سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل‏ یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم‏ سالاری‏ دینی/2. وظایف حکومت اسلامی‏ در قبال مردم/ وظیفه 2

 بسم الله الرحمن الرحیم

2-2. خدمت‏گزاری به مردم؛ نه استیلا و حاکمیت

سَر دیگر قضیة مردم‏سالارى این است که حالا بعد از آن‌که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدى و حقیقى داریم. بعضى دوستان این روایات را از نهج‌البلاغه و غیر نهج‌البلاغه جمع کردند که البته مجال نیست که من همة آنها را بخوانم؛ دو سه نمونه‌اش را مى‌خوانم. «إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس‏».[1] مى‌فرماید: نه سر مردم منت بگذارید که ما این کارها را براى شما کردیم یا مى‌خواهیم بکنیم؛ نه آنچه را که براى مردم انجام دادید، درباره‌اش مبالغه کنید؛ ـ مثلاً کار کوچکى انجام دادید، آن را بزرگ کنید ـ و نه اینکه وعده بدهید و عمل نکنید. بعد فرمود: اگر منت بگذارید، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد؛ یعنى همان مقدار راستى هم که وجود دارد، آن را در چشم مردم بى‌فروغ خواهد کرد. اگر خلف وعده کنید، «یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس‏»؛[2] در نظر مردم و در نظر خدا این مقت و گناه است. «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون‏[3]».[4] هرچند اینها کلام امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاه‏والسلام) خطاب به مالک اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.[5]


نظام اسلامى، نظامى است که مسئولان، خدمتگزار مردم و براى مردمند؛ هر نوع جدایى بین مسئولان و مردم محکوم است.[6]

نقطة محورى همین مسئولیت هم رعایت حدود و حقوق مردم، رعایت عدالت در میان مردم، رعایت انصاف در قضایاى مردم و تلاش براى تأمین امور مردم است. براى حاکم اسلامى، حوایج و نیازهاى مردم اصل است. چند روز قبل از این، بنده در صحبتى به مسئولان کشور همین را گفتم. یک روى مسألة مردم‏سالارى این است که مردم مسئولان را انتخاب مى‌کنند. آن روى دیگر این است که وقتى مسئولان بر سرِ کار آمدند، همة همّتشان رفع نیازهاى مردم و کار براى آنهاست. این معنا در کلمات امیرالمؤمنین موج مى‌زند. در نامه به مالک اشتر از آن حضرت نقل شدهاست: «مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْبا»؛[7] اگر کسى به مردم ظلم کند، خدا طرف حساب اوست؛ خدا وکیل مدافع بندگان مظلوم در مقابل اوست؛ اصطلاحاً خصم اوست؛ «و کان للَّه حربا»؛ او در حال جنگ و مقابله با خداست. البته فرق نمى‌کند؛ اگرچه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) این نامه‌ها را خطاب به استاندارانش ـ مالک اشتر، اشعث‌بن‌قیس، عثمان‌بن‌حنیف و دیگران ـ نوشتهاست؛ اما همة رده‌هاى مسئول که کارى در دستشان هست، مشمول این خطاب هستند.[8]

*   کوشش کنید که پایگاه ملی برای خودتان درست کنید، این به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید و باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد، مردم بفهمند که هر درجهای که این بالا می‏رود با مردم متواضع تر می‏شود. اگر یک همچو کاری شد و یک چنین توجهی به مسائل شد و یک همچو عبرتی از تاریخ برای ما شد، هر قوهای پایگاه ملی پیدا می‏کند و پایگاه ملی حافظ اوست.[9]

v    آیت الله سبحانی به این موضوع پرداخته، می نویسد:

«حاکم در حکومت اسلامی آنچنان نیست که به هر طوری شده، زمام امور جامعه را به دست بگیرد و هر طوری که دلش بخواهد امر و نهی کند و به قدرت و اقتدارش تکیه زده، بین مردم فرمان براند؛ بلکه حاکم در حکومت اسلامی در برابر خدا اولاً و در در برابر مردم ثانیاً، مسئولیت سنگینی دارد.»[10]

v    آیت الله مکارم شیرازی نیز در تشریح آن می فرمایند:

«تفاوت بین روشهاى سیاسى، از تفاوت دیدگاهها در مسألة حکومت ناشى مى‏شود. آنها که حکومت را براى حفظ منافع شخصى یا گروهى مى‏طلبند، سیاستى در خور آن دارند و آنها که حکومت را براى حفظ ارزشها مى‏خواهند، سیاستى هماهنگ با آن دارند. توضیح این که در گذشته، حکومتهاى دیکتاتورى بر محور افراد دور مى‏زد و یک فرد قلدر زورمند و خودکامه، براى تأمین منافع شخصى خویش در جهت مال و مقام، با تکیه بر زور، بر مردم یک ناحیه یا یک کشور مسلّط مى‏شد؛ افرادى را به کار مى‏گرفت که در حفظ قدرت او بکوشند و اصولى را محترم مى‏شمرد که به تقویت پایه‏هاى حکومت او کمک کنند.

در دنیاى مادى امروز، گر چه شکل حکومتها تغییر یافته، ولى ماهیت آنها با گذشته تفاوت چندانى ندارد؛ هر چند در این راه گروهها مطرحند. مثلا در کشورهاى بزرگ صنعتى دنیاى امروز، احزابى تشکیل مى‏شود که هر کدام، حافظ منافع گروه معیّنى مى‏باشد، سپس از هر وسیله‏اى براى جلب آراء بیشتر و دستیابى به حکومت‏ بهره مى‏گیرند، و هنگامى که به حکومت رسیدند افرادى را به کار مى‏گیرند، که قدرت آنها را تحکیم کند و اصولى را به کار مى‏بندند که منافع مادى گروهى آنها را تضمین نماید. این متن کار حکومتها است؛ هر چند در حاشیه آن گاهى مسائلى مانند حقوق بشر، و آزادى انسانها، و گاه مسائل اخلاقى مطرح مى‏شود، ولى هم خودشان و هم سایر مردم مى‏دانند که اینها هرگز جدّى نیست، و در تعارض با منافع گروهى، کم‏رنگ و بى‏رنگ مى‏شود. به همین دلیل، هرگاه یکى از مخالفانشان کمترین تخلّفى از حقوق بشر مرتکب شود، و به اصطلاح پاى خود را پس و پیش بگذارد، داد و فریاد آنها بلند مى‏شود، اما اگر دوستانشان ـ یعنى حامیان منافعشان ـ همه روز و همیشه این حقوق را پایمال کنند، مورد اعتراض قرار نمى‏گیرند! در برابر این نوع حکومت، حکومت انبیا و اولیاء اللّه است که نه بر محور منافع فرد دور مى‏زند و نه منافع گروه معیّنى، بلکه اساس و پایه آن بر حفظ ارزشهاى والاى انسانى گذارده شده است.

گروه اوّل با صراحت مى‏گویند که اخلاق و سیاست با یکدیگر جمع نمى‏شود، بنابراین فرمانروایى که خویشتن را ملزم به رعایت اصول اخلاقى مى‏داند، در حقیقت مغز سیاسى ندارد، و هرگز حاکمیتش دوام نخواهد یافت! هدف وسیله را توجیه مى‏کند و هر آنچه در راه نیل به هدف دستاویز قرار گیرد نیک شمرده مى‏شود! در حالى که پیشواى گروه دوم مى‏گوید: انّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق؛ من تنها براى تکمیل ارزشهاى اخلاقى مبعوث شده‏ام.

بدیهى است اصولى که بر سیاست گروه اوّل حاکم است، با اصول سیاسى شناخته شده از سوى گروه دوم، کاملا متفاوت، بلکه در تعارض است. گروه اوّل ـ به شهادت تاریخ ـ به آسانى همة ارزشها را در پاى حکومت خود قربانى کنند، و گروه دوم، بارها و بارها حکومت و قدرت خود را فداى حفظ ارزشها کردند.»[11]

v    استاد شهید مطهری با ارائة نمونه هایی تاریخی، می نویسند:

«امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه‏اى که به عامل آذربایجان مى‏نویسد، چنین مى‏فرماید: «وَ انَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لکِنَّهُ فى عُنُقِکَ امانَةٌ وَ انْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَکَ. لَیْسَ لَکَ انْ تَفْتاتَ فى رَعِیَّةٍ ...»[12] مبادا بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده است یک شکار است که به چنگت افتاده است؛ خیر، امانتى بر گردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت و نگهبانى و حفظ حقوق مردم را مى‏خواهد. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنى.

در بخشنامه‏اى که براى مأمورین جمع‏آورى مالیات نوشته است، پس از چند جمله موعظه و تذکر مى‏فرماید: «فَانْصِفُوا النّاسَ مِنْ انْفُسِکُمْ وَاصْبِروا لِحَوائِجِهِمْ، فَانَّکُمْ خُزّانُ الرَّعِیَّةِ وَ وُکَلاءُ الْامَّةِ وَ سُفَراءُ الْائِمَّةِ »؛[13] به عدل و انصاف رفتار کنید؛ به مردم دربارة خودتان حق بدهید؛ پُرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم، تنگ حوصلگى نکنید که شما گنجوران و خزانه‏داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید.

در فرمان معروف، خطاب به مالک اشتر مى‏نویسد: «وَ اشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَالَمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لا تَکونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضاریاً تَغْتَنِمُ اکْلَهُمْ، فَانَّهُمْ صِنْفانِ: إمّا اخٌ لَکَ فِى الدّینِ أوْ نَظیرٌ لَکَ فِى الْخَلْقِ»؛[14] در قلب خود استشعار مهربانى، محبت و لطف به مردم را بیدار کن! مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت مى‏شمارد رفتار کنى که مردمِ تو یا مسلمان‏اند و برادر دینى تو و یا غیرمسلمان‏اند و انسانى مانند تو «وَ لاتَقولَنَّ انّى مُؤَمَّر امُرُ فَاطاعُ، فَانَّ ذلِکَ ادْغالٌ فِى الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَةٌ لِلدّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغَیْر»؛[15] و مگو من اکنون بر آنان مسلّطم؛ از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت کردن! که این، عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است.

در بخشنامه دیگرى که به سران سپاه نوشته است، چنین مى‏فرماید: «فَانَّ حَقّاً عَلَى الْوالى أنْ لا یُغَیِّرَهُ عَلى‏ رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نالَهُ وَ لا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ إنْ یَزیدَهُ ما قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبادِهِ وَ عَطْفاً عَلى‏ اخْوانِهِ»؛[16] لازم است والى را که هر گاه امتیازى کسب مى‏کند و به افتخارى نائل مى‏شود، آن فضیلتها و موهبتها او را عوض نکند؛ رفتار او را با رعیت تغییر ندهد؛ بلکه باید نعمتها و موهبتهاى خدا بر او، او را بیشتر به بندگان خدا نزدیک و مهربانتر گرداند.

در بخشنامه‏هاى على (علیه السلام) حساسیت عجیبى نسبت به عدالت و مهربانى به مردم و محترم شمردن شخصیت مردم و حقوق مردم مشاهده مى‏شود که راستى عجیب و نمونه است. در نهج البلاغه سفارشنامه‏اى (وصیتى) نقل شده که عنوان آن «لمن یستعمله على الصدقات» است؛ یعنى براى کسانى است که مأموریت جمع آورى زکات را داشته‏اند. عنوان حکایت مى‏کند که اختصاصى نیست؛ صورت عمومى داشته است؛ خواه به صورت نوشته‏اى بوده است که در اختیار آنها گذاشته مى‏شده است و خواه سفارش لفظى بوده که همواره تکرار مى‏شده است. دستورها این است: «به راه بیفت، بر اساس تقواى خداى یگانه! مسلمانى را ارعاب نکنى؛ طورى رفتار نکن که از تو کراهت داشته باشند؛ بیشتر از حقى که به مال او تعلق گرفته است، از او مگیر. وقتى که بر قبیله‏اى که بر سر آبى فرود آمده‏اند وارد شدى، تو هم در کنار آن آب، فرود آى؛ بدون آنکه به خانه‏هاى مردم داخل شوى. با تمام آرامش و وقار، نه به صورت یک مهاجم، بر آنها وارد شو و سلام کن، درود بفرست بر آنها، سپس بگو: بندگان خدا! مرا ولىّ خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را از اموال شما بگیرم؛ آیا حق الهى در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند: نه، بار دیگر مراجعه نکن؛ سخنشان را بپذیر و قول آنها را محترم بشمار. اگر فردى جواب مثبت داد، او را همراهى کن؛ بدون آنکه او را بترسانى و یا تهدید کنى؛ هرچه زر و سیم داد، بگیر. اگر گوسفند یا شتر دارد که باید زکات آنها را بدهد، بدون اجازة صاحبش داخل شتران یا گوسفندان مشو، که بیشتر آنها از اوست. وقتى که داخل گلة شتر یا رمة گوسفندى شدى، به عنف و شدت و متجبّرانه داخل مشو!»[17] تا آخر این وصیتنامه که مفصّل است؛ به نظر مى‏رسد همین اندازه کافى است که دیدِ على را به عنوان یک حکمران، دربارة مردم، به عنوان تودة محکوم روشن سازد.»[18]



[1]. مبادا هرگز با خدمت‏هایى که انجام دادى بر مردم منّت گذارى، یا آنچه را انجام داده‏اى بزرگ بشمارى، یا مردم را وعده‏اى داده، سپس خلف وعده نمایى! منّت نهادن، پاداش نیکوکارى را از بین مى‏برد، و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را بر مى‏انگیزاند. (نهج البلاغه، نامه 53)

[2]. همان

[3]. خداوند سخت به خشم مى‏آید که چیزى بگویید و به جاى نیاورید. (الصف: 3)

[4]. نهج البلاغه، نامه 53

[5]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 12/9/1379

[6]. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم دیدار گروه کثیرى از سپاهیان و بسیجیان در مشهد 10/6/1378

[7]. همان

[8]. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعة تهران25/9/1379

[9]. صحیفه نور، ج 7، ص 6

[10] . مبانی حکومت اسلامی، آیه الله جعفر سبحانی، ص 44

[11] . آیه الله مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام، ج‏2، ص: 455

[12] . نهج البلاغه، خطبه 5

[13] . نهج البلاغه، خطبه 51

[14] . نهج البلاغه، خطبه 53

[15] . نهج البلاغه، خطبه 53

[16] . نهج البلاغه، خطبه 50

[17] . نهج البلاغه، نامه 25

[18] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج16، ص  448

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی