امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
2-3. تلاش برای تحقّق اهداف دین در تشکیل حکومت اسلامی
هدف نهایى از این همه جنجالهایى که از اول تاریخ بوده است ـ یعنى آمدن پیامبران، مبارزات فراوان، دو صف شدن حق و باطل، جنگها، نبردها، درگیریها، صبرها بر مشکلات، تلاش عظیم اهل حق، حتى تشکیل حکومت اسلامى و استقرار عدل اسلامى ـ تکامل و کمال انسان و نزدیک شدن او به خداست. همه چیز، مقدمة این است.[1]
2-2. خدمتگزاری به مردم؛ نه استیلا و حاکمیت
سَر دیگر قضیة مردمسالارى این است که حالا بعد از آنکه من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدى و حقیقى داریم. بعضى دوستان این روایات را از نهجالبلاغه و غیر نهجالبلاغه جمع کردند که البته مجال نیست که من همة آنها را بخوانم؛ دو سه نمونهاش را مىخوانم. «إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس».[1] مىفرماید: نه سر مردم منت بگذارید که ما این کارها را براى شما کردیم یا مىخواهیم بکنیم؛ نه آنچه را که براى مردم انجام دادید، دربارهاش مبالغه کنید؛ ـ مثلاً کار کوچکى انجام دادید، آن را بزرگ کنید ـ و نه اینکه وعده بدهید و عمل نکنید. بعد فرمود: اگر منت بگذارید، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد؛ یعنى همان مقدار راستى هم که وجود دارد، آن را در چشم مردم بىفروغ خواهد کرد. اگر خلف وعده کنید، «یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاس»؛[2] در نظر مردم و در نظر خدا این مقت و گناه است. «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون[3]».[4] هرچند اینها کلام امیرالمؤمنین (علیهالصلاهوالسلام) خطاب به مالک اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.[5]
فصل یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم سالاری دینی
2. وظایف حکومت اسلامی در قبال مردم
2. وظایف حکومت اسلامی در قبال مردم
جوهر اصلى در مکتب امام بزرگوار ما، رابطة دین و دنیاست؛ یعنى همان چیزى که از آن به مسألة دین و سیاست و دین و زندگى هم تعبیر مىکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهاى در دست انسان براى رسیدن به کمال مىداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعة آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنة سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنة تربیت، صحنة عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسى وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است.
1-1. ایجاد حکومت (گزینش بر اساس ضوابط و بیعت)
هر کسى، هر جمعیتى، هر اجتماعى حق اولىاش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزى را که راجع به مقدرات مملکت خودش است.[1]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مىفرماید: «... وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ وَ ما أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أَنْ لا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لأَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأْسِ أَوَّلِها؛ وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِه ازْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛[2] سوگند به آنکه بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود یافتن نیروى مددکار تمام نمىشد... زمام حکومت را رها مىساختم و از پى آن نمىگشتم.[3]
فصل یازدهم: رابطة مردم و حکومت درنظام مردم سالاری دینی
یک عنصر اصلى، مردمند. مردم انتخابکنندهاند؛ مردم تعیینکنندهاند؛ مردم، مورد مشورت قرار مىگیرند و تصمیم گیرندهاند؛ اصلاً مردم انتخابکنندهاند و انتخاب هم یک واقعیتى است که وجود دارد.[1]
اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانى باشند که با مردم ارتباطى نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانى باشند که رابطة آنها با مردم، رابطة ترس و رعب و خوف باشد ـ نه رابطة محبت و التیام و پیوستگى ـ این ولایت نیست. اگر کسانى با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسى با وراثت و جانشینى نسبى ـ منهاى فضایل و کیفیات حقیقى که در حکومت شرط است ـ در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتى است که ارتباط والى یا ولى، با مردمى که ولایت بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبتآمیز و همانطورى که در مورد خود پیامبر وجود دارد ـ یعنى «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم»: از خود آنها کسى را مبعوث کردهاست ـ باشد؛ یعنى از خود مردم کسى باشد که عهدهدار مسألة ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.[2]