امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل3.انسان و حکومت
2. اقسام حکومت ها (دموکراسی)
خلاصه
1. حکومت دموکراسی
2-1. تعریف
دموکراسی واژه ای است، برگرفته از واژه های یونانی دموس (demos) به معنی مردم و کراسیا (cratia) به معنی قدرت.
دموکراسی در مفهوم سیاسی «به نظام سیاسی گفته می شود که: گوناگونی اندیشه و باورها را تحمل می کند و در عین حال در جستجوی تحقق حداقل رفاه برای همگان است و دست به دست شدن قدرت دولتی از راه های مسالمت آمیز و بی خشونت یا با کمترین خشونت، از مهم ترین دستاوردهای دموکراسی است.»
[در تعریفی دیگر این طور می توان گفت که] نظام های غیردینی مردم سالار، مبتنی بر خواست و اراده ی تمامْ عیار و همه ی جانبه ی مردم اند. آنچه که مردم بخواهند –به هر نوع و به هر صورت که بخواهند- آن حکومت ها لاجرم و در نهایت، تابع اداره و خواست مردم می شوند.
2-2. انواع دموکراسی
[تحقق دموکراسی به دو شیوه امکان پذیر است:]
2-2-1. دموکراسی مستقیم
«دموکراسی مستقیم» عبارت است از اینکه مردم بدون واسطه، خودشان رئیس جمهور را انتخاب کنند. و نیز از طریق همه پرسی قوانین را تصویب نمایند –نه از طریق مجلس- و بالاخره خود ملت مستقیماً در وضع قانون و قدرت اجرایی دخالت کنند و نقش مجلس در این نوع از دموکراسی فقط این است که قوانین را تدوین نموده و در معرض آرای عموم قرار دهد.
نارسایی ها:
1. مشکلات اجرایی
این نوع دموکراسی در شهرها و در کشورهای وسیع از لحاظ تصویب قوانین کار مشکلی است، زیرا عموم مردم را در جریان یکایک از مواد قوانین اعم از قوانین اساسی و قوانین عادی گذاردن، کار دشواری است.
2. عدم کفایت آگاهی عموم
مردم عادی چگونه می توانند خوب و بد قوانین را از جنبه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره تشخیص دهند تا بدان رأی موافق یا مخالف بدهند؟
...[در نتیجه این سیستم حکومت داری از جهت تصویب قوانین دچار مشکل خواهد بود؛ چرا که] بررسی قوانین اختصاص به اهل فن و از جنبه های مختلف، احتیاج به تخصص دارد.
3. اثر سوء تبلیغات در پدیدآوردن اکثریت ناآگاه
به دست آوردن اکثریت آزاد، کار بسیار دشواری است و شاید تاکنون ملت ها نتوانسته اند به این آرزو جامعه عمل بپوشانند و غالباً اقلیت ها به نام «دموکراسی»، دیکتاتوری می کنند و با دسته بندی های سیاسی و تبلیغات و فریب دادن مردم، پایه های حکومت دیکتاتوری و دموکراسی نما را تحکیم نموده اند.
4. سلطه
باز شدن راه سلطه ی اجانب بر کشور از طریق اکثریت نا آگاه و یا خائن.
5. ظلم به اقلیت آگاه
ظلم به افراد دانشمند و آگاه که رأی ایشان با افراد نا آگاه و بی تجربه و بی سواد یکسان به حساب خواهد آمد و این بزرگترین خطر را در بر خواهد داشت و تکثیر عدد بدین وسیله این اشکال را برطرف نخواهد کرد؛ در حالی که رأی یک دانشمند آگاه می تواند ارزش رأی ملتی را داشته باشد.
6. لزوم عمل به خواست اکثریت
لزوم عمل به خواست اکثریت؛ هرچند بر خلاف مصلحت باشد. مانند خواسته ی شراب خواری، قمار بازی و آزادی فحشا و امثال آن، با اینکه با منطق عقل به هیچ وجه سازگار نیست و لذا اسلام مصلحت را [هم] در نظر می گیرد نه خواست اکثریت را و عموما اکثریت نا آگاه در قرآن کریم مورد مذمت قرار گرفته است.
«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون» اگر از اکثریتی که در زمین اند پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه سازند... (انعام: 116)
2-2-2. دموکراسی نمایندگی
دموکراسی نیابی (یا نمایندگی) عبارت است از اینکه مردم نمایندگانی برای خود انتخاب کنند و آن نمایندگان به نام آنان اعمال حکومت می کنند؛ حق تصویب قانون و احیاناً حق انتخاب رئیس جمهور را دارا می باشند و نمایندگان حق نظارت بر کارهای دولت و هیأت حاکمه و تنظیم بودجه مملکت و غیر ذلک از امور کشور را نیز احیاناً خواهند داشت...
در این شکل از دموکراسی، احیاناً در امور مهم از قبیل تصویب قانون اساسی و انتخاب رئیس جمهور، مستقیما به آرای عمومی ملت مراجعه می شود و وکلای مجلس، تنها حق تصویب قانون عادی را خواهند داشت و اما قانون اساسی را بعد از تنظیم به وسیله مجلس موسسان یا خبرگان یا شوراهای دیگر به ملت عرضه خواهند نمود.
نارسایی ها
1. دیکتاتوری دسته جمعی
نوعی دیکتاتوری در وکلای مجلس است؛ زیرا مردم گرچه در اصل انتخاب افراد آزادند، ولی پس از انتخاب، اختیار تام با وکلاست و آزادی از مردم سلب خواهد شد؛ زیرا مردم ناچارند که مصوبات مجلس را هر چه باشد قبول کنند، چون خود، اختیار وضع قانون را به وکلا داده اند و در حقیقت گروه خاصی به صورت دسته جمعی، دیکتاتوری خواهند داشت و مردم هم حق اعتراض ندارند و از این جهت از دیکتاتوری تحمیلی بدتر است؛ زیرا بر علیه دیکتاتور تحمیلی می توان اعتراض کرد، ولی به دیکتاتور انتخابی اعتراض کردن، خلاف قانون است.
موارد 3 تا 6 از نارسایی های حکومت دموکراسی مستقیم، در این قسمت نیز تکرار می شود.
تفصیلی
... یکى از ملاکها هم همین است که پنجاهویک درصد مردم، یک نفرى را قبول داشته باشند. خب این هم یک ملاکى است. البته در هیچ کشورى، 51 درصد مردم ـ که اکثریت باشد ـ غالباً تشکیل نمىدهند، کسانى را که رأى مىدهند، چون رأىدهندهها همه مردم کشور نیستند، عدهاى از مردم کشور رأى مىدهند. در خیلى از انتخابات دنیا سى درصد، سىوپنج درصد، چهل درصد از کسانى که مىتوانند رأى بدهند، شصت درصد مثلاً ـ حداکثر در این حدودها ـ رأى مىدهند. از آن شصت درصد یا پنجاه درصد یا هفتاد درصد، پنجاهویک درصد اگر چنانچه یک نفر را قبول کردند، این مورد قبول است. خب، این امروز مترقّىترین است![1]
امروز در دنیا برادران عزیز! من به شما به عنوان یک آدم مطلع عرض مىکنم، در دموکراسىترین کشورهاى جهان، یعنى کشورهایى که با همین دموکراسى غربى دارند اداره مىشوند، مثل کشور امریکا، نقش مردم و حضور مردم در ادارة کشور و هدایت کشور، به قدر ایران نیست. اگر مىخواهید بدانید، هست کتابهایى و گزارشهاى بسیار روشن و روشنگرى از آنچه که در انتخاباتهاى حزبى در دنیاى دموکراسى امروز دارد مىگذرد در همین دنیاى دموکراسى غرب، تا ببینید آنجا مردم واقعاً نقشى دارند یا ندارند. حقیقتاً باید گفت آنجاها مردم به معناى حقیقى کلمه، به معناى حقیقى کلمة «مردم»، و به معناى حقیقى کلمة «نقش در انتخاباتى که انجام مىگیرد»، نقشى ندارند؛ هیچ تأثیرى ندارند؛ یک تأثیر صورى است که البته بسیار رندانه، زیرکانه، شکلِ حضور مردم به آن داده شده، این است.[2]
امروز قدرتمندان بزرگ مادى عالم، یعنى همان کسانى که در کشورهاى خودشان داد دموکراسى زدهاند و ادعاى دموکراسى و یکسانى حقوق افراد جامعه را مطرح کردهاند و با استبداد حکومتها ـ البته در ادعا و در لفظ ـ مخالفند، همانها، در سطح عالم، دموکراسى را از بین بردهاند.[3]
یک برههاى از زمان، نگاه به پیشرفت، نگاه غربى بود؛ یعنى همان راهى که آنها رفتند، اینها هم باید بروند؛ تصورشان این بود... این هم رد شد. امروز در ذهن و فکر مسئولان و به صورت یک گفتمان عمومى در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشة پیشرفت غربى کشور رد شدهاست؛ غلط از آب درآمدهاست. علتش هم این است که انتقاد از نقشة پیشرفت به شیوة غربى، امروز مخصوص ملتهاى شرق نیست، مخصوص ما نیست؛ خود اندیشمندان غربى، خود فرزانگان غربى، زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمینههاى اقتصادى، هم در زمینههاى اخلاقى، هم در زمینههاى سیاسى. همان چیزى که به آن افتخار میکردند به عنوان لیبرال دموکراسى، امروز مورد انتقاد است؛ پس این هم نقشة پیشرفت نیست. امروز ما اینها را میدانیم.[4]
پژوهشگر ما تحقیقى کرده و به نقطهاى رسیده ـ همان چیزى که ما مىخواهیم ـ و مرزى را باز کرده که با خاستگاه این دانش ـ که غرب است و با ارزشهاى آن هماهنگ است ـ سازگار نیست؛ لذا مقاله را چاپ نمىکنند! این هم پاسخ سادهلوحى بعضىها که خیال مىکنند دنیاى لیبرال ـ دموکراسى به معناى واقعى کلمه باز است و هرکس هرچه مىخواهد، مىتواند بگوید؛ نه، آنها حتى پژوهش علمى را هم با میزان کار میکنند! این، از جملة چیزهاى هشداردهنده و عبرتانگیز است. اگر شما اطلاع ندارید، تحقیق کنید؛ خواهید رسید به آنچه من عرض مىکنم.
...ما شنیده بودیم که زمان استالین مىگفتند حکومت استالین به پژوهشگاههاى علمى خود مىگوید من این نتیجه را مىخواهم دربیاورید! علم، آزاد نبود. البته این قضیه را هم امریکایىها و غربىها مىگفتند. آنوقتها ما یقین مىکردیم که همینطور است، ولى الان بنده شک مىکنم. از بس مىبینم حرفهاى خلاف مىزنند، مىگویم شاید این هم تهمت به استالین بوده! مىگفتند ـ راست یا دروغ ـ اگر یک کاوش علمى، نتیجهاش برخلاف اصول دیالکتیک درمىآمد، استالین این را قبول نمىکرد؛ مىگفت باید طورى تحقیق کنید که به این نتیجه برسد! الان ما در دنیاى لیبرال ـ دموکراسى این را به چشم خودمان داریم مىبینیم؛ منتها به شکل مدرن و منظم و با نزاکت و اتوکشیده و کراوات بستهاش! تحقیق علمى پژوهشگر مسلمانى که در فلان موضوع برخلاف چارچوبهاى داوران I.S.I حرفى زده، قابل درج در آن مجله نیست![5]
... در این استعمار فرا نوین، مزدوران بیگانه مانند گذشته بطور مستقیم از سوى استعمارگران به کار گماشته نمىشوند، بلکه در انتخاباتى که رأى مردم با تقلب و خدعههاى رایج نادیده گرفته شده، کسانى به نام منتخب مردم بر سرکار مىآیند. نام و ظاهر کار دموکراسى و باطن آن، حاکمیت مطلق بیگانه بر ملت مظلوم است.[6]
«دموکراسی واژهای است، برگرفته از واژههای یونانی دموس (demos) به معنی مردم و کراسیا (cratia یا krato) به معنی قدرت.
دموکراسی در مفهوم سیاسی «به نظام سیاسی گفته میشود که: گوناگونی اندیشه و باورها را تحمل میکند و درعین حال در جستجوی تحقق حداقل رفاه برای همگان است و دست به دست شدن قدرت دولتی از راههای مسالمتآمیز و بیخشونت یا با کمترین خشونت، از مهمترین دستاوردهای دموکراسی است.»[7]
«نظامهای غیردینی مردمسالار، مبتنی بر خواست و ارادة تمامْ عیار و همهجانبة مردماند. آنچه که مردم بخواهند- به هر نوع و به هر صورت که بخواهند- آن حکومتها لاجرم و در نهایت، تابع اداره و خواست مردم میشوند.»[8]
«حکومت مردم بر مردم را در تمدن یونان قدیم، «دمکراسی» مینامیدند. در اصطلاح قرون اخیر نیز، عبارت است از حکومت مردم بر مردم و این مطلب با حکومت نمایندگان اکثریت تحقق میپذیرد و ادارة امور حکومت در اختیار اکثریت آراء مردم میباشد؛ که طبق قانون، حق رأی دادن دارند و میتوانند حاکم یا رئیس را با آراء خود انتخاب کنند.»[9]
«تنوع حکومتهای دموکراسی با توجه به یکی از بارزترین خصوصیات آن، یعنی نحوة انتخاب مدیران عالی نظام و مشارکت مردم در تصمیمگیریهای حکومت، معین میشود.»[10]
بر این اساس، تحقق دموکراسی، به دو شیوه امکانپذیر است:
«دموکراسی مستقیم یا مباشری که از آن تعبیر به «دموکراسی محض» نیز میشود.
«دموکراسی مستقیم» عبارت است از اینکه مردم بدون واسطه، خودشان رئیس جمهور را انتخاب کنند و نیز از طریق همهپرسی، قوانین را تصویب نمایند ـ نه از طریق مجلس ـ و بالاخره خود ملت مستقیماً در وضع قانون و قدرت اجرایی دخالت کنند و نقش مجلس در این نوع از دموکراسی فقط این است که قوانین را تدوین نموده و در معرض آرای عموم آرای عموم قرار دهد. و شاید به نظر برسد که این نوع، بهترین شکل دموکراسی است.
نارسایی: این نوع دموکراسی ـ علاوه بر آنکه در شهرها و در کشورهای وسیع از لحاظ تصویب قوانین، کار مشکلی است ـ زیرا عموم مردم را در جریان یکایک از مواد قوانین اعم از قوانین اساسی و قوانین عادی گذاردن، کار دشواری است ـ نارسایی مهمتری که در بردارد، این است که مردم عادی چگونه میتوانند خوب و بد قوانین را از جنبههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره تشخیص دهند تا بدان رأی موافق و یا مخالف بدهند و ما به خوبی میبینیم که مردم با کمترین تبلیغاتی له و یا علیه، تغییر عقیده داده، گاهی موافق و گاهی مخالف میشوند؛ بلکه بررسی قوانین اختصاص به اهل فن و از جنبههای مختلف احتیاج به تخصص دارد.»[11]
«دموکراسی نیابی (یا نمایندگی)، عبارت است از اینکه مردم نمایندگانی برای خود انتخاب کنند و آن نمایندگان به نام آنان اعمال حکومت میکنند؛[12] حق تصویب قانون و احیاناً حق انتخاب رئیس جمهور را دارا میباشند و نمایندگان حق نظارت بر کارهای دولت و هیأت حاکمه و تنظیم بودجه مملکت و غیر ذلک از امور کشور را نیز احیاناً خواهند داشت؛ البته نحوة انتخاب وکلا و حدود اختیارات ایشان، بستگی به قانون اساسی آن کشور دارد؛ ولی در این جهت که «قوه مقننه» در اختیار مجلس است، همه مشترک هستند.
در این شکل از دموکراسی، احیاناً در امور مهم از قبیل تصویب قانون اساسی و انتخاب رئیس جمهور، مستقیماً به آرای عمومی ملت مراجعه میشود و وکلای مجلس، تنها حق تصویب قانون عادی را خواهند داشت و اما قانون اساسی را بعد از تنظیم به وسیله مجلس مؤسسان یا خبرگان یا شوراهای دیگر به ملت عرضه خواهند نمود.
نارسایی: این شکل از دموکراسی گرچه از مشکلات نوع اول به دور میباشد، ولی نارسایی دیگری در آن وجود دارد و آن وجود یک نوع دیکتاتوری در وکلای مجلس است؛ زیرا مردم، گرچه در اصل انتخاب افراد آزادند، ولی پس از انتخاب، اختیار تام با وکلاست و آزادی از مردم سلب خواهد شد؛ زیرا مردم ناچارند که مصوبات مجلس را هر چه باشد قبول کنند، چون خود، اختیار وضع قانون را به وکلا دادهاند و در حقیقت گروه خاصی به صورت دستهجمعی، دیکتاتوری خواهند داشت و مردم هم حق اعتراض ندارند و از این جهت از دیکتاتوری تحمیلی بدتر است؛ زیرا بر علیه دیکتاتور تحمیلی میتوان اعتراض کرد، ولی به دیکتاتور انتخابی اعتراض کردن، خلاف قانون است.»[13]
2-2-3. عوارض و نارساییهای حکومتهای دموکراسی
حضرت آیت الله سبحانی در کتاب «مبانی حکومت اسلامی» به ویژگیهای مثبت و منفی این حکومتها میپردازند:
«با اینکه به نظر علمای علم الاجتماع و سیاسیون، بهترین نوع حکومتها، حکومت دمکراسی است ـ به این معنی: بر روی هم که حساب شود، دمکراسی، بهترین نوع حکومتی است که به فکر بشر رسیده و تجربیات تاریخی ادوار مختلف، آن را پذیرفته است ـ ولی متأسفانه تاکنون حکومت دمکراسی به طور کامل در هیچ جامعهای به تحقق نرسیده است. اکثر حکومتهای دنیای امروز ـ به ویژه حکومتهای غرب ـ ادعاء دارند که حکومت آنها از نوع حکومت دمکراسی است... ولی اگر در کار این دولتها دقت کنیم، میبینیم این مطلب صرف ادعا است و حقیقت ندارد و این نوع دمکراسی که فعلاً در غرب رایج است، دمکراسی ظاهری است. مردم آنجا هم آزادی ندارند و هر چند در ظاهر آزاد هستند و حق رأی [دارند اما اگر] در طرز انتخابات آنان دقت کنیم، خواهیم دید که مردم آنجا در ظاهر آزادند ولی در واقع هیچگونه آزادی ندارند. موقع انتخابات در اثر تبلیغات بسیار وسیع، آن چنان جوّی به وجود میآورند ـ گذشته از حزببازی و مرامسازی که عدهای جاهطلب با عناوین فریبنده و با تبلیغات گمراه کننده که در این راه از هر وسیلهای حتی از خوانندگان و نوازندگان و زنان رقاصه استفاده میکنند ـ که مجال فکر کردن را از مردم میگیرند و مردم سادهدل و خوشباور را به دنبال خود میکشانند و در نتیجه، ارادة بیچونوچرای خود را بر اکثریت محروم ملت تحمیل میکنند؛ آیا با این شرایط میتوان گفت مردمی در انتخاب نمایندگان خود آزاد هستند؟!
...اساساً انسان در این جوامع، برده و بندة سرمایهداران و کارتلها است؛ سرمایهداران با توسعة فوقالعادة صنعت و ایجاد ثروتهای افسانهای، دمکراسی را از بین بردهاند؛ نه تنها اختیار و آزادی را از دست ملت سلب میکنند، بلکه همیشه دولتها را نیز در اختیار خود میگیرند.»[14]
میتوان اشکالات حکومت دموکراسى را از زبان حضرت آیت الله موسوی خلخالی، اینطور جمعبندی کرد:
1. عدم کفایت آگاهى عموم، براى تصویب قوانین (از طریق همهپرسى) در دموکراسى مستقیم
2. خطر دیکتاتورى دستهجمعى در وکلاى مجلس در دموکراسى غیرمستقیم
3. احتمال سوء اثر تبلیغات در پدید آوردن اکثریّت ناآگاه؛ زیرا به دست آوردن اکثریّت آزاد کار بسیار دشوارى است و شاید تاکنون ملّتها نتوانستهاند به این آرزو جامه عمل بپوشانند و غالباً اقلیّتها به نام «دموکراسى»، دیکتاتورى مىکنند و با دستهبندیهاى سیاسى و تبلیغات و فریب دادن مردم، پایههاى حکومت دیکتاتورى و دموکراسىنما را تحکیم نمودهاند.
4. بازگشت حق تقدم اکثریّت عددى ـ از آن جهت که اکثریّت است ـ به اقلیّتى که در نتیجة اعمال قدرت و زور، از طریق اکثریّت و سلب آزادى از اقلیّت و محرومیّت آن، به وجود آمده است .
5. رکود جامعه و توقف آن در یک حالت جمود اخلاقى و فرهنگى و ایجاد سنن نامطلوب در ملّیتهاى عقب افتاده.
6. باز شدن راه سلطة اجانب بر کشور از طریق اکثریّت ناآگاه و یا خائن.
7. ظلم به افراد دانشمند و آگاه که رأى ایشان با افراد ناآگاه و بىتجربه و بىسواد یکسان به حساب خواهد آمد و این بزرگترین خطر را در بر خواهد داشت و تکثیر عدد بدینوسیله این اشکال را بر طرف نخواهد کرد؛ در حالى که رأى یک دانشمند آگاه مىتواند ارزش رأى ملّتى را داشته باشد.[15]
8. لزوم عمل به خواست اکثریّت؛ هرچند بر خلاف مصلحت باشد. مانند خواستة شرابخوارى، قماربازى و آزادى فحشا و امثال آن، با اینکه با منطق عقل به هیچوجه سازگار نیست و لذا اسلام مصلحت را [هم] در نظر مىگیرد نه خواست اکثریّت را و عموماً اکثریّت ناآگاه در قرآن کریم مورد مذمّت قرار گرفته است. [مثل آیة شریفة 116 سورة انعام که میفرماید: «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»؛ اگر از اکثریتى که در زمینند پیروى کنى، تو را از راه خدا گمراه سازند...]»[16]
و از زاویة مبانی نظری، دموکراسی در درون خود نقاط ضعف دیگری نیز دارد که بهطور خلاصه عبارتند از:
1. التزام به نسبیّت در همة امور با توجه به مبنا قرار دادن رأی اکثریت.
2. ظهور نابرابریهای اقتصادی با وجود پذیرش لیبرالیسم اقتصادی و نهایتاً حکومت سرمایه و ثروت.
3. انسان محوری (اومانیسم)[17] به جای «خدا محوری»...
سه اشکال اخیر را از مهمترین عیوب دموکراسی باید به حساب آورد.[18]
[1]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 8/12/1374
[2]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى مجلس خبرگان 15/11/1376
[3]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام، بهمناسبت سالروز ولادت رسول اکرم(ص) و امام جعفرصادق (علیه السلام) 24/6/1371
[4]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 14/2/1387
[5]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاهها 17/10/1383
[6]. پیام رهبر معظم انقلاب به کنگره عظیم حج 29/10/1383
[7]. علی اصغر نصرتی، نظام سیاسی اسلام، ص 63
[8]. سید عباس نبوی، مردم سالاری در حاکمیت اسلامی، ص4
[9]. آیت الله العظمی سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص 89
[10]. علی اصغر نصرتی، نظام سیاسی اسلام، ص 65
[11]. آیت الله سید محمد مهدی موسوی خلخالی، حاکمیت دراسلام یا ولایت فقیه، ص 37
[12]. دکتر محمد جعفر لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، 250
[13]. آیت الله سید محمد مهدی موسوی خلخالی، حاکمیت دراسلام یا ولایت فقیه، ص 38
[14]. آیت الله العظمی سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص 89
[15]. چنانکه در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده: «اِنّ اِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتا للّهِِ حَنیفا وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ»؛ ابراهیم (به تنهایى) یک امّت بود مطیع فرمان خدا و خالى از هرگونه انحراف و هرگز از مشرکان نبود. (نحل: 120)
[16]. آیت الله سید محمد مهدی موسوی خلخالی،حاکمیت دراسلام یا ولایت فقیه، ص 42-41
[17]. در تاریخ تمدن غرب، نام نهضتی است که به رنسانس و تجدید حیات علم و فرهنگ و هنر و طرح مسائل اجتماعی و سیاسی خارج از سلطه کلیسا منجر شد. اومانیسم شعار خود را بر اساس این که «انسان میزان همه چیز است» قرار داد و انسان را جانشین خدا، کلیسا و مسیح ساخت و فردگرایی را ترویج داد و گرایش به دنیا را به جای اعتقاد به بقای روح و بهشت برگزید. از ایدئولوژی انسانگرایی دو مکتب به وجود آمد: «لیبرالیسم» که با قید و بندهای نظام اجتماعی موافق نبود و بعدها ایدئولوژی مسلط در جوامع سرمایهداری شد و «سوسیالیسم» که اصلاح وضع اقشار محروم جامعه را در نظر داشت و عمدتا در بلوک شرق رواج یافت. (ر ک : علی آقابخش، فرهنگ علوم سیاسی، ص 150)
[18]. حسین جوانه آراسته، مبانی حکومت اسلامی، ص 67-65