امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
§ سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن سبب شد که دستهاى تحریف بتوانند به نام دین، هر سخن باطلى را در اذهان جاى داده و بدیهیترین اصل دین خدا را منکر شوند و شرک را جامهى توحید پوشانده و مضمون آیات قرآن را بىدغدغه انکار کنند، و در حالى که قرآن اقامهى قسط را هدف از ارسال رسل مىداند؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[1]... و در حالى که آیات کریمهى قرآن، اعتماد به ستمگران را ممنوع مىسازد و به پیروان خود مىفرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»،[2] و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافى با ایمان مىشمرد و مىگوید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ»،[3] و کفر به طاغوت را در کنار ایمان به خدا قرار مىدهد؛ «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»،[4] و در حالى که نخستین شعار اسلام، توحید، یعنى نفى همهى قدرتهاى مادى و سیاسى و همهى بتهاى بىجان و باجان بود، و در حالى که اولین اقدام پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از هجرت، تشکیل حکومت و ادارهى سیاسى جامعه بود، و یا دلایل و شواهد فراوان دیگرى که بر پیوند دین و سیاست حکم مىکند، باز کسانى پیدا مىشوند که بگویند دین از سیاست جداست، و کسانى هم پیدا شدند که این سخن ضداسلامى را از آنها بپذیرند![i]
آیا انبیا هم به دنبال سیاست و تشکیل حکومت بودند؟ قرآن هم توصیه به این امور دارد؟
§ مهمترین کار انبیاى عظام الهى مقابله با طواغیت و کسانى است که نعمتهاى خدا را ضایع کردند: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل».[5] آیهى قرآن، از این حکومتهاى فاسد، با این تعبیرات تکاندهنده یاد مىکند؛ سعى کردند تا فساد را جهانگیر کنند.[ii]
§ انبیاء نجاتدهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامهى عدل معرفى شدهاست: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[6] اصلا انزال کتابهاى الهى و ارسال رسل براى این بودهاست که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنى نمادهاى ظلم و زورگویى و فساد از میان برخیزد.[iii]
§ انبیاء کارشان مسئلهگوئى فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامى را براى مردم بیان کنند، این که مشکلى وجود نداشت؛ کسى با اینها در نمىافتاد. در این آیات شریفه... «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»،[7] این چه تبلیغى است که خشیت از مردم در او مندرج است که انسان باید از مردم نترسد در حال این تبلیغ. اگر فقط بیان چند حکم شرعى بود که ترس موردى نداشت که خداى متعال تمجید کند که از مردم نمیترسند؛ از غیر خدا نمیترسند. این تجربههاى دشوارى که انبیاء الهى در طول عمر مبارک خودشان متحمّل شدند، براى چى بود؟ چه کار میکردند؟ «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا».[8] چه بود این رسالتى که باید برایش جنگید؟ باید جنود الله را براى او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملهى حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبیاء براى اقامهى حق، براى اقامهى عدل، براى مبارزهى با ظلم، براى مبارزهى با فساد قیام کردند، براى شکستن طاغوتها قیام کردند. طاغوت آن بتى نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان میکردند؛ او که چیزى نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگرى است که به پشتوانهى آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ».[9] این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگوئى ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند.[iv]
§ اصلاً ائمهى ما(علیهمالصّلاةوالسّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهى بودند؛ والّا اگر امام صادق و امام باقر(صلواتاللَّهعلیهما) یک گوشه مىنشستند و چند نفر دور خودشان جمع مىکردند و فقط یک مسألهى شرعى مىگفتند، کسى به آنها کارى نداشت. خود امام صادق در یک حدیث مىفرماید: «هَذَا أَبُوحَنِیفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ لَهُ أَصْحَاب»؛[10] ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آنها کارى ندارند؟ چون مىدانند که آن حضرت داعیهى امامت دارد؛ اما آنها داعیهى امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیهى امامت نداشت. این علماى معروف اهل سنت ـ محدثان و فقهایشان ـ داعیهى امامت نداشتند. اینها امام زمان را که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند. تمام این نزاعى که شما در طول دوران زندگى ائمه (علیهم السلام) بین آنها و دستگاههاى ظلم و جور مشاهده مىکنید بر سر همین قضیه است. آنهایى که با ائمهى ما مخالفت مىکردند، آنها را مسموم مىکردند مقتول مىکردند، زندان مىانداختند، محاصره مىکردند، دعوایشان بر سر داعیهى حکومت ائمه (علیهم السلام) بود. اگر ائمه داعیهى حکومت نداشتند ـ ولو علوم اولین و آخرین را هم به خودشان نسبت مىدادند ـ اگر بحث قدرت سیاسى نبود، داعیهى قدرت سیاسى نبود، هیچ گونه تعرضى نسبت به آنها انجام نمىگرفت؛ لااقل به این شدت انجام نمىگرفت؛ اصلاً مسئله این است! لذا شما مىبینید در بین دعوتها و تبلیغات ائمه (علیهم السلام)، روى کلمهى امامت و مسئلهى امامت حساسیتِ بسیار بالایى است؛ یعنى وقتى که امام صادق هم مىخواهد ادعاى حاکمیت اسلامى و قدرت سیاسى بکند، مىگوید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ»؛ در اجتماع مردم در عرفات، مىایستد در میان مردم مىگوید «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ»؛ امام جامعه، پیشواى جامعه، رهبر جامعه، حاکم بر جامعه رسول خدا بود، «ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَهْ فَیُنَادِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَیْنَ یَدَیْه.»[11] تا مىرسد به خودش. یعنى تمام بحث ائمه با مخالفینشان و بحث اصحاب ائمه در مبارزاتشان همین مسئلهى حکومت و حاکمیت و ولایت مطلقه و عامهى بر مسلمین و قدرت سیاسى بود، بر سر مقامات معنوى آنها یا ائمه دعوایى نداشتند.[v]
§ خیلى از اوقات اتفاق مىافتاد که کسانى در جامعه ـ در جامعهى زمان خلفا ـ اهل زهد بودند و اهل علم بودند و معروف به تفسیر و به علم و به این چیزها. خلفا هم با آنها نه فقط معارضهاى نمىکردند، بلکه حتى مخلص آنها بودند؛ اظهار ارادت نسبت به آنها مىکردند؛ پیش آنها مىرفتند؛ از آنها نصیحت مىخواستند. چرا؟ چون آنها در مقابل خلفا، داعیهى سیاسى نداشتند؛ امثال حسن بصرى و ابن شبرمه و یا عمر بن عبید، این بزرگان از علمایى که مورد توجه و قبول خلفا بودند، اینها کسانى بودند که ادعاى علم و ادعاى زهد و ادعاى معنویت و ادعاى تفسیر و ادعاى علوم پیغمبر و همهى این ادعاها را داشتند، اما نسبت به آنها هیچگونه از طرف خلفا تعرّضى نبود. چرا؟ چون داعیه قدرت سیاسى وجود نداشت.[vi]
§ ائمه(علیهمالسّلام) ... از روز صلح امام مجتبى(علیهالصّلاةوالسّلام) تا اواخر، دایماً درصدد بودهاند که این نهضت را مجدداً به شکل حکومت علوى و اسلامى در بیاورند و سر پا کنند. در این زمینه، روایاتى هم داریم... ائمه مىخواستند که نهضت، مجدداً به حکومت و جریان اصیل اسلامى تبدیل بشود و آن جریان اسلامى که از آغشته شدن و آمیخته شدن و آلوده شدن به آلودگیهاى هواهاى نفسانى دور است، روى کار بیاید؛ ولى این کار، کار مشکلى است.[vii]
[1]. ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. (حدید: 25)
[2]. همان
[3]. آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. (نساء: 60)
[4]. بنا بر این، کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است. (بقره: 256)
[5]. (به شهادت اینکه) وقتى بر مىگردند (و یا وقتى به ولایت و ریاستى مىرسند) با تمام نیرو در گستردن فساد در زمین مىکوشند و به مال و جانها دست مىاندازند. (بقره: 205)
[6]. ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. (حدید: 25)
[7]. (پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند. (احزاب: 39)
[8]. چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند). (آلعمران: 146)
[9]. فرعون در زمین برترىجویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند. (قصص: 4)
[10]. این ابو حنیفه است که اصحابى دارد، و این حسن بصرى است که اصحابى دارد. (الکافی، ج 2، ص 223)
[11]. الکافی، ج 4، ص 466
[i]. پیام رهبر معظم انقلاب به حجاج بیتالله الحرام 14/4/1368
[ii]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى 27/12/1380
[iii]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى 27/12/1380
[iv]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان 23/2/1388
[v]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعه 2/11/1366
[vi]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعه 2/11/1366
[vii]. سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم در روز میلاد امام حسن مجتبى(علیهالسلام) 22/1/1369