سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل‏ یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم‏ سالاری‏ دینی/2. وظایف حکومت اسلامی‏ در قبال مردم/ وظیفه 1

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل‏ یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم‏ سالاری‏ دینی

             2. وظایف حکومت اسلامی‏ در قبال مردم

              وظیفه 1


2. وظایف حکومت اسلامی‏ در قبال مردم

جوهر اصلى در مکتب امام بزرگوار ما، رابطة دین و دنیاست؛ یعنى همان چیزى که از آن به مسألة دین و سیاست و دین و زندگى هم تعبیر مى‌کنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیله‌اى در دست انسان براى رسیدن به کمال مى‌داند. از نظر اسلام، دنیا مزرعة آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسان‌ها، تلاش انسان‌ها، خرد و دانایى انسان‌ها، حقوق انسان‌ها، وظایف و تکالیف انسان‌ها، صحنة سیاست انسان‌ها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنة تربیت، صحنة عدالت؛ اینها همه میدان‌هاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسى وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است.


دین آمدهاست تا در این صحنة عظیم و در این عرصة متنوع، به مجموعة تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند.

دین و دنیا در این تعبیر و به این معناى از دنیا، از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند. دین نمى‌تواند غیر از دنیا عرصة دیگرى براى اداى رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسى دین و بدون دست خلاق و سازندة دین، دنیایى خواهد بود تهى از معنویت، تهى از حقیقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنیا ـ یعنى محیط زندگى انسان ـ بدون دین، تبدیل مى‌شود به قانون جنگل و محیط جنگلى و زندگى جنگلى. انسان در این صحنة عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوى تعالى و تکامل معنوى باز نماید. در صحنة زندگى باید قدرت و زور مادى ملاک حقانیت به‌حساب نیاید. در چنین صحنه‌اى، آنچه مى‌تواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگرى نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنى، یعنى خالى کردن زندگى و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنى نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معناى فرصت‌هاى زندگى انسان، به معناى نعمت‏هاى پراکندة در عرصة جهان، به معناى زیبایى‌ها و شیرینى‌ها، تلخى‌ها و مصیبت‌ها، وسیلة رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایى هستند براى اینکه انسان بتواند راه خود را به سوى تعالى و تکامل و بروز استعدادهایى که خدا در وجود او گذاشتهاست، ادامه دهد. دنیاى به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردى و اجتماعى به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما مکمل و آمیخته و درهم تنیدة با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. این، درست همان نقطه‌اى است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوى دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانى که زندگى و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنى بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.[1]


2-1. زمینه ‏سازی برای حضور و مشارکت مردم و توجه به خواست و نظر آنان

نظام جمهورى اسلامى، نظام‏هاى انتصابى قدرت‏ها را نسخ کرد و انتخاب مردم را در مدیریت کشور داراى نقش کرد. این حق آحاد ملت است که بتوانند انتخاب کنند و در تعیین مدیر کشور داراى نقش باشند. از سوى دیگر وظیفه هم هست؛ به این خاطر که این شرکت مى‌تواند روح نشاط و احساس مسئولیت را همیشه در جامعه زنده نگه‏دارد... انتخابات فقط یک وظیفه نیست، فقط یک حق هم نیست؛ هم حق شماست، هم وظیفة عمومى است.[2]

*   ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه ندادهاست که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رای داد ما هم از آنها تبعیت می‏کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق ندادهاست، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.[3]

*      ما تابع آرای ملت هستیم؛ ملت ما هر طوری رای داد ما هم از آنها تبعیت می‏کنیم.[4]

*   ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.[5]

در انقلاب اسلامى ایران، چند خصوصیت مهم وجود داشت که همه منطبق بر حرکت اسلامى صدر اول بود:

... دوم آن‌که براى تحقق این هدف، از توده‌هاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار ـ و نه از احزاب و گروه‏ها و سازمان‏هاى سیاسى ـ نیروى انسانىِ لازم گرفته شد و رهبر حکیم، نصرت را پس از توکل به خدا، از نیروى لایزال مردم جستجو کرد و در سایة مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حرکت درآورد: «هوالّذى ایّدک بنصره وبالمؤمنین».[6]

*   بدون پشتیبانی مردم نمی‏شود کارکرد و پشتیبانی هم به این نیست که مردم اللهاکبر بگویند. این پشتیبانی نیست؛ پشتیبانی این است که همکاری کنند.[7]

*   ... همین طور شرکت دادن مردم را در امور، این را کراراً گفتم، شما هم خودتان گفتید که یک کشوری را که بخواهید اداره بکنید، یک دولت تا شرکت مردم نباشد نمی‏شود اداره صحیح بشود. وقتی بنا شد که مردم شرکت کردند در کارها، شما شرکت دادید مردم را، آنهایی که الان خدمت می‏کنند و سابق هم خدمت کردند به شما، به ما، به همه، به اسلام و شما را رساندند به اینجا، آنها را کنار نگذارید، رد نکنید، آنها را وارد کنید در کار.[8]

v    استاد شهید مطهری به تعلیل ریشة توجه دین به آزادی‏ انسان در امور اجتماعی پرداخته، می نویسند:

«احتیاجات بشر در آب و نان و جامه و خانه خلاصه نمى‏شود. یک اسب و یا یک کبوتر را مى‏توان با سیر نگه‏داشتن و فراهم کردن وسیله آسایش تن، راضى نگه داشت؛ ولى براى جلب رضایت انسان، عوامل روانى به همان اندازه مى‏تواند مؤثر باشد که عوامل جسمانى. حکومت‏ها ممکن است از نظر تأمین حوائج مادى مردم یکسان عمل کنند، در عین حال از نظر جلب و تحصیل رضایت عمومى یکسان نتیجه نگیرند؛ بدان جهت که یکى حوائج روانى اجتماع را برمى‏آورد و دیگرى برنمى‏آورد. یکى از چیزهایى که رضایت عموم بدان بستگى دارد این است که حکومت با چه دیده‏اى به توده مردم و به خودش نگاه مى‏کند؛ با این چشم که آنها برده و مملوک و خود مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم که آنها صاحب حق‏اند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟ در صورت اول هر خدمتى انجام دهد، از نوع تیمارى است که مالک یک حیوان براى حیوان خویش انجام مى‏دهد، و در صورت دوم از نوع خدمتى است که یک امین صالح انجام مى‏دهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعى مردم و احتراز از هر نوع عملى که مُشعر بر نفى حق حاکمیت آنها باشد، از شرایط اولیة جلب رضا و اطمینان آنان است.»[9]

v    ایشان در جای دیگر می فرمایند:

«بشر اگر بخواهد رشد پیدا کند، باید در کار خودش آزاد باشد؛ در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچه‏تان را تربیت مى‏کنید، خیلى هم علاقه‏مند هستید که او آن طورى که دلتان مى‏خواهد از آب دربیاید، ولى اگر همیشه از روى کمال علاقه‏اى که به او دارید در تمام کارها از او سرپرستى کنید، یعنى مرتب به او یاد بدهید، فرمان بدهید که این کار را بکن، از اینجا برو، اگر مى‏خواهد چیزى بخرد همراهش بروید، همواره به او دستور بدهید که این را بخر، آن را نخر، محال است که این بچه شما یک آدم باشخصیت از آب دربیاید. در حدودى براى شما لازم است بچه‏تان را هدایت کنید و در حدودى هم لازم است او را آزاد بگذارید؛ یعنى هم هدایت و هم آزاد گذاشتن. وقتى این‏‏‎‎دو با یکدیگر توأم شد، آنوقت بچه شما اگر یک استعدادى هم داشته باشد، ممکن است که یک بچة با تربیت کاملى از آب درآید. در یکى از کتابهاى حیوان‏شناسى خواندم که بعضى از پرندگان [به روش خاصى پرواز را به بچه‏هایشان یاد مى‏دهند.] گویا کرکس را مثال زده بود. نوشته بود این حیوان وقتى مى‏خواهد پرواز را به بچه‏اش یاد بدهد، بعد از این که این بچه پر درآورد، یعنى جهازش از نظر جسمانى کامل شد ـ ولى چون هنوز پرواز نکرده، پرواز کردن را بلد نیست ـ او را با نوک خودش برمى‏دارد، مى‏اندازد روى بال خودش و پرواز مى‏کند. یک مقدار که بالا رفت، یکدفعه این بچه را رها مى‏کند. او به حکم اجبار شروع مى‏کند به پر و بال زدن؛ ولى پر و بال‏هاى نامنظم؛ گاهى بالا مى‏رود، گاهى پایین؛ گاهى افقى مى‏رود، گاهى عمودى. مادر هم مراقب و مواظب اوست تا وقتى که احساس مى‏کند خسته شده که اگر او را نگیرد سقوط مى‏کند؛ آنوقت او را مى‏گیرد و دومرتبه روى بال خود مى‏گذارد. باز مقدارى او را مى‏برد و ضمناً به او ارائه مى‏دهد که این‏طور باید حرکت کرد و بال زد. همین که رفع خستگى‏اش شد، دو مرتبه آزادش مى‏گذارد. باز مدتى پر و بال مى‏زند، و همین‏طور مدتها بچة خودش را این‏طور تربیت مى‏کند تا پرواز کردن را به او یاد بدهد؛ یعنى راهنمایى را با «به خود واگذاشتن» توأم مى‏کند تا آن بچه پرواز کردن را یاد بگیرد.

بسیارى از مسائل اجتماعى است که اگر سرپرستهاى اجتماع، افراد بشر را هدایت و سرپرستى نکنند، گمراه مى‏شوند؛ اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت ـ تا چه رسد به این که سوء نیت داشته باشند ـ به بهانة این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمى‏فهمند و لیاقت ندارند، آزادى را از آنها بگیرند، این مردم تا ابد بى‏لیاقت باقى مى‏مانند. مثلاً انتخابى مانند انتخاب وکیل مجلس مى‏خواهد صورت بگیرد. ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته‏اید، حسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب کند، و فرض مى‏کنیم واقعاً هم آن فرد شایسته‏تر است. اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل کنید و بگویید شما نمى‏فهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب کنید، اینها تا دامنة قیامت، مردمى نخواهند شد که این رشد اجتماعى را پیدا کنند. باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آن که مى‏خواهد وکیل شود تبلیغات کند، آن کسى هم که مى‏خواهد انتخاب کند، مدتى مردّد باشد که او را انتخاب کنم یا دیگرى را، او فلان خوبى را دارد، دیگرى فلان بدى را دارد. یک دفعه انتخاب کند، به اشتباه خودش پى ببرد، باز دفعة دوم و سوم تا تجربیاتش کامل شود و بعد آن، ملت به صورت ملتى در بیاید که رشد اجتماعى دارد. والاّ اگر به بهانة این که این ملت رشد ندارد و باید به او تحمیل کرد، آزادى را براى همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیررشید باقى مى‏ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم؛ ولو در آن آزادى، ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه کند، باز باید آزاد باشد.

مَثَلش مَثَل آدمى است که مى‏خواهد به بچه‏اش شناگرى یاد بدهد. بچه‏اى که مى‏خواهد شناگرى یاد بگیرد، آیا با درس دادن و گفتن به او ممکن است شناگرى را یاد بگیرد؟ اگر شما انسانى را ده سال هم ببرید سر کلاس، پیوسته به او بگویید: اگر مى‏خواهى شناگرى را یاد بگیرى، اول که مى‏خواهى خودت را در آب بیندازى به این شکل بینداز؛ دستهایت را این‏طور بگیر، پاهایت را این طور؛ بعد دستهایت را این طور حرکت بده، پاهایت را این طور، امکان ندارد که او شناگرى را یاد بگیرد. باید ضمن این که قانون شناگرى را به او یاد مى‏دهید، رهایش کنید برود داخل آب؛ و قهراً در ابتدا چند دفعه مى‏رود زیر آب؛ مقدارى آب هم در حلقش خواهد رفت؛ ناراحت هم خواهد شد؛ ولى دستور را که مى‏گیرد، ضمن عملْ شناگرى را یاد مى‏گیرد؛ والّا با دستورِ فقط، بدون عمل، آنهم عملِ آزاد، ممکن نیست شناگرى را یاد بگیرد؛ یعنى حتى اگر او را ببرید در آب ولى آزادش نگذارید و همواره روى دست خودتان بگیرید، او هرگز شناگر نمى‏شود. اینها هم یک سلسله مسائل است که اصلاً بشر را باید در این مسائل آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعى لازم برسد.»[10]

v    آیت الله جوادی آملی نیز در این خصوص مطلبی زیبا دارند:

«حکومت اسلامى، هیچ‏گاه بدون خواست و اراده مردم متحقق نمى‏شود و تفاوت اساسىِ حکومت اسلامى با حکومت‏هاى جابر در همین است که حکومت اسلامى، حکومتى مردمى است و بر پایه زور و جبر نیست؛ بلکه بر اساس عشق و علاقه مردم به دین و حاکم اسلامى صورت مى‏پذیرد... این‏گونه نیست که مردم، فقط مشمول قانون باشند و دیگر هیچ سِمتى نداشته باشند... مردمى که در بخش قانونگذارى و در حوزة نبوت و امامت معصوم و در بخش حاکمیت و ولایت و رهبرى، پذیراى حق مى‏باشند، در مسائل اجرایى، تشخیص‏شان حجت است و با حضور و رأى آزادانه و اندیشمندانه، در سرنوشت ‏خود سهیم هستند و براى رفع مشکلات و تأمین نیازهاى خود، افرادى را به عنوان وکیل انتخاب مى‏نمایند و به مجلس شوراى اسلامى یا به مجلس خبرگان و مانند آن مى‏فرستند. بنابراین، در نظام دینى و اسلامى، دو نوع رأى اکثریت محترم و معتبر است؛ یکى در مقام اجراء و عمل، و دیگرى در مقام تشخیص قانون الهى که توسط وحى و دین ارائه گردیده است؛ کسانى که خود توانایى تشخیص قانون دینى را ندارند، قانون‏شناسان را با رأى اکثریت تعیین مى‏کنند و قانون‏شناسان، با رأى اکثریت‏ خود، قانون الهى را مى‏شناسند.»[11]



[1]. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى (ره) 14/3/1384

[2]. بیانات رهبر معظم انقلاب در صحن جامع رضوى 1/1/1384

[3]. صحیفه نور، ج 10، ص 181

[4]. صحیفه نور، ج 10، ص 181

[5]. صحیفه نور، ج 2، ص 260

[6]. پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 10/3/1369

[7]. صحیفه نور، ج 19، ص 36

[8]. صحیفه نور، ج 19، ص 239

[9] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى،  ج‏16 ، ص  441

[10] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏24، ص 390

[11] آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص82

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی