امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 1. انسان، آزادی، عبودیت
1. انسان در اسلام
خلاصه:
[انسان در حقیقت موجودی آزاد و مختار است.]
«فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً * انّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ امّا شاکِراً وَ امّا کَفوراً»؛[1]
از این بهتر و زیباتر، آزادى و اختیار انسان و ریشه و مبناى آن را نمىشود بیان کرد: «او را مورد آزمایش قرار دادیم، راه را به او نمایاندیم، آنوقت این خود اوست که باید راه خویشتن را انتخاب کند...»[2]
تفصیلی:
تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همة علائقى که انسان را با دنیاى بیرون از وجود او ـ جهان، انسانها، اشیاء ـ مرتبط مىکند، و نیز فهم و درک آدمى از وجود خود و خلاصه همة چیزهایى که نظام ارزشى جامعه را مىسازد، و آن را بر ادارة مطلوب خود قادر مىکند، همه و همه از این جهانبینى الهى ریشه و مایه مىگیرد و منشعب مىشود. در اندیشة الهى اسلام همة هستى آفریدة خداست و جلوهگاه علم و قدرت او و پوینده به سوى اوست، و انسان برترین آفریده و جانشین اوست.
انسان مىتواند با استخراج گنجینههاى استعداد ـ که در نهاد اوست ـ خود را و جهان را که براى او آفریده شده به زیباترین وجهى بسازد و بیاراید، و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوى و مادى نائل آید، و مىتواند با تضییع یا به انحراف کشاندن این استعدادها جهنمى از ظلم و فساد در جهان بیافریند. چراغ هدایت بشر ایمان او به خدا و تسلیم او در برابر امر و نهى الهى است... پیغمبران مردم را به بندگى خدا ـ که پتکى بر سر خودخواهى و برترىجویى است ـ فرا خواندند، و آیینى که بهشت صفا و آرامش را حتى پیش از بهشت اخروى به بشر ارزانى مىداشت، بدو عرضه کردند و او را به مهار کردن غریزة افزونخواهى و سلطهجویى تشویق نمودند، و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقى برحذر داشتند، و سرچشمههاى فضیلت و راستى و محبت و کار و ابتکار و دانش و آگاهى را در او جارى ساختند، و یاد خدا و عشق به او را ـ که ضامن این همه و تعالى بخش روان اوست ـ بدو تلقین کردند.
... آزادى، برابرى انسانها، عدل اجتماعى، خودآگاهى افراد جامعه، مبارزه با کژى و زشتى، ترجیح آرمانهاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و یاد الهى، نفى سلطههاى شیطانى و دیگر اصول اجتماعى نظام اسلامى و نیز اخلاق و رفتار شخصى و تقواى سیاسى و شغلى، همه و همه ملهم و زائیدة آن جهانبینى و برداشت کلى از جهان و انسان است. اسلام نظامهاى مبتنى بر زور و قلدرى و زایندة ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملتها، خونها و زبانها را رد مىکند و غلط مىشمرد، و با هر آن نظام و کس که به ستیزة نظام اسلامى کمر بندد، با شدت و مقاومت مىستیزد، و به جز آنان با همة انسانها ـ چه هم کیش و چه ناهم کیش ـ به محبت و مساعدت امر مىکند. بر چنین پایهها و با چنین هدفهایى انقلاب اسلامى در ایران پدید آمد، و نظام جمهورى اسلامى را بنا نهاد.[3]
v علامه محمدتقی جعفری (ره) در این زمینه مینویسند:
در قلمرو انسانشناسی... چهار نظریة مهم ابراز شده است:
... نظریة چهارم، «نظریة اسلام دربارة انسان» است؛ مبنی بر اینکه: انسان موجودی است، دارای نهادها و استعدادهای بسیار متنوّع و متکثّر که بسیاری از آنها را تاکنون از خود بروز داده و در صحنة هستی حرکت کرده است. انکار چنین موجودیّتی از انسان در امتداد تاریخ، بدتر از انکار خویشتن است. این جریان مستمر را میتوان در دو بُعد اساسی مشاهده نمود:
الف) به فعلیّت رسیدن نهادها و استعدادهای انسانی که مستند به عوامل جبری در زندگی است؛ از مبدأ و عامل اصلی حرکت (صیانت و حبّ ذات) گرفته تا هدفها و مقاصدی که حیات آدمی را به صورتی جبری به خود جلب مینماید.
ب) توجه و اشتیاق جدّی و مستمرّ انسان به تعالی و کمال.[4]
v شهید علامه مرتضی مطهری(ره) در تبیین این موضوع میفرمایند:
موجودات جهان تقسیم مىشوند به جاندار و بیجان. موجودات بیجان هیچگونه نقشى در ساختن خویش ندارند. آب و آتش و سنگ و خاک بیجاناند و هیچ نقشى در تکوین و یا تکمیل خویش ندارند، بلکه صرفاً تحت تأثیر عوامل خارجى تکوین مىیابند و تحت تأثیر همان عوامل احیاناً نوعى کمال کسب مىکنند. از این موجودات هیچگونه تلاشى و فعالیتى در جهت ساختن یا پرداختن به خود مشاهده نمىشود. ولى [از] جانداران، مانند گیاه و حیوان و انسان، یک سلسله تلاشها در جهت حفظ و صیانت خود از آفات و در جهت جذب مواد دیگر و در جهت تولید مثل مشاهده مىشود.
... در انسان، همه قواى طبیعى و قواى شعورى که در گیاه و حیوان هست وجود دارد؛ بهعلاوه یک سلسله میلهاى اضافى- که قبلاً شرح داده شد- و بهعلاوه نیروى خارقالعادة عقل و اراده که سرنوشت آیندة او را با مقیاس زیادى به دست خودش مىدهد و خودش آیندة خویش را انتخاب مىکند و مىسازد.
... نقش انسان، هم آگاهانه است و هم آزادانه؛ یعنى انسان، هم به خود و محیط خود آگاه است و هم آنکه با توجه به آینده، به حکم نیروى عقل و اراده، مىتواند آزادانه، آیندة خویش را به هر شکل که خود بخواهد انتخاب کند.
... گستردگى دایرة سازندگى انسان نسبت به آیندهاش از سه ویژگى در انسان سرچشمه مىگیرد:
1. وسعت دایرة بینش و آگاهى
انسان با نیروى علم، دایرة بینش و آگاهى خویش را از ظواهر و سطح طبیعت عبور مىدهد و تا اعماق درون آن گسترش مىدهد و قوانین طبیعت را مىشناسد. با شناختن قوانین طبیعت، دست انسان براى ساختن طبیعت، آنچنان که با زندگى انسان سازگارتر باشد، باز مىشود.
2. وسعت دامنة خواستها...
3. استعداد خودساختگى ویژهاى که در انسان است و هیچ موجود دیگر در این جهت مانند او نیست...
انسان در ناحیة خصلتها و خویها یک موجود بالقوّه است؛ یعنى در آغاز تولد، فاقد خوى و خصلت است؛ برخلاف حیوانات که هرکدام با یک سلسله خصلتهاى ویژه متولد مىشوند. انسان چون فاقد هرگونه خوى و خصلتى است و از طرفى خوىپذیر و خصلتپذیر است، بهوسیلة خصلتها و خویهایى که تدریجاً پیدا مىکند، یک سلسله «ابعاد ثانوى» ـ علاوه بر ابعاد فطرى ـ براى خویش مىسازد.
انسان یگانه موجودى است که قانون خلقت، قلم ترسیم چهرة او را به دست خودش داده است که هرطور که مىخواهد ترسیم کند؛ یعنى برخلاف اندامهاى جسمانىاش که کارش در مرحله رحِم به پایان رسیده است و برخلاف خصلتهاى روحى و اندامهاى روانى حیوانات که آنها نیز در مرحلة قبل از تولد پایان گرفته است، اندامهاى روانى انسان ـ که از آنها به خصلتها و خویها و ملکات اخلاقى تعبیر مىشود ـ به مقیاس بسیار وسیعى پس از تولد ساخته مىشود.
این است که هر موجودى ـ حتى حیوان ـ آن چیزى است که او را ساختهاند، ولى انسان آن چیزى است که بخواهد باشد و... انسان یگانه موجودى است که خودش باید «خویشتن» را انتخاب کند که چه باشد.
خداوند در قرآن کریم مىفرماید:
«ما راه را به انسان (این موجود آزادِ خودساز) نمودیم تا او خود چه بخواهد و چه انتخاب کند. (از دو راه یکى را انتخاب خواهد کرد:) یا راهى که ما نمودهایم و سپاسگزار ما خواهد بود و یا راه دیگر که راه ناسپاسى است.[5]»[6]
[1]. الانسان: 2و3
[2]. شهید علامه مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج23، ص 112
[3]. سخنرانی حضرتآیتالله خامنهای درچهلودومین مجمع عمومى سازمان ملل، نیویورک 31/06/1366
[4]. علامه محمدتقی جعفری، آهنگ خورشید6، تصعید تکاملی حیات، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری
[5]. «انّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ امّا شاکِراً وَ امّا کَفوراً» (الانسان:3)
[6]. شهید علامه مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج2، ص 291 تا 298