امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
شبهه سی و دوم: غالب ما ولایت فقیه را
قبول داریم، اما لوازم ولایتی بودن را نمیشناسیم؛ لازمة ولایتمداری چیست؟
الف) اتصال و هماهنگی در افکار، عمل ، روحیات و روشها
§ ولی خدا را بشناس، آن کسی که او ولی حقیقی جامعه اسلامیاست، او را مشخص کن بعد از آنکه مشخص کردی شخصاً از لحاض فکر، از لحاظ عمل، از لحاظ روحیات، از لحاظ راه و رسم و روش، خودت را باو متصل کن، مرتبط کن، بدنبالش حرکت بکن بطوریکه تلاش تو، تلاش او و جهاد تو، جهاد او، دوستی تو، دوستی او،دشمنی او، دشمنی تو، جبههبندیهای تو، جبههبندیهای او باشد این است که آدمیکه دارای ولایت است. کسی که ولی را بشناسد. فکر ولی را بشناسد و با ولی همفکر بشود، عمل ولی را بشناسد و باولی هم عمل بشود، دنبال او راه بیفتد، خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولی بخواند چنین کسی دارای ولایت است.[1]
شبهه سی و یکم: بعضیها در قوّت علمیِ آیت
الله خامنهای خدشه میکنند، نظر فقها و علمای حوزه دربارة توان علمی ایشان چیست؟
آیت الله فاضل لنکرانی(ره):
v در مورد مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) اشعار میدارد که مقام شامخ علمی و اجتهاد و فقاهت معظم له جای هیچگونه تردید نیست؛ اینجانب با توجه به سابقه آشنایی دیرین با ایشان و اطلاع از مراتب تحصیلی اذعان به اجتهاد به نحو اطلاق وی دارم؛ علاوه اشاره و بلکه تصریح امام عظیم الشان (قدس سره) در موارد متعدّد به صلاحیت و شایستگی رهبری ایشان، دلیل عمده بر مقام اجتهاد معظم له می باشد.[1]
شبهه سی ام: آیا ولی فقیه محدود به
کشور ایران است یا اینکه ولی امر تمام مسلمین جهان می باشد؟
§ رهبر امت اسلامى شخص امام خمینى است و هیچ فرقى بین ملت ایران و ملت عراق در ولاء امام و در تقلید از امام و در لزوم تبعیّت از خط امام نیست. هر کس جز این بگوید، معناى فقاهت، معناى ولایت فقیه، معناى ولایت امام را درک نکرده. آنى که مال یک مرز جغرافیایى است، یک رئیس جمهور است، یک نخستوزیر است، آنى که عرف بینالمللى یا فرض کنید که قراردادهاى سنتى و غیره وادار مىکند که بایستى دخالت نکند، آن رئیس جمهور است؛ آن نخست وزیر است؛ آن دولت است؛ نه امام. امام یعنى مرجع تقلید؛ امام یعنى آن کسى که از اسلام سخن مىگوید؛ او مرز جغرافیایى نمىشناسد. آنچه که تبعیت از او را ایجاب مىکند، او اسلام است. اسلام که مال یک مرز جغرافیایى نیست. مگر اسلامِ ایران، غیر از اسلام عراق و غیر از اسلام افغانستان و غیر از اسلام پاکستان و غیر از اسلام سوریه و غیر از اسلام جاهاى دیگر است. اگر «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» با فهمى که ما از این آیه داریم، با فهمى که اجتهاد و فقاهت ما از این آیه دارد، مال همهى مسلمانها است، پس ولایت امام امت هم مال همهى امت است. امت اسلامى که فقط ملت ایران نیستند. ملت ایران، سىچهل میلیون آدم هستند، توى این محدودهى جغرافیایى زندگى مىکنند. معنى ندارد توى یک جامعهى اسلامى بزرگ، دو امام؛ دو واجبالاطاعة. بنابراین، همان نسبتى که امام با ملت ایران دارد، همان نسبت را عیناً امام با ملت عراق دارد؛ این خط را فراموش نکنید. این «مُفتَرِقُ الطَریق»[1] بین راه خط امام، راه صحیح و راه غیر صحیح. سیاستبازان، مدعیان، بلندپروازان، سلطهطلبان در اینجاى قضیه خدشه مىکنند تا بتوانند خط لیبرالیسم و خطوط قومى و شیوعى و غیره ذلک را در عراق بیاورند سر کار. اگر مىخواهید دچار آن بلیهها نشوید، خط مستقیم این است؛ خط رهبرىِ امام امت و لاغیر. [i]
شبهه بیست و نهم:آیا میشود آزادانه، هر
نوع انتقاد و اشکال به رهبری را در جامعه مطرح کرد؟
§ انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویى است، این نه چیز خوبى است، نه خیلى هنر زیادى مىخواهد، نه خیلى اطّلاعات مىخواهد؛ بلکه انسان با بىاطّلاعى، بهتر هم مىتواند انتقاد کند... انتقاد به معناى عیبجویى، اصلاً هیچ لطفى ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویى کن، من هم از شما عیبجویى کنم؛ چه فایدهاى دارد؟ نقد، یعنى عیارسنجى؛ یعنى یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندى مىکند، آنگاه از جمعبندى باید دید چه حاصل مىشود.[i]
شبهه بیست و هشتم: فاصله داشتن ما با
آرمانهای مطرح شده در انقلاب، نشانة ضعف کارآمدی ولایت فقیه نیست؟
اولاً: تحقق اهداف حکومت اسلامی، نیازمند زمانی طولانی
§ ممکن است تحقق آرمانها سالهایى طول بکشد؛ موانع و مشکلاتى بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حکومت ـ جهت و سمتگیرى این قدرتى که تشکیل شدهاست ـ حتما باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایى باشد که شعار آن داده شدهاست و داده مىشود و در متن قرآن و احکام اسلامى وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک حکومت منحرف است. معیار، این است که عدالت اجتماعى و نظم متکى بر قانون به وجود آید و مقررات الهى همه جا مستقر شود.
شبهه بیست و هفتم: شما که میگویید اطاعت
از ولیّ فقیه همان اطاعت از انبیاست، آیا دلیلی وجود دارد که خدا ولی فقیه را نیز
از اشتباه و خطا در تصمیمگیریها مصون سازد؟
§ خدا آن رهبرى را که از سوى اوست، دست مىگیرد و هدایت مىکند، از مشکلات او را عبور مىدهد...[i]
§ رهبر نقشه را از خدا مىگیرد، راه را از خدا مىآموزد، روشها را هم از خدا مىآموزد؛ این رهبرى، رهبرى درست است. «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات»؛[1] وقتى رهبرى، رهبرى خدایى شد، کار خوب را هم از خدا یاد مىگیرد. [ii]
شبهه بیست و ششم: وظیفة اصلی رهبری در
نظام اسلامی چیست و مردم باید چه انتظاری از رهبری داشته باشند؟
§ رهبرى مهمترین کارش عبارت است از تعیین سیاستهاى کلان کشور؛ یعنى آن چیزهایى که جهتگیرى کشور را مشخص مىکند؛ که همهى قوانین، همهى مقررات، همهى عملکردها باید در این جهت باشد. حضور رهبرى در همهى بخشهاى کشور، به معناى حضور سیاستهاى رهبرى است که باید با دقت اجرا بشود. و من به شما عرض کنم هرجایى که این سیاستها اجرا شده است، کشور سود کرده است؛ هر جاى از این سیاستها ـ در طول سالهاى گذشته؛ از ده سال دوازده سال پیش تا حالا ـ هرجا از این سیاستها تخلف شده است کشور ضرر کرده است؛ گاهى ضررش را فهمیدهاند، گاهى بعد گذشت مدتى ضررش را فهمیدهاند.[i]
شبهه بیست و پنجم: نقش مردم در نظام حکومتی
اسلام چیست؟ آیا مردم تنها در ایجاد حکومت و رأی دادن دخالت دارند؟!
§ در مردمسالارى دینى و در شریعت الهى این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند. اى کسى که مسلمانى! چرا رأى مردم معتبر است؟ مىگوید: چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأى مردم بر اساس کرامت انسان پیش خداى متعال معتبر است.[i]
شبهه بیست و چهارم:اخیراً بعضی نظریة
«رهبری شورایی» را مطرح میکنند؛ این شیوة مدیریت باعث بهرمندی از دیدگاههای
بیشتر و در نتیجه کارآمدی بالاتر در رهبری نمیشود؟
v «منظور از شورا انتخاب یک مجموعه است که یکی مدیریتش قوی باشد، دیگری علمش، دیگری سیاستش و دیگری تدبیرش؛ اگر آن که مدیریتش یا سیاستش بهتر بود، میتوانست دیگران را بالا بکشد، خوب بود؛ اما این اتفاق نمیافتد؛ این مجموعه باید با هم حرکت کند و چون ضعیف نمیتواند همپای قوی حرکت کند، قوی مجبور خواهد شد خود را با ضعیف همقدم کند.»[1]
v «هم اکنون، در مسائل بحرانی، قاطعیّت رهبری است که مشکلات را حل میکند. شورا، تا جلسه تشکیل دهد و بحث کند، کار از کار خواهد گذشت.» [2]
شبهه بیست و سوم:چه ضمانتی وجود دارد که
مطلقه بودن ولایت فقیه، به استبداد و دیکتاتوری نیانجامد؟
§ به این نکته باید توجه و افتخار کرد که بر خلاف همهى مقررات عالم در باب حکومت ـ که در قوانین آنها حاکمیتها یک حالت غیرقابل خدشه دارند ـ در نظام اسلامى، آن کسى که بهعنوان ولىفقیه مشخص مىشود، چون اساساً مسؤولیت او مبتنى بر معیارهاست، چنانچه این معیارها را از دست داد، به خودى خود ساقط مىشود. وظیفهى مجلس خبرگان، تشخیص این قضیه است. اگر تشخیص دادند، مىفهمند که بله؛ ولىفقیه ندارند. تا فهمیدند که این معیارها در این آقا نیست، مىفهمند که ولىفقیه ندارند؛ باید بروند دنبال یک ولىفقیه دیگر. محتاج نیست عزلش کنند؛ خودش منعزل مىشود. به نظر ما این نکتهى خیلى مهمى است.[i]