امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
فصل هجدهم: شبهات رایج
v اتفاقاً امام صادق (علیه السلام) نیز برای اثبات ولایت علما، از آیة قرآن استفاده کردهاند؛ آن حضرت در روایتی که در اکثر تفاسیر معتبر روایی[1] آمده است، میفرمایند: «از جمله چیزهایى که به سبب آن، کسى مستحقّ امامت مىشود: پاکدامنى و پاکى از گناهان و معاصى هلاکتبارى است که [آدمى] را لایق آتش دوزخ مىکند و دیگر، آگاهى روشن از تمام حلالها و حرامهایى که مردم بدانها نیاز دارند و سوم، علم به قرآن (و شناخت خاص و عام و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن و...)» ابی عمرو زبیری پرسید: چه دلیلی وجود دارد برای آنکه ویژگیهای رهبری و امامت، تنها در اموری است که شما فرمودید؟ حضرت فرمودند: «بهدلیل این قول پروردگار که درباره کسانی است که از سوی خداوند در ایجاد حکومت اذن دارند؛ «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»؛[2] تورات را ما نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود؛ انبیاء که اسلام آوردند[3] با آن در بین یهودیان حکم مىکردند، و همچنین ربانیون که مربیان مردم بودند و علما، بر طبق تورات در بین مردم حکومت مىکردند.» پس دسته دوم از پیشوایان، یعنی ربانیون، غیر از انبیاء هستند؛ آنها کسانی هستند که مردم را با علم خود تربیت میکنند. و دسته سوم یعنی احبار، همان علماء هستند و آنها، غیر از دسته دوم یعنی ربانیونند.»[4]
§ مسئلهى ولایت در جامعهى اسلامى یک چیز بسیار روشن و کاملاً متکى به مبانى اسلامى و متّخذ از آیات قرآنى است و عقلِ یک انسان سالم و بىغرض هم این را تصدیق مىکند. ولایت خدا به پیغمبر و ولایت پیغمبر به ائمهى معصومین... منتقل میشود. اعتقاد به ولایت فقیه آن جورى که ما امروز داریم تبیین مىکنیم و در نظام جمهورى اسلامى قاعدهى همهى امور هست، این یک اعتقادى است منطبق با متن قرآن، منطبق با لبّ اسلام و حق اصول اسلامى و منطبق با عقل سلیم.[i]
·
هدف بعثتها به طور کلى این است که مردمان بر
اساس روابط اجتماعى عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این
با تشکیل حکومت و اجراى احکام امکانپذیر است. خواه نبى خود موفق به تشکیل حکومت
شود، مانند رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، و خواه پیروانش پس از وى توفیق به
تشکیل حکومت و برقرارى نظام عادلانه اجتماعى را پیدا کنند. خداوند متعال که در باب
«خمس» مىفرماید:
«وَ اعْلَموُا أنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ
شَیْءٍ فَأَنّ للَّهِ خُمُسَهُ و لِلرّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى...»[1] یا درباره «زکات» مىفرماید: «خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَةً...»[1] یا درباره «خراجات» دستوراتى صادر مىفرماید،
در حقیقت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را نه براى فقط بیان این احکام براى
مردم، بلکه براى اجراى آنها موظف مىکند. همان طور که باید اینها را میان مردم نشر
دهد، مأمور است که اجرا کند. مالیاتهایى نظیر خمس و زکات و خراج را بگیرد و صرف
مصالح مسلمین کند؛ عدالت را بین ملتها و افراد مردم گسترش دهد، اجراى حدود و حفظ
مرز و استقلال کشور کند، و نگذارد کسى مالیات دولت اسلامى را حیف و میل نماید.
فقها در اجراى قوانین و فرماندهى سپاه و اداره جامعه و دفاع از کشور و دادرسى و
قضاوت مورد اعتماد پیامبرند بنابراین، «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُل»[5]یعنى
کلیه امورى که به عهده پیغمبران است، فقهاى عادل موظف و مأمور انجام آنند. گرچه
«عدالت» اعم از «امانت» است و ممکن است کسى در امور مالى امین باشد اما در عین حال
عادل نباشد، لکن مراد از «أُمَنَاءُ الرُّسُل» کسانى هستند که از هیچ حکمى تخلف
نکنند، و پاک و منزه باشند، چنانکه در ذیل حدیث مىفرماید: «مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی
الدُّنْیَا». یعنى تا هنگامى که به منجلاب دنیاطلبى درنیامدهاند. [ii]
یعنی میگویید خدا ولی فقیه را انتخاب میکند؟!
§ خداى متعال، این ولایت و حاکمیت را از مجارى خاصى اعمال مىکند. یعنى آن وقتى هم که حاکم اسلامى و ولى امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص ـ آنچنانکه طبق عقیدهى ما، در مورد امیرالمؤمنین و ائمه(علیهمالسلام) تحقق پیدا کرد ـ و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى این اختیار به او داده مىشود که امور مردم را اداره بکند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهى است که بر مردم اعمال مىشود. آن انسان ـ هرکه و هرچه باشد ـ منهاى ولایت الهى و قدرت پروردگار، هیچگونه حقى نسبت به انسانها و مردم دیگر ندارد. خود این، یک نکتهى بسیار مهم و تعیینکننده در سرنوشت جامعهى اسلامى است.[iii]
§ یک وقت است که علی بن ابیطالب (علیه السلام) حسن بن علی (علیه السلام)، حسین بن علی (علیه السلام)، علی بن حسین (علیه السلام)، تا آخر، ائمه به نام و خصوصیات مشخص میشوند، یک وقت هم هست که با نام مشخص نمیشوند بلکه توسط یک ولی با صفاتی مشخص میشوند همانطور که فرمودهاند: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاء صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ ...»[6] این طوری ولی را مشخص میکنند این هم از طرف خداست، منتهی آن اولی را با اسم معین کردهاند و این را خصوصیاتش را گفتهاند... وقتی که انسان بنای کارش را بر این گذاشت که قوانین اسلامی و مقررات الهی را در جامعه بصورتی که ولایت حکم میکند، زنده و احیاء بکند آن وقت میگردد و راهش را پیدا میکند، روش ها و شیوه هایش را پیدا میکند.[iv]
[1] . از جمله: المیزان، البرهان ، تفسیر العیاشى و نور الثقلین
[2] . مائده: 44
[3] . حضرت آیة الله جوادی آملی دربارهی علت استفاده از عنوان «اسلامی» دربارهی پیامبران دیگر ادیان ابراهیمی، میفرمایند: چون «اسلام» تنها دین الهی است: «إنَّ الدّینَ عِنْدَاللهِ الإسْلام» (آل عمران - 19) و هیچ دینی غیر از آن مرضی و مقبول خداوند نیست: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (آل عمران-85)، بنابراین، تنها رهآورد همهی پیامبران الهی، همانا اسلام بوده و حکومت آنان نیز اسلامی بوده و میباشد. (ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص 103)
[4]. عن ابی عمرو زبیری عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): أَنَّ مِمَّا اسْتُحِقَّتْ بِهِ الْإِمَامَةُ التَّطْهِیرَ وَ الطَّهَارَةَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی الْمُوبِقَةِ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ ثُمَّ الْعِلْمَ الْمُنَوِّرَ بِجَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمَ بِکِتَابِهَا خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ الْمُحْکَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَأْوِیلِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ قُلْتُ وَ مَا الْحُجَّةُ بِأَنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا عَالِماً بِهَذِهِ الْأَشْیَاءِ الَّذِی ذَکَرْتَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ فِیمَنْ أَذِنَ اللَّهُ لَهُمْ فِی الْحُکُومَةِ وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَهَا «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ» فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ دُونَ الْأَنْبِیَاءِ الَّذِینَ یُرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ وَ أَمَّا الْأَحْبَارُ فَهُمُ الْعُلَمَاءُ دُونَ الرَّبَّانِیِّینَ (المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص: 361 ، البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص: 306، تفسیر العیاشى ج 1ص 322 و 323 ،تفسیر نور الثقلین، ج1، ص: 634 ، میزان الحکمه، ج1، صفحه 253، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج25، ص: 149)
[5] . «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِکُم» (رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دانشمندان فقیه تا هنگامى که وارد دنیا نشدهاند امین پیغمبرانند. عرض شد یا رسول اللَّه! معنى ورودشان در دنیا چیست؟ فرمود: پیروى از سلطان جائر، پس چون چنین کنند نسبت به دینتان از ایشان برحذر باشید) الکافی، ج1، ص: 46
[6]. و امّا آن کسى از فقهاء امّت ما که نگهبان نفس خود از آز و هوس و حافظ دین ایزد تعالى و تقدّس و مخالف آز و هوا و مطیع أمر حضرت مولى خود بود...(الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 458)