سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

ولایت فقیه به زبان ساده/ عدالت و کفایت سیاسی حاکم اسلامی

به نام خدا

یک شرط مهم دیگری در پیشوای مسلمین باید باشد که از آن به «عدالت» یاد کردیم.
تنها دانایی و باسواد بودن و آگاهی از احکام خدا کافی نیست. کسی صلاحیت رهبری بندگان خدا را دارد که متّقی، خداترس، با ایمان، پاک، متعّهد و خود ساخته باشد. به این ها «شرایط اخلاقی و تقوایی» می گوییم.
کسی که دنیا دوست، اهل هوا و هوس، شهرت طلب، ریاکار و بی تقوا باشد و در عمل، پای بند به احکام خدا نباشد و پرهیزکاری و خلوص و دینداری نداشته باشد، نه صلاحیت دارد که «مرجع» مردم باشد، نه رهبر و پیشوای مسلمانان.

ولایت فقیه به زبان ساده /وحدت رهبری

به نام خدا

از آنجا که «ولایت» برای مدیریت جامعه ی اسلامی به خصوص در مسائل عمده و شرایط ویژه است، نیاز به تمرکزدارد.
هر چند بهره گیری از افکار دیگران و مشورت با صاحب نظران، همیشه مفید و لازم است، اما پیشوا و زمامدار باید یک نفر باشد و او تصمیم گیرنده ی اصلی باشدچرا که تعدد رهبر موجب تفرقه می شود و امور جامعه را مختل میکند و کار ها به سامان نمی رسد.
در حالیکه لزوم ولایت و رهبری در دین بخاطر ایجاد وحدت در امت اسلامی بود پس تعدد رهبر بر خلاف هدف اصلی اسلام است.
بعضی «شورای رهبری» را مطرح می کنند. شاید در برخی شرایط چاره ای هم نباشد، ولی در همان شورا هم باید یک نفر رئیس باشد.
در هر مجموعه ی گروهی و شورایی هم اگر رئیسی وجود نداشته باشد، تصمیم گیری نهایی مشکل می شود.
مثلاً «شورای شهر» به صورت شورایی اداره می شود، یا «مجلس شورای اسلامی» مجمعی از نمایندگان مردم است که در قانون گذاری به صورت گروهی کار می کنند، یا مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت هم مجموعه ای از کارشناسانند، باز می بینیم که آن شورا و این مجلس، رئیس دارد.

ولایت فقیه به زبان ساده/خبرگان رهبری

به نام خدا

انتخاب یکی از فقهای دین برای رهبری امت و کشور، کار ساده ای نیست و از هر کس بر نمی آید. مثل انتخاب یک پزشک متخصص برای ریاست همه ی مسائل پزشکی و درمانی کشور با اختیارات فراوان و برای همیشه. برای تشخیص این که مناسب ترین فرد برای این کار و ریاست کیست، انتخاب کنندگان باید،
هم به مسائل پزشکی و علم طب، آشنایی زیادی داشته باشند،
هم اوضاع کشور و نیاز جامعه را بشناسند
و هم پزشکان متخصص و متعهد و بی غرض را خوب بشناسند.

ولایت فقیه به زبان ساده/ یک استثناء در انتخاب رهبر

به نام خدا

در این جا به یک مسئله باید اشاره کرد و آن تفاوتی است که میان انتخاب حضرت امام خمینی (ره) به رهبری و انتخاب رهبر دیگر وجود دارد؛
چگونگی رهبر شدن امام خمینی(ره):
انتخاب امام از طریق خبرگان نبود. امام امّت، یکی از فقها و مراجع تقلید برجسته و شناخته شده بود که میلیون ها مقلّد و طرفدار داشت. از سال ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، مردم امام را می شناختند، علم و دانش و تقوا و شجاعت و قاطعیّت و خلوص او برای همه ی مردم روشن بود. در سال هایی که در تبعید به سر می برد، مردم باز هم او را از یاد نبردند. گرچه بعضی، از مراجع تقلید دیگر هم تقلید می کردند، ولی آن که پرچم مبارزه با طاغوت را بر افراشته بود و مردم و همه ی علما و روحانیون و دانشگاهیان و همه ی اقشار جامعه، زیر این پرچم و با هدایت و رهبری او، گرد آمده بودند و مبارزه می کردند، حضرت امام خمینی بود. رهبری و پیشوایی او، حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم مورد قبول و پذیرش همه ی علما و همه ی مردم بود و عملا او «رهبر» بود و نیازی به رأی نداشت. وقتی هم به ایران آمد و در سخنرانی مهم خود در بهشت زهرا و بر سر مزار شهدا فرمود: «من به پشتیبانی این ملّت، دولت تعیین می کنم»، کسی اعتراض نکرد و حرفی نداشت، چون واقعاً امام، رهبر بود و رهبری می کرد.

ولایت فقیه به زبان ساده/ وظایف و اختیارات رهبر در قانون اساسی

به نام خدا

خوشبختانه در «قانون اساسی»، هم مباحث مربوط به ولایت فقیه آمده است، هم کیفیت انتخاب رهبر و مسائل خبرگان رهبری، هم دایره ی اختیارات ولی فقیه. و این نشان می دهد که این مطالب، از سوی اندیشمندان و فقیهانی که قانون اساسی را تدوین کرده اند نیز مورد توجه بوده است.
در اصل ۱۱۰ قانون اساسی وظایف و اختیارات رهبر، این گونه آمده است:

ولایت فقیه به زبان ساده/ ولایت مطلقه

ولایت مطلقه

به نام خدا
وقتی کسی با همه ی خصوصیات یاد شده و واجد بودن شرایط رهبری، به عنوان «ولی فقیه» برگزیده شد، تا چه مدت در این منصب و رهبری باقی می ماند؟ و در چه کار هایی ولایت و حق رهبری دارد؟ آیا موقت است یا همیشگی؟ آیا محدود است یا نا محدود؟ در همه ی کار هاست یا بعضی کار ها؟
این، بحثی است که از آن به «ولایت مطلقه» یاد می شود.

مطلقه بودن ولایت، یعنی نه از نظر زمان و مدّت، و نه از نظر اختیارات و قلمرو و ولایت و رهبری، حد معینی ندارد. حدش همان دارار بودن صفات و ویژگی های لازم است. تا وقتی زنده است و آن ها را دارد، ولایت و رهبری هم دارد. هر وقت آن ها را از دست داد، خود به خود از ولایت می افتد و نیازی به عزل و برکنار ساختن هم نیست.

ولایت فقیه به زبان ساده/ قلمرو اختیارات ولی فقیه

قلمرو اختیارات ولی فقیه

به نام خدا

از نظر حیطه ی کار و قلمرو اختیارات هم، حد و مرزی ندارد؛ یعنی چون رهبر و پیشوای جامعه است، پس در هر جا هر نوع اختیاراتی که برای هدایت جامعه و رهبری امور لازم باشد، آن را دارد. این لازمه ی رهبری است.
محدود نبودن اختیارات رهبری لازمه ی رهبری است.
مگر می توان کسی را رهبر قرار داد ولی گفت که در فلان مسئله و فلان موضوع و فلان بخش، که از کار های عمومی جامعه است، حق دخالت و نظر و رهبری نداری؟

ولایت فقیه به زبان ساده/ ولایت فقیه

ولایت فقیه

به نام خدا
ولایت فقیه، حکومت دین و مکتب است، لیکن از طریق پیشوایی و رهبری مردانی خود ساخته و دین شناس و توانا که بر پایه ی دین و احکام خدا جامعه را مدیریت می کنند.
ولایت فقیه، نه تنها هیچ گونه دیکتاتوری ندارد، بلکه جلوی خودکامگی و دیکتاتوری را در جامعه می گیرد
و به جامعه، هم «سرعت حرکت» می بخشد و هم «جهت حرکت» را به سوی خدا و معنویات و استقلال کشور و عزت مسلمین قرار می دهد.
وقتی مردم بر محور ولایت فقیه، متحد و منسجم باشند، امت اسلامی از قدرتی کم نظیر و خلل ناپذیر برخوردار می شود.
ولایت فقیه، نقش کنترل کننده ی جامعه را دارد و هنگام خطر برای اسلام و مسلمین، به منزله ی یک ترمز قوی است که از سقوط یک ملت در دامی بزرگ یا دره ای خطرناک جلوگیری می کند.

ولایت فقیه به زبان ساده/ نظریه جدایی دین از سیاست

به نام خدا

با توضیحات گذشته، فکر نادرست «جدایی دین از سیاست» هم که از القائات دشمنان اسلام است، یا از کج فهمی برخی مسلمانان نا آگاه و ساده لوح و فریب خورده سرچشمه می گیرد و مطرح می شود، جایی نخواهد داشت.
دلیل:
۱:اگر سیاست از دین جدا شود، به عنصری مخرّب تبدیل می شود.چرا که سیاست بدون دین میشود سیاست بدون عدالت؛سیاست بدون بهترین قانونگذاری ها؛ سیاست بدون تقوا؛ سیاست هوا و هوس و سیاست حرص و طمع
۲:اگر دین از سیاست جدا شود، کار آمدی و تأثیر خود را در سطح کلان و مدیریّت جامعه از دست می دهد.چرا که دین یک دستورالعمل است،باید اجرا شود،نیاز به مجری دارد،همچنین دین اسلام برای همه آمده است بنابراین باید برای همه اجرا شود.پس به سیاست نیاز دارذ.


ولایت فقیه به زبان ساده/ ولایت امامان (2)

ادامه ولایت امامان علیهم السلام

این که در جامعه، چه حکومتی باید برپا باشد و چه کسانی حاکم و زمامدار شوند و مبنا و قانون زمامدار شدن چه باید باشد، «فلسفه ی سیاسی» نام دارد. فلسفه ی سیاسی اسلام به صورت «امامت» است. امام، محور همبستگی مردم و عامل رشد فکری و اتحاد ملی است و به تعبیری که در نهج البلاغه آمده است، امامت مثل رشته ای که دانه های تسبیح یا گردن بند را در یک خط و منظم قرار می دهد و آن ها را از پراکندگی و گم شدن حفظ می کند، امت اسلامی را نظام و هماهنگی می بخشد و جامعه را منسجم می کند. امامت و ولایت، طرح اسلام برای اداره جامعه پس از رحلت رسول خداست، طرحی که از سوی خداوند اعلام شده است.
با این که پیامبر اسلام، تکلیف مردم را نسبت به جانشینی خود به صورت کاملا روشن و بی ابهام مشخص ساخته بود، اما همچنان نگران روز های پس از خود و بروز افکار دوران جاهلیت بود.
متأسفانه آن چه پیامبر از آن بیم داشت، پس از وفات او پیش آمد؛ یعنی مردم وصیّت او را نادیده گرفتند و بر خلاف فرمان او، کس دیگری را در یک انتخابات ناقص و در فضایی آمیخته به رعب و وحشت و جو سازی بر سر کار آوردند و از مردم خواستند که با او بیعت کنند و مخالفان را هم سرکوب و منزوی  کردند. پس از او نفر دوم و پس از او نفر سوم با شیوه هایی نادرست بر سر کار آمدند.