امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
در این جا به یک مسئله باید اشاره کرد و آن تفاوتی است که میان انتخاب حضرت امام خمینی (ره) به رهبری و انتخاب رهبر دیگر وجود دارد؛
چگونگی رهبر شدن امام خمینی(ره):
انتخاب امام از طریق خبرگان نبود. امام امّت، یکی از فقها و مراجع تقلید برجسته و شناخته شده بود که میلیون ها مقلّد و طرفدار داشت. از سال ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، مردم امام را می شناختند، علم و دانش و تقوا و شجاعت و قاطعیّت و خلوص او برای همه ی مردم روشن بود. در سال هایی که در تبعید به سر می برد، مردم باز هم او را از یاد نبردند. گرچه بعضی، از مراجع تقلید دیگر هم تقلید می کردند، ولی آن که پرچم مبارزه با طاغوت را بر افراشته بود و مردم و همه ی علما و روحانیون و دانشگاهیان و همه ی اقشار جامعه، زیر این پرچم و با هدایت و رهبری او، گرد آمده بودند و مبارزه می کردند، حضرت امام خمینی بود. رهبری و پیشوایی او، حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم مورد قبول و پذیرش همه ی علما و همه ی مردم بود و عملا او «رهبر» بود و نیازی به رأی نداشت. وقتی هم به ایران آمد و در سخنرانی مهم خود در بهشت زهرا و بر سر مزار شهدا فرمود: «من به پشتیبانی این ملّت، دولت تعیین می کنم»، کسی اعتراض نکرد و حرفی نداشت، چون واقعاً امام، رهبر بود و رهبری می کرد.
خوشبختانه در «قانون اساسی»، هم مباحث مربوط به ولایت فقیه آمده است، هم کیفیت انتخاب رهبر و مسائل خبرگان رهبری، هم دایره ی اختیارات ولی فقیه. و این نشان می دهد که این مطالب، از سوی اندیشمندان و فقیهانی که قانون اساسی را تدوین کرده اند نیز مورد توجه بوده است.
در اصل ۱۱۰ قانون اساسی وظایف و اختیارات رهبر، این گونه آمده است:
به نام خدا
وقتی کسی با همه ی خصوصیات یاد شده و واجد بودن شرایط رهبری، به عنوان «ولی فقیه» برگزیده شد، تا چه مدت در این منصب و رهبری باقی می ماند؟ و در چه کار هایی ولایت و حق رهبری دارد؟ آیا موقت است یا همیشگی؟ آیا محدود است یا نا محدود؟ در همه ی کار هاست یا بعضی کار ها؟
این، بحثی است که از آن به «ولایت مطلقه» یاد می شود.
مطلقه بودن ولایت، یعنی نه از نظر زمان و مدّت، و نه از نظر اختیارات و قلمرو و ولایت و رهبری، حد معینی ندارد. حدش همان دارار بودن صفات و ویژگی های لازم است. تا وقتی زنده است و آن ها را دارد، ولایت و رهبری هم دارد. هر وقت آن ها را از دست داد، خود به خود از ولایت می افتد و نیازی به عزل و برکنار ساختن هم نیست.
به نام خدا
از نظر حیطه ی کار و قلمرو اختیارات هم، حد و مرزی ندارد؛ یعنی چون رهبر و پیشوای جامعه است، پس در هر جا هر نوع اختیاراتی که برای هدایت جامعه و رهبری امور لازم باشد، آن را دارد. این لازمه ی رهبری است.
محدود نبودن اختیارات رهبری لازمه ی رهبری است.
مگر می توان کسی را رهبر قرار داد ولی گفت که در فلان مسئله و فلان موضوع و فلان بخش، که از کار های عمومی جامعه است، حق دخالت و نظر و رهبری نداری؟
به نام خدا
ولایت فقیه، حکومت دین و مکتب است، لیکن از طریق پیشوایی و رهبری مردانی خود ساخته و دین شناس و توانا که بر پایه ی دین و احکام خدا جامعه را مدیریت می کنند.
ولایت فقیه، نه تنها هیچ گونه دیکتاتوری ندارد، بلکه جلوی خودکامگی و دیکتاتوری را در جامعه می گیرد
و به جامعه، هم «سرعت حرکت» می بخشد و هم «جهت حرکت» را به سوی خدا و معنویات و استقلال کشور و عزت مسلمین قرار می دهد.
وقتی مردم بر محور ولایت فقیه، متحد و منسجم باشند، امت اسلامی از قدرتی کم نظیر و خلل ناپذیر برخوردار می شود.
ولایت فقیه، نقش کنترل کننده ی جامعه را دارد و هنگام خطر برای اسلام و مسلمین، به منزله ی یک ترمز قوی است که از سقوط یک ملت در دامی بزرگ یا دره ای خطرناک جلوگیری می کند.
به نام خدا
با توضیحات گذشته، فکر نادرست «جدایی دین از سیاست» هم که از القائات دشمنان اسلام است، یا از کج فهمی برخی مسلمانان نا آگاه و ساده لوح و فریب خورده سرچشمه می گیرد و مطرح می شود، جایی نخواهد داشت.
دلیل:
۱:اگر سیاست از دین جدا شود، به عنصری مخرّب تبدیل می شود.چرا که سیاست بدون دین میشود سیاست بدون عدالت؛سیاست بدون بهترین قانونگذاری ها؛ سیاست بدون تقوا؛ سیاست هوا و هوس و سیاست حرص و طمع
۲:اگر دین از سیاست جدا شود، کار آمدی و تأثیر خود را در سطح کلان و مدیریّت جامعه از دست می دهد.چرا که دین یک دستورالعمل است،باید اجرا شود،نیاز به مجری دارد،همچنین دین اسلام برای همه آمده است بنابراین باید برای همه اجرا شود.پس به سیاست نیاز دارذ.
ادامه ولایت امامان علیهم السلام
این که در جامعه، چه حکومتی باید برپا باشد و چه کسانی حاکم و زمامدار شوند و مبنا و قانون زمامدار شدن چه باید باشد، «فلسفه ی سیاسی» نام دارد. فلسفه ی سیاسی اسلام به صورت «امامت» است. امام، محور همبستگی مردم و عامل رشد فکری و اتحاد ملی است و به تعبیری که در نهج البلاغه آمده است، امامت مثل رشته ای که دانه های تسبیح یا گردن بند را در یک خط و منظم قرار می دهد و آن ها را از پراکندگی و گم شدن حفظ می کند، امت اسلامی را نظام و هماهنگی می بخشد و جامعه را منسجم می کند. امامت و ولایت، طرح اسلام برای اداره جامعه پس از رحلت رسول خداست، طرحی که از سوی خداوند اعلام شده است.
با این که پیامبر اسلام، تکلیف مردم را نسبت به جانشینی خود به صورت کاملا روشن و بی ابهام مشخص ساخته بود، اما همچنان نگران روز های پس از خود و بروز افکار دوران جاهلیت بود.
متأسفانه آن چه پیامبر از آن بیم داشت، پس از وفات او پیش آمد؛ یعنی مردم وصیّت او را نادیده گرفتند و بر خلاف فرمان او، کس دیگری را در یک انتخابات ناقص و در فضایی آمیخته به رعب و وحشت و جو سازی بر سر کار آوردند و از مردم خواستند که با او بیعت کنند و مخالفان را هم سرکوب و منزوی کردند. پس از او نفر دوم و پس از او نفر سوم با شیوه هایی نادرست بر سر کار آمدند.
ولایت امامان
می دانیم که اسلام، دین همه ی بشر، در همه ی زمان ها و سرزمین هاست و آیین ابدی و جهانی است. چنان نبوده و نیست که دین اسلام، مخصوص زمان پیامبر باشد و با درگذشت آن حضرت نیز، رسالت دین پایان بگیرد و برای زمان های بعد، برنامه ای نداشته باشد.
از این رو، حضرت محمد (ص) همواره در اندیشه ی ادامه ی راه پس از خویش بود. تداوم برنامه های پیامبر، تنها در صورتی عملی بود که جانشینی داشته باشد که از نظر پاکی، اخلاق، دین شناسی، سابقه ی خوب، مصونیّت از خطا و اشتباه، کاردانی و لیاقت، خداترسی و تعهّد و تقوا، شجاعت و قاطعیّت، مثل خود آن حضرت باشد. صفاتی که اشاره شد، در یک رهبر لایق و کامل باید باشد. همه ی این ویژگی ها در پیامبر بود. آن که برجای او می نشیند تا راهش را ادامه دهد نیز باید دارای این خصوصیات باشد.
حال باید دید که آن جانشین کیست و چگونه شناخته و تعیین می شود؟
پیامبران الهی،فرستادگانی از سوی خداوند برای هدایت مردم اند.پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله نیز،با ماموریتی که از طرف خدا داشت،دین او را به مردم رساند،عده ی بسیاری به او ایمان آوردند و مسلمان شدند.البته گروهی هم با او دشمن بودند و اسلام را نپذیرفتند.آنان،چه به صورت دشمن رویاروی(کافران و مشرکان)و چه به صورت دشمنانی که نقاب دوستی به چهره زده بودند(منافقان)با او مخالفت و دشمنی می کردند.رسول خدا به فرمان پروردگار،از مکه به مدینه هجرت کرد و با همراهی و پشتیبانی مومنان،جامعه ی دینی و «حکومت اسلامی» تشکیل داد تا هم بتواند دین خدا را بهتر تبلیغ کند و گسترش دهد و پیاده کند، هم به صورت یکپارچه و قوی تر،با دشمنان بستیزد و توطئه گران را سرکوب کند.نیاز جامعه به رهبری همیشه بوده و مردم هم پذیرفته بودند،چون بدون رهبری و حکومت،رشته ی کارها از هم میگسلد و هرج و مرج پیش می آید. از سوی دیگر،فلسفه ی بعثت انبیا به تعبیر قرآن کریم،اقامه ی قسط و عدل در جامعه است. مگر می توان بدون داشتن حکومت و قدرت اجرایی،تنها با موعظه و ارشاد در جامعه عدالت برقرار کرد؟
ولایت فقیه، از ولایت امامان معصوم سرچشمه می گیرد. ریشه ی ولایت امام، در ولایت پیامبر است. ولایت پیامبر نیز ریشه در ولایت خدا دارد. به جاست که این خط سیر را از ولایت خدا شروع کنیم و به ولایت فقیه برسیم.
ولایت خدا
افتخار ما این است که مسلمانیم و راه «چگونه زیستن» را از آفریدگار انسان و جهان آموخته ایم و به دین کامل و نجات بخش «اسلام» عقیده و باور داریم.