امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
1-1. ایجاد حکومت (گزینش بر اساس ضوابط و بیعت)
هر کسى، هر جمعیتى، هر اجتماعى حق اولىاش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزى را که راجع به مقدرات مملکت خودش است.[1]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مىفرماید: «... وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ وَ ما أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أَنْ لا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لأَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأْسِ أَوَّلِها؛ وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِه ازْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛[2] سوگند به آنکه بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود یافتن نیروى مددکار تمام نمىشد... زمام حکومت را رها مىساختم و از پى آن نمىگشتم.[3]
فصل یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم سالاری دینی
یک عنصر اصلى، مردمند. مردم انتخابکنندهاند؛ مردم تعیینکنندهاند؛ مردم، مورد مشورت قرار مىگیرند و تصمیم گیرندهاند؛ اصلاً مردم انتخابکنندهاند و انتخاب هم یک واقعیتى است که وجود دارد.[1]
اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانى باشند که با مردم ارتباطى نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانى باشند که رابطة آنها با مردم، رابطة ترس و رعب و خوف باشد ـ نه رابطة محبت و التیام و پیوستگى ـ این ولایت نیست. اگر کسانى با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسى با وراثت و جانشینى نسبى ـ منهاى فضایل و کیفیات حقیقى که در حکومت شرط است ـ در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتى است که ارتباط والى یا ولى، با مردمى که ولایت بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبتآمیز و همانطورى که در مورد خود پیامبر وجود دارد ـ یعنى «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم»: از خود آنها کسى را مبعوث کردهاست ـ باشد؛ یعنى از خود مردم کسى باشد که عهدهدار مسألة ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.[2]
3. ریشه داشتن مشروعیت دیگر اجزای حکومت اسلامی در مشروعیت ولی فقیه
در رأس نیروهاى اجرایى کشور، رئیس جمهور قرار دارد که به وسیلة امام، رأى مردم نسبت به او تنفیذ مىشود؛ یعنى در حقیقت، از سوى امام منصوب مىشود. مردم در میان کسانى که شایستة ریاست جمهورى هستند، یک نفر را انتخاب مىکنند و امام، رأى مردم را تنفیذ مىکنند؛ یعنى اگر امام تنفیذ نکند، این شخص، رئیس جمهور نیست. امام فقیه عادل و ولى امر مسلمین، دربارة بالاترین مقام اجرایى کشور، سررشتهدار امور است.
در قوة مقننه، امام شش نفر فقهاى شوراى نگهبان را نصب مىکند، و این به معناى حضور امام در قانونگذارى کشور است؛ که اگر امام در قانونگذارى کشور حضور نداشته باشد، قانونگذارى زیر نظر ولى فقیه انجام نگرفته است.
... آن کسی که این معیارها را دارد و از تقوا و صیانت نفس و دینداری کامل و آگاهی لازم برخوردار است، آنوقت نوبت میرسد به قبول ما، اگر همین آدم را با همین معیارها، مردم قبول نکردند، باز مشروعیت ندارد. چیزی به نام حکومت زور در اسلام نداریم. این منشأ حاکمیت است، منشأ الهى. این معیارها را هم خدا معین کرده و حکومت خدا در نظام اسلامى با حکومت مردم آمیخته است، لذا ما مىگوییم جمهورى اسلامى.[1]