امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
دلیل عقلى سوم:
v حضرت آیت الله جوادی آملی در تبیین این دلیل عقلی میفرمایند:
«گفته شد که حیات اجتماعى انسان و نیز کمال فردى و معنوى او، از سویى نیازمند «قانون الهى» در ابعاد فردى و اجتماعى است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسیان باشد و از سوى دیگر، نیازمند «حکومتى دینى» و حاکمى عالم و عادل است؛ براى تحقّق و اجراى آن قانون کامل. حیات انسانى در بُعد فردى و اجتماعىاش، بدون این دو و یا با یکى از این دو، متحقّق نمىشود و فقدان آن دو، در بُعد اجتماعى، سبب هرج و مرج و فساد و تباهى جامعه مىشود که هیچ انسان خردمندى به آن رضا نمىدهد.
این برهان که دلیلى عقلى است و مختص به زمین یا زمان خاصى نیست، هم شامل زمان انبیاء (علی نبینا و آله و علیهم السلام) مىشود که نتیجهاش ضرورت نبوت است، و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم (صلى الله علیه و آله و سلم) است که ضرورت امامت را نتیجه مىدهد، و هم ناظر به عصر غیبت امام معصوم است که حاصلش، ضرورت ولایت فقیه مىباشد.
تفاوت نتیجة این برهان در این سه عصر، آن است که پس از رسالت ختمیّة رسول اکرم، حضرت محمد مصطفى(صلى الله علیه و آله و سلم)، آمدن قانونى جدید از سوى خداوند، ناممکن است؛ زیرا هر آنچه که در سعادت انسان تا هنگام قیامت ـ از عقاید و اخلاق و احکام ـ نقش دارد، به دست اعجاز، در کتاب بىپایان قرآن نگاشته شده است و از اینرو، یک نیاز بشر که همان نیاز به قانون الهى است، براى همیشه برآورده گشته است و آنچه مهم مىباشد، تحقّق بخشیدن به این قانون در حیات فردى و اجتماعى و اجراى احکام دینى است.
در عصر امامت، علاوه بر تبیین قرآن کریم و سنّت و تعلیل معارف و مدّعیات آن و دفاع از حریم مکتب، اجراى احکام اسلامى نیز بهقدر ممکن و میسور و تحمّل و خواست جامعه، توسط امامان معصوم(علیهمالسلام) صورت مىگرفت. اکنون سخن در این است که در عصر غیبتِ ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشریف) نیز انسان و جامعة انسانى، نیازمند اجراى آن قانون جاوید است؛ زیرا بدون اجراى قانون الهى، همان مشکل و محذورِ بىنظمى و هرج و مرج، و بردهگیرى و ظلم و ستم و فساد و تباهى انسانها پیش خواهد آمد و بىشک، خداى سبحان در عصر غیبت امام زمان(عجلاللهتعالىفرجهالشریف)، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و براى هدایت انسانها، ولایت جامعه بشرى را به دست کسانى سپرده است.
کسى که در عصر غیبت، ولایت را از سوى خداوند بر عهده دارد، باید داراى سه ویژگىِ ضرورى باشد که این سه خصوصیت، از ویژگىهاى پیامبران و امامان سرچشمه مىگیرد و پرتویى از صفات متعالى آنان است و ما در گذشته از آنها سخن گفتیم؛ ویژگى اول، شناخت قانون الهى بود؛ زیرا تا قانونى شناخته نشود، اجرایش ناممکن است. ویژگى دوم، استعداد و توانایى تشکیل حکومت براى تحقّق دادن به قوانین فردى و اجتماعى اسلام بود و ویژگى سوم، امانتدارى و عدالت در اجراى دستورهاى اسلام و رعایت حقوق انسانى و دینى افراد جامعه.
به دلیل همین سه ویژگى ضرورى است که گفته مىشود نیابت امام عصر(عج) و ولایت جامعه در عصر غیبت از سوى خداوند، بر عهدة فقیهان جامع شرایط(سه شرط مذکور) مىباشد.
تذکر این نکته نیز سودمند است که سلسلة جلیلة انبیاء(علیهمالسلام) به نصاب نهایى خود رسیده و با انتصاب حضرت ختمى مرتبت(صلى الله علیه و آله و سلم) از سوى خداى سبحان، محال است که کسى به مقام شامخ نبوت راه یابد؛ چنانکه سلسلة شریفة امامان(علیهمالسلام) نیز به نصاب نهایى خود بالغ شده و با انتصاب حضرت بقیة الله(ارواح من سواه فداه)، ممکن نیست که احدى به مقام والاى امامت معصوم راه یابد. لیکن برهان عقلى بر ضرورت زعیم و رهبر براى جامعه، امرى ضرورى و دائمى است و هر کس در زمان غیبت، مسئولیت ادارة امور مسلیمن را داشته باشد، باید به عنوان نیابت از طرف ولى عصر(علیهالسلام) باشد؛ زیرا آن حضرت، امام موجود و زنده است که تنها حجت خدا مىباشد و همانگونه که در عصر ظهور امامان گذشته، در خارج از اقلیم خاص آنان، نائبانى از طرف ایشان منصوب مىشدند، در عصر غیبتِ ولىّ عصر(علیهالسلام) نیز چنین است و نیابت غیرمعصوم از معصوم، امرى ممکن است؛ زیرا امام معصوم داراى شئون فراوانى است که اگر چه برخى از آن شئون، مانند مقام شامخ ختم ولایت تکوینى، اختصاص به خود ایشان دارد و نائبپذیر نیست و هیچگاه به کس دیگرى انتقال نمىیابد، ولى برخى دیگر از شئون آن حضرت که جزء امور اعتبارى و قراردادى عقلاست و در زمرة تشریع قرار دارد ـ مانند افتاء و تعلیم و تربیت و ادارة امور مردم و اجراى احکام و حفظ نظام از تهاجم بیگانگان ـ نیابتپذیر است و این نیابت، به فقیهى تعلّق مىگیرد که با داشتن آن سه ویژگى، بتواند در غیبت امام(علیهالسلام) تا حد ممکن و مقدور، شئون والاى آن حضرت را عملى سازد.»[1]