امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
4. ماهیت حکومتی قوانین اسلام (شماره1)
اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینی است که احکام عبادیش هم سیاسی است. این جمعه، این خطبههای جمعه، آن عید، آن خطبههای عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منی، این عرفات، همه اش یک مسائل سیاسی است، با اینکه عبادتند، در عبادتش هم سیاست است، سیاستش هم عبادت است، اینها جدا میکردند اسلام را و دین را از سیاست میگفتند که امپراطور سرجای امپراطوری است، آخوند هم برود در مسجد.[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 8
امام هادی, امام عسگری و امام مهدی علیهماالسلام
9. امام هادی (علیه السلام):
v زیارت جامعة امام علی بن محمد الهادی(علیه السلام) را باید به حق، «منشور امامشناسی» نامیدهاند؛ زیارتی که فارغ از فضائل بیشمار قرائتش، پس از نگارش دهها شرح روایی، حِکمی و عرفانی بر آن، هنوز هم معارف بازگونشدة بسیار در سینه دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 7
امام موسی بن جعفر وامام رضا و امام جواد علیهماالسلام
موسى بن جعفر(علیه السلام)
v ابن شهر آشوب در کتاب خود (مناقب) نقل مینویسد:
هارون الرشید به حضرت موسى بن جعفر (علیه السّلام) پیشنهاد کرد که فدک را پس بگیرد. امام (علیه السّلام) امتناع میورزید تا آنکه اصرار زیاد کرد. حضرت فرمود: «من فدک را نمىگیرم مگر تمام آن را با مرزى که معین میکنم بدهى.» گفت: حدود فدک کجا است. فرمود: «اگر حدود آن را معین کنم نخواهى داد!» گفت: تو را قسم میدهم به حق جدّت که حدود آن را معین کنى! فرمود: «حد اول آن عَدَن(در جنوب یمن) است. چهره هارون درهم کشیده شد، اما گفت: بگو! حضرت فرمود: «حد دوم سمرقند(در ازبکستان فعلی) است.» رنگ صورت رشید برگشت. فرمود: «حد سوم افریقا است.» چهره رشید سیاه شد، باز گفت: حد دیگر را بگو! فرمود: «حد چهارم سیف البحر است. که هم مرز با جزائر و ارمنیه است.» هارون گفت: دیگر براى ما چیزى باقى نماند؛ پس بیا جاى من بنشین! حضرت موسى بن جعفر فرمود: «من گفتم اگر مرز آن را تعیین کنم نخواهى داد.» از آن موقع هارون تصمیم به کشتن موسى بن جعفر (علیه السّلام) گرفت.[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 6
امام سجاد, امام باقر و امام صادق علیهماالسلام
3. امام سجاد (علیه السلام)
v دوران امام چهارم، از سختترین دورانها از لحاظ اختناق دستگاههای حاکم بود و شیعیان در شرایط سخت تقیه به سر میبردند؛ با اینحال، امام سجاد (علیه السلام)، علاوه بر دعاهای بسیاری که با مضامین سیاسی بیان فرمودهاند، از معدود فرصتهای پیش آمده برای تبیین حق غصب شدة ائمه(علیهم السلام) استفاده مینمودند. مثل روایتی که در قالب تشریح حقوقی که به عهدة انسانِ مسلمان است (رسالة حقوق) بیان داشتهاند:
«فَحُقُوقُ أَئِمَّتِکَ ثَلَاثَةٌ أَوْجَبُهَا عَلَیْکَ حَقُّ سَائِسِکَ بِالسُّلْطَانِ»؛[1] ... و حقوق امامان بر شما سه چیز است؛ واجبترین آنها بر شما، حق سیاست اوست برشما، به حکم سلطنتی که دارد...»
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 5
امام حسن و امام حسین علیهما السلام
هر چند شرایط اختناق عجیب حاکم در دوران اهل بیت(علیهم السلام) از یکسو، و عدم وجود یاران و خواص قابل اعتماد و تاثیرگذار از سوی دیگر، امکان طرح بحث حق حاکمیت را از آن بزرگواران سلب میکرد، با این همه، هرگاه ائمة هدی(علیهم صلوات الله) فرصت مییافتند به تبیین حق الهی خود برای تصدی حکومت و مدیریت جامعه ـ که در روایات ما با کلماتی چون ولایت، خلافت و امامت بیان میگردد ـ پرداختهاند. در اینجا مروری گذرا خواهیم داشت بر گوشهای از روایاتی که با این مضمون، در جوامع روایی ما موجود است؛
1. امام حسن مجتبی(علیه السلام)
v با شهادت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و بیعت مردم با امام حسن مجتبی(علیه السّلام)، امامت ایشان با تصدی حاکمیت جامعة اسلامی، همزمان آغاز گشت. لذا از اولین اقدامات حکومتی آن حضرت دعوت از معارضان حاکمیت خدایی خویش برای پذیرش خلافت بود. از اینرو حضرت، بهوسیلة جندب بن عبد اللّه أزدى نامهاى براى معاویه فرستادند که مضمون آن این بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 4
3-3. سنّت دیگر امامان معصوم(علیهمالسلام)
تمام این نزاعى که شما در طول دوران زندگى ائمه (علیهمالسلام) بین آنها و دستگاههاى ظلم و جور مشاهده مىکنید بر سر همین قضیه است. آنهایى که با ائمة ما مخالفت مىکردند، آنها را مسموم مىکردند، مقتول مىکردند، زندان مىانداختند، محاصره مىکردند، دعوایشان بر سر داعیة حکومت ائمه (علیهمالسلام) بود. اگر ائمه داعیة حکومت نداشتند ـ ولو علوم اولین و آخرین را هم به خودشان نسبت مىدادند ـ اگر بحث قدرت سیاسى نبود، داعیة قدرت سیاسى نبود، هیچ گونه تعرضى نسبت به آنها انجام نمىگرفت؛ لااقل به این شدت انجام نمىگرفت؛ اصلاً مسئله این است! لذا شما مىبینید در بین دعوتها و تبلیغات ائمه (علیهمالسلام)، روى کلمة امامت و مسئلة امامت حساسیتِ بسیار بالایى است؛ یعنى وقتى که امام صادق هم مىخواهد ادعاى حاکمیت اسلامى و قدرت سیاسى بکند، مىگوید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ الْإِمَامَ»؛ در اجتماع مردم در عرفات، مىایستد در میان مردم مىگوید «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَانَ الْإِمَامَ»؛ امام جامعه، پیشواى جامعه، رهبر جامعه، حاکم بر جامعه رسول خدا بود، «ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَهْ فَیُنَادِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَیْنَ یَدَیْه.»[1] تا مىرسد به خودش. یعنى تمام بحث ائمه با مخالفینشان و بحث اصحاب ائمه در مبارزاتشان همین مسئلة حکومت و حاکمیت و ولایت مطلقه و عامة بر مسلمین و قدرت سیاسى بود، بر سر مقامات معنوى آنها با ائمه دعوایى نداشتند.
خیلى از اوقات اتفاق مىافتاد که کسانى در جامعه ـ در جامعة زمان خلفا ـ اهل زهد بودند و اهل علم بودند و معروف به تفسیر و به علم و به این چیزها. خلفا هم با آنها نه فقط معارضهاى نمىکردند، بلکه حتى مخلص آنها بودند؛ اظهار ارادت نسبت به آنها مىکردند؛ پیش آنها مىرفتند؛ از آنها نصیحت مىخواستند. چرا؟ چون آنها در مقابل خلفا داعیة سیاسى نداشتند؛ امثال حسن بصرى و ابن شبرمه و یا عمر بن عبید، این بزرگان از علمایى که مورد توجه و قبول خلفا بودند، اینها کسانى بودند که ادعاى علم و ادعاى زهد و ادعاى معنویت و ادعاى تفسیر و ادعاى علوم پیغمبر و همة این ادعاها را داشتند، اما نسبت به آنها هیچ گونه از طرف خلفا تعرضى نبود. چرا؟ چون داعیه قدرت سیاسى وجود نداشت.[2]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
شماره 3
3-2. سنّت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
بُعدی از زندگى امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، در میدان حکومت است. آن وقتى که این انسان بزرگاندیش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد، در آن دوران کوتاه، کارى کرد که اگر سالهاى سال، مورخان و نویسندگان و هنرمندان، بنویسند و تصویر کنند، کم گفتهاند و کم تصویر کردهاند. وضع زندگى امیرالمؤمنین در دوران حکومت، قیامتى است. اصلاً على(علیهالسلام) معناى حکومت را عوض کرد.او تجسم حکومت الهى، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهم»[1] و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک مىکرد.[2]
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
3-1. سنّت رسول اکرمصل الله علیه واله
در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا مىکردند. رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) مجرى قانون بود. مثلاً قوانین جزایى را اجرا مىکرد:
دست سارق را مىبرید؛ حد مىزد؛ رجم مىکرد. خلیفه هم براى این امور است. خلیفه قانونگذار نیست. خلیفه براى این است که احکام خدا را که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آورده اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره لازم مىآید.[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت
از دوران حضرت آدم که رشتة نبوتها و رسالتها شروع شد و بارها و بارها حکومتهاى نبوى در طول تاریخ تشکیل گردید ـ مثل سلیمان و داوود و کسان دیگرى از بنىاسرائیل تا زمان پیغمبر ما ـ آن جایى که ترکیبِ بدیع و شیواى دین و سیاست در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و هدایت جامعه را تضمین کند، در قضیة غدیر اتّفاق افتاد.[1]
فصل چهارم: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام
دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی در قرآن
شماره 5
2-4. لزوم طرد ولایت طاغوت
قرآن کریم، هر ولایتی غیر از ولایت خدا را به عنوان ولایت طاغوت معرفی میکند و میگوید: هر کسی که تحت ولایت خدا نباشد،تحت ولایت طاغوت است. طاغوت یعنی چه؟ طاغوت از ماده طغیان است. طغیان یعنی سرکشی کردن و از محدوده دایره طبیعی و فطری زندگی انسان فراتر رفتن؛ مثلاً فرض بفرمایید انسان برای کامل شدن پدید آمدهاست آن کسی که انسان را از کامل شدن بیندازد، طاغوت است.[1]
قرآن میفرماید: «الَّذینَ
آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ»؛ آن
کسانی که ایمان آوردهاند،
مقاتله و ستیزشان در راه خداست. «وَ الَّذینَ
کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ»؛ آن
کسانیکه به دین، کفر و انکار ورزیدهاند
مقاتله و ستیزشان در راه طاغوت است. و بعد میفرماید: «فَقاتِلُوا
أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ»؛ با اولیاء و پیوستگان شیطان
ستیز و مقابله و مقاتله بکنید...[2]
آن کسی که تحت فرمان ولی حقیقی زندگی نمیکند باید بداند که تحت فرمان طاغوت و
شیطان زندگی میکند. ممکن است بپرسید مگر تحت فرمان شیطان وطاغوت زندگی کردن وتن به
فرمان او دادن چه مفسدهای
دارد؟ این هم یکی از نکات آیات امروز است، قرآن در این زمینه به ما چند جواب
میدهد: جواب اول این است که اگر تن به ولایت شیطان دادی شیطان برتمام انرژیهای
سازنده و خلاق و آفریننده و ثمربخش وجود تو مسلط خواهد شد، اگر چنانچه گردنت را به
طرف شیطان و طاغوت بردی که ریسمان ولایتش را بر گردن تو بیندازد،دیگر ازدست او
خلاصی پیدا نخواهی کرد، هر چه در وجود تو از نیرو و ابتکار و از فعالیتهای سازنده
و از جلوههای درخشنده وجود دارد، تحت قبضه طاغوت و شیطان در خواهد آمد و وقتیکه
تمام وجودت در قبضه او
در آمد به آسانی میتواند تو را در همان
راهی که میخواهد و با هر وسیلهای
که میخواهد بکشاند و ببرد، و پیداست که شیطان و طاغوت انسان را به نور و معرفت و
آسایش و رفاه و معنویت رهنمون نمیشود، برای او این چیزها هدف نیست؛ بلکه برای
شیطان و طاغوت مصالح شخصی هدف اولی است و میخواهد آنها را تامین کند. پس تو را در
راه مصالح شخصی خود به کار میاندازد اگر به این جملات حساب شدهای که عرض شد دقت کنید، خواهید دید که
تحت هر جملهای معنایی است که با واقعیتهای
تاریخی تطبیق میکند اگرتن به ولایت طاغوت دادی تمام نیروها و انرژیها وابتکارها
و استعدادهای تو در قبضه طاغوت واقع میشود و وقتی در قبضه طاغوت واقع شد دیگر به سود
تو نخواهد بود، برای شیطان، خود او و مصالح خودش مطرح است، اگر چنانچه در راه او
افتادی در جهت مصالح و منافع خودش تو را قربانی خواهد کرد و به گمراهی خواهد
کشاند. قدرت در اختیار اوست و تو هم که خودت را به دست او دادی، میکشد هر جا که
خاطر خواه اوست؛
حلقهای در گردنم افکنده «دوست»
میکشد هر جا که خاطر خواه اوست