سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل7:نظریه ولایت فقیه/2.ادله اثبات/دلایل مرکب از عقل و نقل/سه دلیل سوم

 

 بسم الله الرحمن الرحیم


2-3-7. روایت سید الشهدا (علیه‏السلام) در مِنا

*   ... از جمله این گونه روایات، روایت تحف العقول است تحت عنوان «مجارى الامور و الاحکام على أیدی العلماء».[1] این روایت از دو قسمت تشکیل یافته: قسمت اول روایتى است از حضرت سید الشهدا (علیه‏السلام)، که از امیرالمؤمنین على ابن ابی طالب (علیه‏السلام) نقل فرموده،درباره «امر به معروف و نهى از منکر». و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداست درباره «ولایت فقیه» و وظایفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را در منى‏ ایراد، و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرمودهاست. از این روایت دو مطلب مهم به دست مى‏آید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى اینکه فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهى از منکر حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد. اینک روایت:


اى مردم! از پندى که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویى از «احبار» داده عبرت بگیرید؛ آنجا که مى‏فرماید: «چرا نباید علماى دینى و احبار از گفتار گناهکارانه آنان (یعنى یهود) و حرام‏خوارى آنان جلوگیرى کنند. راستى آنچه انجام مى‏داده و به وجود مى‏آورده‏اند، چه بد بودهاست[2]» و مى‏فرماید: «آن عده از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند لعنت شدند[3]» تا آنجا که مى‏فرماید: «راستى که آنچه انجام مى‏داده‏اند چه بد بوده است[4]».[5]

در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب مى‏شمارد و مایه ملامت مى‏سازد که آنان با چشم خود مى‏دیدند که ستمکاران به زشت‏کارى و فساد پرداخته‏اند، و باز منعشان نمى‏کردند، به خاطر عشقى که به دریافت‏هاى خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسى که از آزار و تعقیب آنان به دل راه مى‏دادند. در حالى که خدا مى‏فرماید: «از مردم نترسید؛ و از من بترسید[6]» و مى‏فرماید: «مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده‏دار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند[7]».[8]

(مى‏بینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان، صفاتى که مظهر دوستدارى و عهده دارى و رهبرى متقابل مؤمنان است)، خدا از امر به معروف و نهى از منکر شروع مى‏کند، و نخست این را واجب مى‏شمارد زیرا مى‏داند که اگر امر به معروف و نهى از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگى برقرار خواهد شد. و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهى از منکر عبارت است از دعوت به اسلام؛ (یعنى جهاد اعتقادى خارجى) به اضافه بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان؛ و مخالفت و مبارزه با ستمگران (داخلى)؛ و کوشش براى اینکه ثروتهاى عمومى و درآمد جنگى طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود، و صدقات (زکات و همة مالیات‏هاى الزامى یا داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن جمع‏آورى و گرفته شود، و هم در موارد شرعى و صحیح آن به مصرف برسد.[9]

علاوه بر آنچه گفتم، شما اى گروه! اى گروهى که به علم و عالم بودن شهرت دارید! و از شما به نیکى یاد مى‏شود و به خیرخواهى و اندرزگویى و راهنمایى در جامعه معروف شده‏اید! و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کرده‏اید! به طورى که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمى‏خیزد و آن کس که هیچ برترى بر او ندارید و نه قدرتى بر او دارید شما را بر خود برترى دادهاست و نعمت‏هاى خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانى مى‏دارد، در موارد حوایج (یا سهمیه مردم از خزانه عمومى) وقتى به مردم پرداخت نمى‏شود وساطت مى‏کنید، و در راه با شکوه و مهابت پادشاهان و بزرگوارى بزرگان قدم بر مى‏دارید![10]

آیا همه این احترامات و قدرت‏هاى معنوى را از این جهت به دست نیاورده‏اید که به شما امید مى‏رود که به اجراى قانون خدا کمر ببندید؟ گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاه آمده‏اید؛ بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید فرو گذاشته‏اید. مثلاً حق ملت را خوار و فرو گذاشته‏اید؛ حق افراد ناتوان و بى‏قدرت را ضایع کرده‏اید؛ اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش مى‏پندارید برخاسته‏اید. نه پولى خرج کرده‏اید؛ و نه جان را در راه آنکه آن را آفریده به خطر انداخته‏اید؛ و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا در افتاده‏اید. شما آرزو دارید و حق خود مى‏دانید که بهشتش و همنشینى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را به شما ارزانى دارد![11]

من، اى کسانى که چنین انتظاراتى از خدا دارید! از این بیمناکم که نکبت خشمَش بر شما فرو افتد؛ زیرا در سایه عظمت و عزت خدا به منزلتى بلند رسیده‏اید، ولى خداشناسانى را که ناشر خداشناسى هستند، احترام نمى‏کنید؛ حال آنکه شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترامید. و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود مى‏بینید تعهداتى که در برابر خدا شده گسسته و زیر پا نهاده شدهاست، اما نگران نمى‏شوید؛ در حالى که به خاطر پاره‏اى از تعهدات پدرانتان نگران و پریشان مى‏شوید![12]

اینک تعهداتى که در برابر پیامبر انجام گرفته، مورد بى‏اعتنایى است؛ نابینایان، لال‏ها، و زمینگیران ناتوان، در همه شهرها بى‏سرپرست مانده‏اند، و بر آنها ترحم نمى‏شود. و نه مطابق شأن و منزلت‏تان کار مى‏کنید؛ و نه به کسى که چنین کارى بکند و در ارتقاى شأن شما بکوشد، اعتنا یا کمک مى‏کنید. با چرب‏زبانى و چاپلوسى و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن مى‏گردانید. تمام اینها دستورهایى است که خدا به صورت نهى، یا همدیگر را نهى کردن و بازداشتن، داده و شما از آنها غفلت مى‏ورزید.[13]

مصیبت شما از مصایب همه مردم سهمگین‏تر است؛ زیرا منزلت و مقام علمایى را از شما بازگرفته‏اند اگر مى‏دانستید. چون در حقیقت، جریان ادارى کشور و صدور احکام قضایى و تصویب برنامه‏هاى کشور باید به دست دانشمندان روحانى، که امین حقوق الهى و داناى حلال و حرامند، سپرده شده باشد.[14]

اما اینک مقامتان را از شما بازگرفته و ربوده‏اند. و اینکه چنین مقامى را از دست داده‏اید، هیچ علتى ندارد جز اینکه از دور محور حق (قانون اسلام و حکم خدا) پراکنده‏اید؛ و درباره سنت، پس از اینکه دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد،اختلاف پیدا کرده‏اید. شما اگر مردانى بودید که بر شکنجه و ناراحتى شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگوارى مى‏شدید، مقررات براى تصویب پیش ما آورده مى‏شد؛ و به دست شما صادر مى‏شد؛ و مرجع کارها بودید. اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند؛ و گذاشتید حکومتى که قانوناً مقید به شرع است به دست ایشان بیفتد، تا بر اساس پوسیده حدس و گمان به حکومت پردازند؛ و طریقه خودکامگى و اقناع شهوت را پیشه سازند.[15]

مایه تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود، و دلبستگى‏تان به زندگى گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویه، تودة ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکى برده‏وار سرکوفته باشد؛ و دیگرى بیچاره‏وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه به امیال خود عمل کنند؛ و با هوس‏بازى خویش ننگ و رسوایى به بار آورند؛ پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخى ورزند. در هر شهر سخنورى از ایشان بر منبر آمده و گماشته شدهاست. زمین برایشان فراخ و دستشان در آن گشاده است. مردم بندة ایشانند و قدرت دفاع از خود را ندارند. یک حاکم دیکتاتور و کینه ورز و بدخواه است؛ و حاکم دیگر بیچارگان را مى‏کوبد و به آنها قلدرى و سختگیرى مى‏کند؛ و آن دیگر فرمانروایى مسلط است که نه خدا را مى‏شناسد و نه روز جزا را.[16]

شگفتا! و چرا نه شگفتى، که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکارى است که مأمور مالیاتش ستم ورز است؛ و استاندارش نسبت به اهالى دیندار نامهربان و بى‏رحم است. خداست که در مورد آنچه در باره‏اش به کشمکش برخاسته‏ایم حکومت و داورى خواهد کرد؛ و درباره آنچه بین ما رخ داده با رأى خویش حکم قاطع خواهد کرد.[17]

خدایا! بى‏شک تو مى‏دانى آنچه از ما سر زده رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى نبوده؛ و نه جستجوى ثروت و نعمت‏هاى ناچیز دنیا؛ بلکه براى این بوده که اصول و ارزش‏هاى درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم؛ و در کشورت اصلاح پدید آوریم؛ و بندگان ستم‏زده‏ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم؛ و نیز تا به وظایفى که مقرر داشته‏اى و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود.[18]

بنابراین، شما (گروه علماى دین) اگر ما را در انجام این مقصود یارى نکنید و حق ما را از غاصبان نستانید؛ ستمگران بر شما چیره شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان بکوشند. خداى‏یگانه ما را کفایت است؛ و بر او تکیه مى‏کنیم؛ و به سوى او رو مى‏آوریم. و سرنوشت به دست او و بازگشت به اوست[19].[20]


2-3-8. استدلال به آیة «و واعدنا»

v    حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، با استفاده از این آیه می‏نویسند:

«همان‏طور که به مقتضای حکمت و قاعده لطف، بر خداوند حکیم (جل اسمه) نصب امام و حجت و والی بر بندگان واجب است، بر امام و والی نیز واجب است که در مکان‏ها و زمان‏هایی که حضور ندارد و از آن غایب است، جانشینی برای خود معین و منصوب کند. خداوند متعال این نکته را درنقل داستان حضرت موسی (علی نبینا و علیه السلام) این گونه تایید می فرماید: «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین؛»[21] سی شب با موسی وعده نهادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا وعده پروردگارش چهل شب کامل شد. و موسی به برادرش هارون گفت: درمیان قوم من جانشین من باش و اصلاح کن و از راه مفسدان پیروی مکن». این نکته موید آن است که بر خداوند روا نیست که مردم را بی حاکم و والی رها کند.»[22]


2-3-9. استدلال به آیات ابدیت احکام قرآن

v    آیت الله جوادی آملی از بحث ابدیت دین این‎گونه استفاده می‎نمایند:

«صلاحیت دین اسلام براى بقاء و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعى و روشن است و هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستى در آن راه نخواهد داشت؛ «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‏»[23] و تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجراى احکام و حدود آن، سدّ از سبیل خدا و مخالف با ابدیّت اسلام در همه شؤون ـ عقاید و اخلاق و اعمال ـ است و از این دو جهت، هرگز نمى‏توان در دوران غیبت ـ که ممکن است معاذالله به هزاران سال بیانجامد ـ بخش مهم احکام اسلامى را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمامداران خودسر اجرا کرد و نمى‏توان به بهانة این که حرمان جامعه از برکات ظهور آن حضرت(علیه‏السلام)، نتیجة تبهکارى و بى‏لیاقتى خود مردم است، زعامت دینى زمان غیبت را نفى نمود و حدود الهى را تعطیل کرد.

تأسیس نظام اسلامى و اجراى احکام و حدود آن و دفاع از کیان دین و حراست از آن در برابر مهاجمان، چیزى نیست که در مطلوبیت و ضرورت آن بتوان تردید نمود و اگر چه جامعه اسلامى از درک حضور و شهود آن حضرت محروم است، ولى هتک نوامیس الهى و مردمى، و ضلالت و گمراهى مردم و تعطیل اسلام، هیچ‏گاه مورد رضایت‏ خداوند نیست و به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاصّ و عامّ حضرت ولىّ عصر(علیه‏السلام) است.

بررسى احکام سیاسى ‏اجتماعى اسلام، گویاى این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع‏الشرایط، تحقّق این احکام، امکان‏پذیر نیست و عقل با نظر نمودن به این موارد، حکم مى‏کند که خداوند، یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت، ‏بى‏سرپرست رها نکرده و براى آنان، والیان جانشینِ معصوم تعیین فرموده است. در عصر غیبت، مجتهدان جامع‏الشرایط احکام فردى و عبادى مسلمین را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل مى‏کنند و به دیگران نیز اعلام مى‏نمایند و احکام سیاسى و مسائل اجتماعى اسلام را نخست از منابع دین استخراج کرده، در نهایت تأمل و ظرافت، در جامعة اسلامى به اجرا درمى‏آورند.»[24]

 



[1]. تحف العقول، ص 239-237

[2]. مائده: 63

[3]. مائده: 78

[4]. مائده: 79

[5]. اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ یَقُولُ «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» وَ قَالَ «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ» إِلَى قَوْلِهِ «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُون‏».(تحف‏العقول، ص 237)

[6]. مائده: 44

[7]. توبه: 71

[8]. وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ وَ اللَّهُ یَقُولُ «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ» وَ قَالَ «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر». (تحف العقول، ص 237)

[9]. فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْ‏ءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا. (تحف العقول، ص 237)

[10]. ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصِیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللَّهِ فِی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ یَهَابُکُمُ الشَّرِیفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِی الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِی الطَّرِیقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرَامَةِ الْأَکَابِر. (تحف العقول، ص 237)

[11]. أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَانِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلَا مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا وَ لَا عَشِیرَةً عَادَیْتُمُوهَا فِی ذَاتِ اللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِه‏. (تحف العقول، ص 238)

[12]. أَمَاناً مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَفْزَعُون‏‏. (تحف العقول، ص 238)

[13]. وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمْنَى فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُونَ وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مَنْ عَمِلَ فِیهَا تُعِینُونَ وَ بِالْإِدْهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُون.‏ (تحف العقول، ص 238)

[14]. وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَشْعُرُونَ ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِه‏.‏ (تحف العقول، ص 238)

[15]. فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلَّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِی ذَاتِ اللَّهِ کَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَات‏‏.‏ (تحف‏العقول، ص 238)

[16]. سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاةِ الَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا یَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِیدٍ مُطَاعٍ لَا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعِیدَ.‏ (تحف‏العقول، ص 238)

[17]. فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحِیمٍ فَاللَّهُ الْحَاکِمُ فِیمَا فِیهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِی بِحُکْمِهِ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَنَا.‏ (تحف‏العقول، ص 239)

[18]. اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکَامِک‏.‏ (تحف‏العقول، ص 239)

[19]. فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیر‏.‏(تحف‏العقول، ص 239)

[20]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 107

[21]. اعراف؛ 142

[22]. انه کما أن الواجب على الحکیم جل اسمه بمقتضى الحکمة وقاعدة اللطف نصب الإمام والحجة والوالی على العباد فیجب على الإمام والوالی أیضاً نصب من یقوم مقامـه فی الأمصار التـی هو غائب عنها ، وکذا فی الأزمنة التی هو غائب فیها ،

وتصدیق ذلک قوله تعالى (وواعدنا موسى ثلاثین لیلةً وأتممناها بعشر ، فتمّ میقاتُ ربِّه أربعین لیلةً وقال موسى لأخیه هارونَ اخُلفنی فی قومی وأصلح ولاتتّبع سبیل المفسدین) وذلک لأنه لایجوز على اللّه ترک الناس بغیر حاکم و وال. ( ضروره الحکومه، ص6، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)

http://www.saafi.org/arabic/books.new/KAMEL14/INDEX.HTM

[23]. نه از پیشِ روى، باطل بدو راه یابد؛ و نه از پس.‏ (فصلت: 42)

[24]. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص 165

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی