سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

۱۶ مطلب با موضوع «اثبات ولایت فقیه :: اسلام و حکومت :: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام» ثبت شده است

فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام 4. ماهیت حکومتی قوانین اسلام (شماره2)

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


4. ماهیت حکومتی قوانین اسلام (شماره2)



به جاست در این بخش از بحث، «متن قوانین اسلامی را از نظر بگذارنیم و با توجه و تأمل در ماهیت مقررات اسلامی و پیوندهایی که در آن نهاده شده است... ویژگی هر گروه و پیوند آن را با دولت (یا حکومت) اسلامی بررسی ‏کنیم:[1]

گروه اول

v    احکام و قوانینی که:

 الف) مربوط به «زندگی اجتماعی» است، و هر یک از شهروندان در زندگی فردی و شخصی خود، نمی‏توانند آن را عملی سازند.

 ب) همة افراد نمی‏توانند در اجرای آن، دخالت کنند و «متولّی» می‏طلبند.

ج) اجرای آن به «قدرت» نیازمند است و بدون چنین پشتوانه‏ای، زمینة تحقّق آن پیدا نمی‏شود.


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام 4. ماهیت حکومتی قوانین اسلام/ش1

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


4. ماهیت حکومتی قوانین اسلام (شماره1)



اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینی است که احکام عبادیش هم سیاسی است. این جمعه، این خطبه‏های جمعه، آن عید، آن خطبه‏های عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منی، این عرفات، همه اش یک مسائل سیاسی است، با اینکه عبادتند، در عبادتش هم سیاست است، سیاستش هم عبادت است، اینها جدا می‏کردند اسلام را و دین را از سیاست می‏گفتند که امپراطور سرجای امپراطوری است، آخوند هم برود در مسجد.[1]


فصل 4:ضرورت تشکیل حکومت در اسلام 3.سنّت پرچمداران درتحقّق حکومت /ش8 امام هادی, عسگری ومهدی ع

 بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 8

امام هادی, امام عسگری و امام مهدی علیهماالسلام



9. امام هادی (علیه السلام):

v  زیارت جامعة امام علی بن محمد الهادی(علیه السلام) را باید به حق، «منشور امام‏شناسی» نامیده‎اند؛ زیارتی که فارغ از فضائل بی‎شمار قرائتش، پس از نگارش ده‎ها شرح روایی، حِکمی و عرفانی بر آن، هنوز هم معارف بازگونشدة بسیار در سینه دارد.


فصل 4/ضرورت تشکیل حکومت در اسلام/3.سنّت پرچمداران درتحقّق حکومت/ش7/ امام کاظم,رضا,جوادع

 بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 7

امام موسی بن جعفر وامام رضا و امام جواد علیهماالسلام



موسى بن جعفر(علیه السلام)

v    ابن شهر آشوب در کتاب خود (مناقب) نقل می‏نویسد:

هارون الرشید به حضرت موسى بن جعفر (علیه السّلام) پیشنهاد کرد که فدک را پس بگیرد. امام (علیه السّلام) امتناع می‏ورزید تا آن‎که اصرار زیاد کرد. حضرت فرمود: «من فدک را نمى‏گیرم مگر تمام آن را با مرزى که معین می‏کنم بدهى.» گفت: حدود فدک کجا است. فرمود: «اگر حدود آن را معین کنم نخواهى داد!» گفت: تو را قسم می‏دهم به حق جدّت که حدود آن را معین کنى! فرمود: «حد اول آن عَدَن(در جنوب یمن) است. چهره هارون درهم کشیده شد، اما گفت: بگو! حضرت فرمود: «حد دوم سمرقند(در ازبکستان فعلی) است.» رنگ صورت رشید برگشت. فرمود: «حد سوم افریقا است.» چهره رشید سیاه شد، باز گفت: حد دیگر را بگو! فرمود: «حد چهارم سیف البحر است. که هم مرز با جزائر و ارمنیه است.» هارون گفت: دیگر براى ما چیزى باقى نماند؛ پس بیا جاى من بنشین! حضرت موسى بن جعفر فرمود: «من گفتم اگر مرز آن را تعیین کنم نخواهى داد.» از آن موقع هارون تصمیم به کشتن موسى بن جعفر (علیه السّلام) گرفت.‏[1]


فصل4/ضرورت تشکیل حکومت در اسلام/3/سنت پرچمداران الهی در تحقق حکومت/ش6/امام سجاد,باقروصادق ع

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 6

     امام سجاد, امام باقر و امام صادق علیهماالسلام

 


3. امام سجاد (علیه السلام)

v  دوران امام چهارم، از سخت‎ترین دوران‎ها از لحاظ اختناق دستگاه‎های حاکم بود و شیعیان در شرایط سخت تقیه به سر می‎بردند؛ با این‎حال، امام سجاد (علیه السلام)، علاوه بر دعاهای بسیاری که با مضامین سیاسی بیان فرموده‎اند، از معدود فرصت‎های پیش آمده برای تبیین حق غصب شدة ائمه(علیهم السلام) استفاده می‏نمودند. مثل روایتی که در قالب تشریح حقوقی که به عهدة انسانِ مسلمان است (رسالة حقوق) بیان داشته‏اند:

«فَحُقُوقُ أَئِمَّتِکَ ثَلَاثَةٌ أَوْجَبُهَا عَلَیْکَ حَقُّ سَائِسِکَ بِالسُّلْطَانِ»؛[1] ... و حقوق امامان بر شما سه چیز است؛ واجب‎ترین آنها بر شما، حق سیاست اوست برشما، به حکم سلطنتی که دارد...»


فصل4/ضرورت تشکیل حکومت دراسلام/3.سنت پرچمداران الهی درتحقق حکومت/ش5/امام حسن و امام حسین ع

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 5

     امام حسن و امام حسین علیهما السلام



هر چند شرایط اختناق عجیب حاکم در دوران اهل بیت(علیهم السلام) از یکسو، و عدم وجود یاران و خواص قابل اعتماد و تاثیرگذار از سوی دیگر، امکان طرح بحث حق حاکمیت را از آن بزرگواران سلب می‏کرد، با این همه، هرگاه ائمة هدی(علیهم صلوات الله) فرصت می‎یافتند به تبیین حق الهی خود برای تصدی حکومت و مدیریت جامعه ـ که در روایات ما با کلماتی چون ولایت، خلافت و امامت بیان می‎گردد ـ پرداخته‎اند. در اینجا مروری گذرا خواهیم داشت بر گوشه‏ای از روایاتی که با این مضمون، در جوامع روایی ما موجود است؛


1. امام حسن مجتبی(علیه السلام)

v  با شهادت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و بیعت مردم با امام حسن مجتبی(علیه السّلام)، امامت ایشان با تصدی حاکمیت جامعة اسلامی، هم‎زمان آغاز گشت. لذا از اولین اقدامات حکومتی آن حضرت دعوت از معارضان حاکمیت خدایی خویش برای پذیرش خلافت بود. از این‎رو حضرت، به‏وسیلة جندب بن عبد اللّه أزدى نامه‏اى براى معاویه فرستادند که مضمون آن این بود:


فصل 4:ضرورت تشکیل حکومت در اسلام/3.سنّت پرچمداران در تحقّق حکومت /ش4

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 4


3-3. سنّت دیگر امامان معصوم(علیهم‏السلام)

*   تمام این نزاعى که شما در طول دوران زندگى ائمه (علیهم‏السلام) بین آنها و دستگاه‏هاى ظلم و جور مشاهده مى‏کنید بر سر همین قضیه است. آنهایى که با ائمة ما مخالفت مى‏کردند، آنها را مسموم مى‏کردند، مقتول مى‏کردند، زندان مى‏انداختند، محاصره مى‏کردند، دعوایشان بر سر داعیة حکومت ائمه (علیهم‏السلام) بود. اگر ائمه داعیة حکومت نداشتند ـ ولو علوم اولین و آخرین را هم به خودشان نسبت مى‏دادند ـ اگر بحث قدرت سیاسى نبود، داعیة قدرت سیاسى نبود، هیچ گونه تعرضى نسبت به آنها انجام نمى‏گرفت؛ لااقل به این شدت انجام نمى‏گرفت؛ اصلاً مسئله این است! لذا شما مى‏بینید در بین دعوت‏ها و تبلیغات ائمه (علیهم‏السلام)، روى کلمة امامت و مسئلة امامت حساسیتِ بسیار بالایى است؛ یعنى وقتى که امام صادق هم مى‏خواهد ادعاى حاکمیت اسلامى و قدرت سیاسى بکند، مى‏گوید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ الْإِمَامَ»؛ در اجتماع مردم در عرفات، مى‏ایستد در میان مردم مى‏گوید «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَانَ الْإِمَامَ»؛ امام جامعه، پیشواى جامعه، رهبر جامعه، حاکم بر جامعه رسول خدا بود، «ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَهْ فَیُنَادِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَیْنَ یَدَیْه.»[1] تا مى‏رسد به خودش. یعنى تمام بحث ائمه با مخالفینشان و بحث اصحاب ائمه در مبارزاتشان همین مسئلة حکومت و حاکمیت و ولایت مطلقه و عامة بر مسلمین و قدرت سیاسى بود، بر سر مقامات معنوى آنها با ائمه دعوایى نداشتند.

خیلى از اوقات اتفاق مى‏افتاد که کسانى در جامعه ـ در جامعة زمان خلفا ـ اهل زهد بودند و اهل علم بودند و معروف به تفسیر و به علم و به این چیزها. خلفا هم با آنها نه فقط معارضه‏اى نمى‏کردند، بلکه حتى مخلص آنها بودند؛ اظهار ارادت نسبت به آنها مى‏کردند؛ پیش آنها مى‏رفتند؛ از آنها نصیحت مى‏خواستند. چرا؟ چون آنها در مقابل خلفا داعیة سیاسى نداشتند؛ امثال حسن بصرى و ابن شبرمه و یا عمر بن عبید، این بزرگان از علمایى که مورد توجه و قبول خلفا بودند، اینها کسانى بودند که ادعاى علم و ادعاى زهد و ادعاى معنویت و ادعاى تفسیر و ادعاى علوم پیغمبر و همة این ادعاها را داشتند، اما نسبت به آنها هیچ گونه از طرف خلفا تعرضى نبود. چرا؟ چون داعیه قدرت سیاسى وجود نداشت.[2]


فصل 4:ضرورت تشکیل حکومت در اسلام 3.سنّت پرچمداران الهی در پیگیری و تحقّق حکومت/ش3

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 3



3-2. سنّت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)

*   بُعدی از زندگى امیرالمؤمنین(علیه‏السلام)، در میدان حکومت است. آن وقتى که این انسان بزرگ‌اندیش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد، در آن دوران کوتاه، کارى کرد که اگر سال‏هاى سال، مورخان و نویسندگان و هنرمندان، بنویسند و تصویر کنند، کم گفته‌اند و کم تصویر کرده‌اند. وضع زندگى امیرالمؤمنین در دوران حکومت، قیامتى است. اصلاً على(علیه‏السلام) معناى حکومت را عوض کرد.او تجسم حکومت الهى، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهم»[1] و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک مى‌کرد.[2]


فصل 4:ضرورت تشکیل حکومت در اسلام 3.سنّت پرچمداران الهی در تحقّق حکومت/ش 2 سنّت رسول اکرم

فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 2



3-1. سنّت رسول اکرمصل الله علیه واله


*   در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا مى‏کردند. رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) مجرى قانون بود. مثلاً قوانین جزایى را اجرا مى‏کرد:

دست سارق را مى‏برید؛ حد مى‏زد؛ رجم مى‏کرد. خلیفه هم براى این امور است. خلیفه قانونگذار نیست. خلیفه براى این است که احکام خدا را که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آورده اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره لازم مى‏آید.[1]


فصل 4:ضرورت تشکیل حکومت در اسلام /3. سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت /ش1

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل 4: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


3.   سنّت پرچمداران و صاحبان رسالت الهی در پیگیری و تحقّق حکومت

     شماره 1


*     از دوران حضرت آدم که رشتة نبوت‏ها و رسالت‏ها شروع شد و بارها و بارها حکومت‏هاى نبوى در طول تاریخ تشکیل گردید ـ مثل سلیمان و داوود و کسان دیگرى از بنى‌اسرائیل تا زمان پیغمبر ما ـ آن جایى که ترکیبِ بدیع و شیواى دین و سیاست در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و هدایت جامعه را تضمین کند، در قضیة غدیر اتّفاق افتاد.[1]