امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
شبهه بیست و چهارم:اخیراً بعضی نظریة
«رهبری شورایی» را مطرح میکنند؛ این شیوة مدیریت باعث بهرمندی از دیدگاههای
بیشتر و در نتیجه کارآمدی بالاتر در رهبری نمیشود؟
v «منظور از شورا انتخاب یک مجموعه است که یکی مدیریتش قوی باشد، دیگری علمش، دیگری سیاستش و دیگری تدبیرش؛ اگر آن که مدیریتش یا سیاستش بهتر بود، میتوانست دیگران را بالا بکشد، خوب بود؛ اما این اتفاق نمیافتد؛ این مجموعه باید با هم حرکت کند و چون ضعیف نمیتواند همپای قوی حرکت کند، قوی مجبور خواهد شد خود را با ضعیف همقدم کند.»[1]
v «هم اکنون، در مسائل بحرانی، قاطعیّت رهبری است که مشکلات را حل میکند. شورا، تا جلسه تشکیل دهد و بحث کند، کار از کار خواهد گذشت.» [2]
v اصلیترین مشکل این نظریه نداشتن دلیل شرعی است؛ آیت الله امینی در اینباره میگویند: «... رهبری شورایی وجه شرعی هم نداشت. اتفاقاً من در آن جلسهای که برای شرط مرجعیّت خدمت امام رسیدم، پس از صحبتهای متفرقه عرض کردم: اجازه بدهید ما که در کمیسیون هستیم، رهبری شورایی را حذف کنیم، چون مأخذ شرعی ندارد.»[3]
v حضرت آیت الله مصباح نیز در این
رابطه میفرمایند: «والی و حاکم حکومت اسلامی، همیشه و در همة زمانها یک نفر است.
حضرت ولی عصر (عج) هم که ظهور مینمایند، ولایت فقها سلب میشود. در زمان حضرت علی
(علیه السلام) هم، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ولایت بر مردم
نداشتند. امام حسین(علیه السلام)، زمان امام مجتبی(علیه السلام)، به هنگام بیعت
قیس بن سعد با امام حسن(علیه السلام) به وی فرمود:
«یَا قَیْسُ! إِنَّهُ إِمَامِی یَعْنِی الْحَسَنَ(علیه السلام)»؛[4] ای
قیس! او، یعنی امام حسن(علیه السلام)، امام و رهبر من است.»[5]
v «از نظر پیشینة تاریخی، ولایت شورایی، در متون اسلامی بیسابقه است. در دیدگاه اهل سنّت، تنها در یک مورد، شورا تشکیل شد[6] که آن هم برای تعیین رهبر بود و نه برای اداره و تدبیر امور... درباره رهبری شورایی، متون فقهی شیعه تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی ایران، همگی ساکتاند (و هیچ فقیهی پیش از آن، به طرح این ایده نپرداخته است.)»[7]
v «گاهی اوقات آقایان، از مواردی مثل «مجلس شورای اسلامی»، «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و سایر شوراهایی که در نظام جمهوری اسلامی وجود دارند و در آنها تصمیمگیری میشود، شاهد مثال میآورند. این نوع نهادها، مسؤول رایزنی مشورتی برای به دست آوردن ماهیت یک امر قانونی و مقرّرات و دستورالعمل هستند، اما اگر تصمیمگیری نهایی به صورت شورایی باشد، همیشه اختلاف پیش میآید؛ این دیگر بحث فقهی و علمی نیست، بلکه یک بحث سیاسی و اجتماعی است.»[8]
v تنها مثال مدیریت شورایی در طول انقلاب، شورای عالی قضایی است. آیت الله یزدی رئیس اسبق قوه قضائیه در ابن رابطه میگویند: «نمونهای که حضرت امام دستور دادند در قانون اساسی درباره آن بازنگری شود، شورای عالی قضایی بود. در این شورا چون مقرر شده بود که کارها به صورت مشورتی اداره شود. اصلاً کار پیش نمیرفت و حتی در جابهجایی رئیس دادگستری یا نصب و عزل یک قاضی در یک شهرستان، شورا باید تشکیل جلسه میداد و اغلب بحثها روی زمین میماندند و نمیشد آنها را اداره کرد، بنابراین امام یکی از نکاتی را که تصریح کردند ـ و در مقدمه بازنگری قانون اساسی هم هست ـ این است که شورایعالی قضایی از حالت شورایی در بیاید و مسؤولیت به یک نفر داده شود.»[9]
آیت الله العظمی سید کاظم حائری:
v مفاد ادله ولایت فقیه، عام
استغراقی است، نه عام مجموعی؛ یعنی، فرد فرد فقهای جامع الشرائط، منصوباند، نه
آنکه ولایت و حق زمامداری برای مجموعه آنها جعل شده باشد. (یعنی تعبیر فقها، ناظر
به تک تک فقیهانِ زمانهای مختلف است؛ نه در هر زمان چند فقیه.)
پس نظریه شورایی، نوعی تصرّف در ظهور ادله است که نیازمند قرینه می باشد.
در طول تاریخ اسلام و در عصر اهل بیت(علیهم السلام) که رژیمهای گوناگونی، به
اقتدار رسیدهاند، حکومتها فردی بوده است. اهل بیت(علیهم السلام) هم که با
حکومتها به مخالفت پرداخته و به تبیین اندیشة امامت پرداختهاند، اشکالهای
فراوانی را در اثبات نامشروعیّت حکومتها مطرح کردهاند، ولی هرگز متعرض فردی بودن
این دولتها نشده و شرط شورایی بودن رهبری را عنوان نکردهاند.[10]
v روایات متعددی از اهل بیت(علیهم
السلام) رسیده که رهبری شورایی را نفی میکند و آن را مردود میشمرد؛ در کتاب غرر
و درر آورده است: « الشِّرْکَةُ فِی الْمُلْکِ تُؤَدِّی إِلَى الِاضْطِرَاب»؛[11] شراکت در
حکومت، موجب اضطراب و تزلزل است.
در روایت دیگری، فضل بن شاذان از امام رضا(علیه السلام)، نقل میکند:
فَإِنْ قِیلَ: «فَلِمَ لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ فِی الْأَرْضِ إِمَامَانِ فِی
وَقْتٍ وَاحِدٍ أَوْ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ» قیل: «لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنَّ
الْوَاحِدَ لَا یَخْتَلِفُ فِعْلُهُ وَ تَدْبِیرُهُ وَ الِاثْنَیْنِ لَا یَتَّفِقُ
فِعْلُهُمَا وَ تَدْبِیرُهُمَا...»؛ اگر گفته شود: پس هر چه امناء و اولیاء بیشتر
باشند دین و دنیاى مردم بهتر حفظ مىگردد با توجّه به این نکته چرا جایز نیست در
یک عصر و یک زمان دو امام و دو پیشوا روى زمین باشد؟
در جواب مىگوییم: به چند علّت: از جمله: امام واحد و پیشواى منفرد در فعل و
تدبیرش یکنواخت و به دور از تعارض عمل میکند؛ اما دو رهبر و دو ولىّ، فعل و
تدبیرشان با هم متّفق نیست؛ چه آن که تا به حال دیده نشده دو نفر از نظر قصد و
اراده، کلاً با هم اتّفاق داشته باشند...» [12]
مانند این روایت، روایات دیگری نیز
وجود دارد. این روایات، هر چند ظاهراً در مورد امام معصوم است، ولی با توجه به علت ذکر شده در آنها ـ که از اختلاف
رأی و نظر سخن میگوید ـ میتوان به طریق اُولی به غیرمعصوم نیز آن را سرایت داد.
از لحن سؤال و جواب روایت، استفاده میشود که تعدّد رهبر، خواه به نحو استقلال و
خواه به نحو شورایی، مردود است؛ زیرا علّت آن، یعنی اختلاف نظر و عدم تمرکز در
تصمیمگیری، در هر دو وجود دارد.»[13]
v از سوی دیگر «رهبری شورایی، بر خلاف سیره عقلا و متشرّعه است. در تاریخ دولتها و حکومتها در جهان، کمتر نمونهای از آن را میتوان سراغ گرفت. شاید نکته آن، این باشد که تدبیر و اداره سیاسی جامعه، به وحدت تصمیمگیری نیازمند است و تعدّد و تکثّر، به ویژه در مواقع حسّاس، به تفویت و تعطیل مصالح میانجامد.»[14]
v حضرت آیت الله خوشوقت نیز در این رابطه میفرمایند: «در اسلام هیچ پستی در اداره شئون اسلام، شورایی نبوده است؛ نه پیامبری، نه امامت، نه مرجعیت تقلید.» ایشان در بیان مفاسد این نظریه میافزایند: «اگر شورایی باشد، ممکن است بینشان اختلاف بیفتد، اگر حکم صادر کردند، سست تلقی می شود. بنابراین مسألة شورای رهبری، اصلاً نباید مطرح شود.»[15]
.[1] آیت الله جنتی
http://www.tebyan.net/hawzah/alookat_hawzah/hawzah_politics/vilayatfagih/2009/6/6/93983.html
[4]. بحار الانوار، ج 44، ص 61؛ فَقَالَ یَا حَسَنُ قُمْ فَبَایِعْ فَقَامَ فَبَایَعَ ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَیْنِ ع قُمْ فَبَایِعْ فَقَامَ فَبَایَعَ ثُمَّ قَالَ یَا قَیْسُ قُمْ فَبَایِعْ فَالْتَفَتَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع یَنْظُرُ مَا یَأْمُرُهُ فَقَالَ یَا قَیْسُ إِنَّهُ إِمَامِی یَعْنِی الْحَسَنَ ع
[6] . اشاره به شورای سقیفه است.
[7] . چالشهای فکری نظریه ولایت فقیه، مصطفی جعفر پیشه فرد ، ص 82 و 83
[8] . آیت الله یزدی در مصاحبه با روزنامه جوان
http://www.jahannews.com/vdccp1q0.2bqep8laa2.html
[9] . همان
[10] . آیت الله العظمی سید کاظم حائری، ولایة الأمر فی عصر الغیبه، ص 240-241.
[11] . غررالحکم، ص 342
[12] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص 101 و علل الشرایع، ج 1، ص 253
[13]. چالشهای فکری نظریه ولایت فقیه، مصطفی جعفر پیشه فرد، ص 86 (با اندکی تصرف)
[14] . دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الإسلامیه، حسینعلی منتظری، ج 1، ص 414-415