سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل4/ضرورت تشکیل حکومت دراسلام/2.دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی در قرآن

                     2. دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی در قرآن

                                   - (شماره1)

 

-         قرآن به عنوان اصیل‏ترین منبع دینی و تنها متن مورد اتفاق همة مذاهب و فرق اسلامی است.

-         ابتدا بحث تشکیل حکومت و ضرورت آن را در آیات قرآن مورد بررسی قرار دهیم

-         پس از آن به سیرة پرچمداران اسلام پرداخته؛ به بازخوانی سنّت آن بزرگواران در قبال این موضوع محوری بپردازیم.

 

 

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُوا الْأَماناتِ الى أَهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النْاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ، إنّ اللَّهَ نِعِمّا یَعِظُکُم بِهِ، إنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شَی‏ءٍ فَرُدُّوه الىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أحْسَنُ تَأْویلًا»؛[1]

خداوند امر فرموده که امانت‏ها را به اهلش (صاحبش) بدهید. و هرگاه بین مردم داورى کردید، به عدالت داورى کنید. خدا چه خوب به آن اندرزتان مى‏دهد و یادآورى‏تان مى‏کند. بى‏شک خدا شنواى بیناست. اى ایمان‏آوردگان! خدا را اطاعت کنید؛ و پیامبران را اطاعت کنید؛ و اولیاى امرتان (متصدیان رهبرى و حکومت‏تان) را. بنابراین، اگر در مورد چیزى با یکدیگر کشمکش پیدا کردید، آن را به خدا و پیامبر عرضه بدارید، اگر به خداى یگانه و دوره آخرت ایمان دارید. آن روش بهتر است و عاقبت‏تر.

مبانی:

1.      خداوند امر فرموده که «امانات را به اهلش رد کنید»

-     عده‏اى بر این عقیده‏اند که منظور از «امانت» مطلق امانت خلقى (یعنى مال مردم) و خالقى (یعنى احکام شرعیه) مى‏باشد. و مقصود از «ردّ امانت الهى» این است که احکام اسلام را آن طور که هست اجرا کنند.

-     گروه‏ دیگرى معتقدند که مراد از «امانت»، امامت است در روایت هم آمده که مقصود از این آیه، ما (یعنى ائمه علیهم‏السلام) هستیم که خداوند تعالى به وُلات امر (رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم‏السلام) امر کرده ولایت و امامت را به اهلش رد کنند؛ یعنى رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ولایت را به امیرالمؤمنین (علیه‏السلام)، و آن حضرت هم به ولىّ بعد از خود واگذار کند، و همین طور ادامه یابد.


-         در ذیل آیه مى‏فرماید:

«وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدلِ»؛[2] وقتى که حاکم شدید بر پایه عدل حکومت کنید.

-         خطاب به کسانى است که زمام امور را در دست داشته حکومت مى‏کنند، نه قضات.

-     قاضى قضاوت مى‏کند، نه حکومت به تمام معناى کلمه. قاضى فقط از جهتى حاکم است و حکم مى‏کند، چون فقط حکم قضایى صادر مى‏کند، نه حکم اجرایى. چنان‏که قضات در طرز حکومت‏هاى قرون اخیر یکى از سه دسته حکومت‏کننده هستند، نه تمام حکومت کنندگان و دو دسته دیگر، هیأت وزیران (مجریان)، و مجلس (برنامه‏ریزان و قانونگذاران) هستند. اساساً قضاوت یکى از رشته‏هاى حکومت و یکى از کارهاى حکومتى است.

-          پس باید قایل شویم که آیة شریفة «و اذا حکمتم» در مسائل حکومت ظهور دارد؛ و قاضى و همه حکومت کنندگان را شامل مى‏شود.

-         وقتى بنا شد تمام امور دینى عبارت از «امانت» الهى باشد و باید این امانت به اهلش رد شود، یکى از آنها هم حکومت است.[3]

-     قرآن مى‏فرماید: «فَإنْ تنازعتم»[4] در هر امرى از امور بین شما نزاع واقع شد، مرجع در احکام، خدا؛ و در اجرا، رسول است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) باید احکام را از خدا بگیرد و اجرا نماید

-         . اگر موضوع اختلافى بود، حضرت رسول به عنوان قاضى دخالت مى‏کند و قضاوت (دادرسى) مى‏نماید.

-          و اگر منازعات دیگرى، از قبیل زورگویى و حق‏کشى بود، نیز مرجع‏رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است.

-      او چون رئیس دولت اسلام است، ملزم مى‏باشد دادخواهى کند؛ مأمور بفرستد و حق را بگیرد و رد نماید. باید دانست در هر امرى که مرجع رسول اکرم باشد، ائمه(علیهم‏السلام) هم مى‏باشند. و اطاعت از ائمه(علیهم‏السلام) نیز اطاعت از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مى‏باشد.[5]

 

2-1. بررسی تکالیف سیاسی‏ای که خدا بر عهده «پیامبران» گذاشته است.

-     آن انسان یا انسان‏هایی که قرار است بر بشر و جامعه بشری عملاً فرمانروایی بکنند، عملاً ولی جامعه باشند، عملاً ولایت جامعه را به عهده بگیرند اینها چه کسانی می‏توانند باشند؟

-         ... پاسخ دین و مکتب به این سئوال این است که «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»؛[6]

-         آن کسی که عملاً درجامعه، زمام فرمان را، امر و نهی را از سوی پروردگار عالم به دست می‏گیرد، «رسول» اوست.

-     لذا در جامعه وقتی که پیغمبری آمد، معنی ندارد که با بودن پیغمبر، حاکم دیگری به جز پیغمبر بر مردم حکومت بکند؛ پیغمبر یعنی همان کسی که باید زمام قدرت را در جامعه به دست بگیرد.[7]

 

-          انبیاء کارشان مسئله‌گویى فقط نبود.

-     اگر انبیاء فقط به این اکتفا می‏کردند که حلال و حرامى را براى مردم بیان کنند، این که مشکلى وجود نداشت؛ کسى با اینها در نمى‌افتاد.

-          «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ».[8]

-     این چه تبلیغى است که خشیت از مردم در او مندرج است که انسان باید از مردم نترسد در حال این تبلیغ. اگر فقط بیان چند حکم شرعى بود که ترس موردى نداشت که خداى متعال تمجید کند که از مردم نمی‏ترسند؛ از غیر خدا نمی‏ترسند. این تجربه‌هاى دشوارى که انبیاء الهى در طول عمر مبارک خودشان متحمل شدند، براى کى بود؟ چه کار می‏کردند؟

-          «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا».[9]

-     چى بود این رسالتى که باید برایش جنگید؟ باید جنود الله را براى او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملة حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟

-           انبیاء براى اقامة حق، براى اقامة عدل، براى مبارزة با ظلم، براى مبارزة با فساد قیام کردند، براى شکستن طاغوت‏ها قیام کردند.

-     طاغوت آن بتى نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان می‏کردند؛ او که چیزى نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگرى است که به پشتوانة آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل می‏کند. طاغوت، فرعون است:

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ».[10]

-     این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگویى ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند.[11]

-         معلوم است که پیامبران هم براى چه آمدند: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[12] اقامة قسط و حق و ایجاد حکومت و نظام اسلامى.[13]

 

-     سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرت‏ها، ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می‏گویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی، این که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رای تمام انبیاست.

-      انبیای عظام، تا آن جا که توانستند جدیت کردند که ظلم را از این بشر ظالم بزدایند، به موعظه، به نصیحت، به امر به معروف، به نهی از منکر، به «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدید»،[14] «آخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ»؛[15] بعد از آنکه موعظه نشد، نصیحت نشد، آخرْ دوا، این است که داغش کنند؛ شمشیر، آخرْ دواست.[16]

 

-     تمام جنگ‏هاى پیغمبر در حقیقت جنگ‏هاى دفاعى بود نه اینکه در همة عملیات پیغمبر مى‏نشست تا بیایند بهش حمله کنند. نه! دفاعى به این معنا درست نیست؛ اما اگر پیغمبر مسلّح نمى‏شد اگر آماده نمى‏شد، اگر «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[17] نمى‏بود، یقیناً اسلام را و قرآن را و پیغمبر را و جامعة اسلامى را همان روزهاى اول تکه پاره کرده بودند، لذا پیغمبر مجبور بود بجنگد.[18]

 

-          قرآن در جاى دیگر به پیامبر مى‌گوید:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»؛[19] با کفار و منافقان با خشونت رفتار کن!

همان مادة غلظ که در آیة قبلى بود، در این‌جا هم هست؛ منتها آن‌جا با مؤمنین است، در معاشرت است، در رفتار فردى است؛ اما این‌جا در اجراى قانون و ادارة جامعه و ایجاد نظم است؛ آن‌جا غلظت بد است؛ این‌جا غلظت خوب است. آن‌جا خشونت بد است؛ این‌جا خشونت خوب است.[20]

 

-         مهم‏ترین کار انبیاى عظام الهى مقابله با طواغیت و کسانى است که نعمت‏هاى خدا را ضایع کردند:

«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل‏».[21]

آیة قرآن، از این حکومت‏هاى فاسد، با این تعبیرات تکان‌دهنده یاد مى‌کند؛ سعى کردند تا فساد را جهانگیر کنند:

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ* جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَار»؛[22] نعمت‏هاى الهى و انسانى و طبیعى را به کفران تبدیل کردند و انسان‏ها را که باید از این نعم برخوردار مى‌شدند، در جهنم سوزانى که از کفران خود به وجود آوردند، سوزاندند و کباب کردند.

انبیاء در مقابل اینها صف‌آرایى کردند. اگر انبیاء با طواغیت عالم و طغیانگران تاریخ برخورد نداشتند، احتیاج به جنگ و جدل نبود. اینکه قرآن مى‌گوید:

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ»،[23] چه بسیار پیامبرانى که همراه با مؤمنان خداپرست، به قتال و جنگ دست زدند؛

این جنگ با چه کسانى بود؟ طرف جنگ انبیاء، همین حکومت‏هاى فاسد، قدرت‏هاى ویرانگر و طغیانگر تاریخ بودند که بشریت را بدبخت و نابود کردند.

انبیاء نجات‌دهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوت‏ها و رسالت‏ها، اقامة عدل معرفى شدهاست:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[24]

اصلاً انزال کتاب‏هاى الهى و ارسال رسل براى این بودهاست که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنى نمادهاى ظلم و زورگویى و فساد از میان برخیزد. حرکت امام حسین (علیه‌السلام) چنین حرکتى بود. فرمود:

«إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی»[25].

همچنین فرمود:

«مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ، نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ، یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ، کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه‏»؛[26]

یعنى اگر کسى کانون فساد و ظلم را ببیند و بى‌تفاوت بنشیند، در نزد خداى متعال با او هم‌سرنوشت است. فرمود: من براى گردنکشى و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین (علیه‌السلام) براى این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنى چنین نیست که امام حسین (علیه‌السلام) به فکر حکومت نبود، امام حسین (علیه‌السلام) به فکر سرکوب کردن قدرت‏هاى طاغوتى بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون.[27]

 

 

ادامه در پست های بعدی...



[1]. نساء: 58

[2]. نساء: 58

[3]. امام خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص 83

[4]. نساء: 58

[5]. امام خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص 88

[6]. سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او. (مائده: 55)

[7]. سید علی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، کتاب ولایت، ص 92-82

[8]. (پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مى‏کردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند. (احزاب: 39)

[9]. چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند). (آل‏عمران: 146)

[10]. فرعون در زمین برترى‏جویى کرد، و اهل آن را به گروه‏هاى مختلفى تقسیم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مى‏کشاند. (قصص: 4)

[11]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان 23/2/1388

[12]. تا مردم قیام به عدالت کنند. (حدید: 25)

[13]. سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضاى جامعة روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز تهران، علما و ائمة جماعت و جامعة وعاظ تهران و اعضاى شوراى هماهنگى سازمان تبلیغات اسلامى، در آستانة ماه محرم 11/5/1368

[14]. و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید است. (حدید: 25)

[15]. آخرین درمان، داغ گذاشتن است. (وسائل‏الشیعه، ج 25، ص 226)

[16]. صحیفه نور، ج 19، ص 20

[17]. هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان‏]، آماده سازید! (انفال: 60)

[18]. بیانات رهبر معظم انقلاب در پادگان امام حسین (علیه السلام) 30/3/1363

[19]. اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! (توبه: 73)

[20]. بیانات در خطبههاى نماز جمعة تهران 26/01/1379

[21]. (به شهادت اینکه) وقتى بر مى‏گردند (و یا وقتى به ولایت و ریاستى مى‏رسند) با تمام نیرو در گستردن فساد در زمین مى‏کوشند و به مال و جانها دست مى‏اندازند. (بقره: 205)

[22]. آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سراى نیستى و نابودى کشاندند؟! * جهنمى است که وارد آن مى‏شوند و بد قرارگاهیست‏. (ابراهیم: 28 و 29)

[23]. چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! (آل‏عمران: 146)

[24]. ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. (حدید: 25)

[25]. جز این نیست که من بمنظور ایجاد صلح و سازش در میان امت جدم خارج شدم. (بحار الأنوار، ج ‏44، ص 329)

[26]. کسى که سلطان ستمکیشى را که حرام خدا را حلال بداند، عهد و پیمان خدا را بشکند، مخالف سنت رسول اللَّه باشد، در میان مردم با گناه و عدوان رفتار نماید، سپس قول و رفتار خود را تغییر ندهد خدا حق دارد که وى را هم در جایگاهى نظیر جایگاه او داخل کند. (بحار الأنوار، ج ‏44، ص 382)

[27]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى 27/12/1380

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی