، بندگان خاصّى داشته که حقایق را به فکر آنها الهام مىکرد و با عقل و اندیشه آنها سخن مىگفت تا آنها در پرتو آن با نور بیدارى، چشمها و گوشها و قلبها را روشن سازند و مردم را به یاد ایام اللَّه و روزهاى خاص الهى بیندازند و از مقام عظمت او بیم دهند. این افراد همچون راهنماى بیابانها هستند که غافلهها را از گم کردن راه رهایى مىبخشند.»
«وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ- عَزَّتْ آلَاؤُهُ- فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ، وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقْظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ، یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ، وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ، بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ.»[4]
این تعبیر ممکن است اشاره به اوصیاى انبیا باشد که در فترتها همواره وجود داشتهاند و حقایق را از طریق الهامات قلبى از ساحت قدس الهى مىگرفتند و به بندگان مىرساندند. نیز ممکن است اشاره به مردان صالح و مخلص و عارف و بصیرى غیر از انبیا و اوصیا باشد که در هر زمانى در میان مردم وجود دارند؛ آنها نیز با الهامات الهى و تأییدات ربّانى به صراط مستقیم الهى واقف مىشوند و سعى در هدایت دیگران دارند؛ نیز شاید هر دو گروه را شامل شود.
تعبیر به «ادلّه» جمع دلیل اشاره به چیزى است که در مسافرتهاى زمانهاى گذشته وجود داشته است. در آن زمان جادههاى مشخصى مانند امروز نبود که انسان از آن برود و به مقصد برسد، به همین دلیل قافلهها افراد راهشناسى با خود بر مىداشتند که در بیابان راه را گم نکنند و آنها را «دلیل راه» مىنامیدند.
این مردان الهى در بیابان زندگى دنیا همچون دلیل راهند که قافلههاى انسانى را از گم گشتن و هلاک شدن نجات مىدهند.
در ادامه سخن مىافزاید:
«این راهنمایان راه هر کس را که راه مستقیم را در پیش مىگرفت طریقش را مىستودند و او را بشارت به نجات مىدادند و آن کس که به جانب چپ و راست منحرف شده بود طریقش را نکوهش مىکردند و از هلاکت بر حذرش مىداشتند.»
«مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ.»[5]
آرى! آنها کاملا مراقب همنوعان خود بودند؛ رهروان راستین را تشویق مىکردند و دلگرم مىساختند و به منحرفان هشدار مىدادند و آنها را نکوهش مىکردند و بر آنان فریاد مىزدند که با ادامه این راه انحرافى خود را به هلاکت نیفکنند.
سپس در یک نتیجهگیرى از آنچه در جملههاى پیشین آمد، مىفرماید:
«بدینگونه آنها چراغهاى روشن تاریکیها بودند و راهنمایان در برابر آن شبهات»؛ «وَ کَانُوا کَذلِکَ مَصَابِیحَ تِلکَ الظُلُمَاتِ، وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ.»[6]
آرى! در مسیر زندگى دنیا هم ظلمات و تاریکیهاست و هم جادههاى مشکوک و مشتبه که هر دو براى رهروان راه خطرناک است. وجود این مردان الهى چراغ پرنورى در آن ظلمتها و دلیل و راهنمایى براى آن طرق مشکوک است...
در جملة «عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقُولِهِمْ ...» امام (علیه السلام) اشاره به مردانى کرده است که خداوند از طریق نجواى فکرى و الهامات قلبى نور هدایت را در دل آنها مىافکند و پردههاى جهل و ظلمت را کنار مىزند و آنها در حدّ خود با آن دریافتهاى ربّانى به هدایت خلق و راهنمایىِ گمشدههاى طریقِ ایمان و تقوا تلاش و کوشش مىکنند.
آیا اینان همان اوصیا و امامان معصوماند که در فترات بعثت انبیا از طریق الهام، حقایق را از عالم غیب مىگیرند یا افراد صالح ومتّقى و عالمان پرهیزگار را که در سطح بالایى از تقوا قرار دارند نیز شامل مىشود؟ یعنى قلب آنها نیز با عالم غیب ارتباط دارد و به مضمون «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَّکُمْ فُرْقَاناً»،[7] خداوند وسیلة شناسایى حق را از باطل در پرتو تقوا به آنها بخشیده و به مضمون «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»،[8] بر اثر مجاهدتهاى نفسانى و ستیز با دشمن عنایات الهى شامل حال آنها شده و دستشان را گرفته و از طریق ایصال به مطلوب به مقصد رسانده است.
هنگامى که در مواقع سخت، خداوند بندگانى را همچون مادر موسى (علیه السلام) تنها نمىگذارد و به مضمون «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى ...»،[9] مسیر پر پیچ و خم آیندة فرزندش را به او الهام مىکند، چگونه ممکن است صالحان دیگر از این فیض بزرگ محروم بمانند؟! از این رو بعضى از بزرگان معتقدند هر کار مهمّى از عالم با تقوا و انسان پرهیزگارى صادر مىشود و یا هر اکتشافى که از دانشمند مخلصى سر مىزند؛ در پرتو هدایت تکوینى والهام الهى است.
همان روح القدس که به هنگام سرودن اشعار والا به یارى کسانى چون «حسّان بن ثابت» و «کمیت» شتافت و چنان اشعارى را بر زبان آنها جارى ساخت[10] چرا به یارى سایر پاکبازان نیاید و به گفته حافظ:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آنچه مسیحا مىکرد.»[11]
v «[و] البتّه هر کس براى پیشوایى خلق صلاحیت داشته باشد، هدایت آنها نیز بر او حتمى است و از طرف خداوند به این سمت مأمور مىباشد، و در قدم اول به هدایت خود مىپردازد تا عموم جامعه از ارشادات او بهرهمند شود، و دلها با اطمینان خاطر به او اقتدا کنند.»[12]
[1]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى هیأت علمى کنگرة امام خمینى(ره) 4/11/1378
[2] . نور، آیات 36 و 37، صبح و شام در آن خانهها تسبیح مىگویند، مردانى که نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا غافل نمىکند.
[3] .نهج البلاغه، خطبه 222 (و من کلام له ع قاله عند تلاوته، یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه / سوره نور، آیات 36 و 37 )
[4] . نهج البلاغه، خطبه 222
[5] . همان
[6] . همان
[7] . انفال، آیه 29
[8] . عنکبوت، آیه 69
[9] . قصص، آیه 7
[10] . در حدیث آمده است: هنگامى که کمیت شاعر معروف اهل بیت وارد بر امام باقر علیه السلام شد و اشعار معروف: « مَنْ لِقَلْبٍ مُتَیَّمٍ مُسْتَهامٍ» را انشاد کرد پس از پایان، امام به او فرمود:« لاتَزالُ مُؤَیَّد بِرُوحِ الْقُدُسِ ما دُمْتَ تَقول فینا»( وسائل الشیعه، ج 10، باب 105، ابواب المزار، ح 4). امام این سخن را از کلامى اقتباس فرمود که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حسان بن ثابت به هنگام سرودن اشعار معروف« یُنادیهِمْ یَوْمَ الْغَدیرِ نَبیُّهُمْ» فرمود.( بحارالانوار، ج 37، ص 150)
[11] . آیت الله مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین علیهالسلام، ج 8، ص 351-345
[12] . تفسیر جوامع الجامع، ج3، ص 22 [ذیل آیه 73 ، سورة الأنبیاء ]