امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
خواجه نصیرالدین طوسی (قدس سره) متوفای ۶۷۲ه.ق
خواجه طوسی، فیلسوف محقق، معلم انسان و از داناترین مردم زمان خود بود. وی در ۱۱ جمادی الاولی سال ۵۹۷ در طوس متولد شد و در همان جا رشد کرد و لذا به طوسی مشهور شد و اصل وی از جهرود از نواحی قم به نام وشاره (بر وزن عباره) است. ایشان در روز عید غدیر سال ۶۷۲ بدرود حیات گفت و در جوار امامین کاظمین در مکانی که برای ناصر عباسی آماده شده بود (و در آنجا دفن نشد) به خاک سپرده شد[۱].
از دیدگاه خواجه، در سیاست مبتنی بر شرع، جامعه به سوی غایات مهم و هدفمند سوق داده میشود. در این صورت نفس انسانی، ظرفیت بیشتری برای برخورداری از فیض علوی پیدا میکند و به سوی کمالات متعالی مورد نظر رهنمون میگردد. در این مرحله، حاکم و سائس کسی است که دارای تأییدات الهی بوده و واضع قوانینی میباشد که مفید انتظام بخشیدن به امور دنیوی و اخروی مردم و تفکیک حوزههای آنها از هم و معرفت به آنها است: «و النبی هو الشخص المؤید بالتأیید الالهی الواضع للشرایع و الاحکام التی یفید انتظام امور الناس فی معاشهم و معادهم بحسب الاجتماع و الانفراد اذا اطاعوه…»[۲].
خواجه حوزههای سیاست را شامل سیاست نفس، سیاست منزل و سیاست جامعه میداند. وی در تبیین حوزهی سوم یعنی سیاست جامعه میگوید: شهر و مدینه را افراد بسیار مختلف در جهات گوناگون با انگیزههای بسیار متفاوت تشکیل داده و ایجاد میکنند که اگر تدبیر مناسب در چنین اجتماعی نباشد، تقابل و تعارض انگیزه ها به هرج و مرج و ظلم و تعدی منجر میشود. لازمهی تدبیر و سیاست در پیشگیری چنین نابسامانی هایی سه چیز است: ۱ـ ناموس (قانون)، ۲ـ حاکم (دولت)، ۳ـ دینار (قدرت مالی)[۳]. به نظر وی حاکم کسی یا نهادی است که از قانون (کلیات و جزئیات آن) شناخت کافی دارد و واجد قدرت فائقه و ابزارهای لازم اجرایی و غیر اجرایی آن برای اجرای قانون است. چنین فردی ابزار دینار را به خدمت میگیرد و قانون را به منظور استقرار و گسترش آن اجرا میکند و روابط افراد را در قالب آن تنظیم نموده و صناعات و حِرَف را ساماندهی میکند[۴]. وی معتقد است قوام جوامع به سلطان، حاکم و دولت است و قوام دولت یا حاکم به سیاست: « قوام مدن به ملک بود و قوام ملک به سیاست»[۵].
در جهان بینی الهی و سیاست مبتنی بر شرع، حاکم یک جامعه وظیفهی هدایت افراد جامعه از نقصان به کمال را بر عهده دارد. بنابراین پس از اینکه معلوم گشت وجود سیاست و حکومت در جامعه امری انکارناپذیر بوده و ضرورت آن به اثبات رسید، میتوان گفت که وجود حاکم و سائس و رئیس نیز از همان ضرورت برخوردار است.
[۱] . عباس القمی، الکنی و الالقاب، ج۳، صص ۲۵۰ ـ ۲۵۲٫
[۲] . نصیرالدین طوسی، مصارع المصارع، تحقیق حسن المعزی، قم، کتابخانهی آیت الله مرعشی، ۱۴۰۵ ق، ص ۲۰۱٫
[۳] . همو، اخلاق ناصری، ص ۲۵۲٫
[۴] . همان.
[۵] . همان، ص ۳۰۹٫