امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ
«قدکانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه» این آیات به مومنین می گوید: مومنین, شما را در عمل ابراهیم و پیروان ابراهیم علیه السلام سرمشقی نیکوست. ببینید ابراهیم و پیروانش, همراهانش چه کردند شما هم همان کار را بکنید.
آن ها چه کردند؟
آن ها صریح رو کردند به قوم گمراه زمان خودشان, به بندگان طاغوت زمان خود و گفتند ما از شما و خداوندگارانتان بیزاریم. ما به شما کفر ورزیدیم و ازشما روگرداندیم. میان ما و شما همیشه ی زمان, بغض و دشمنی برقرار است.
فقط یک راه آشتی وجود دارد آن هم «حتّی تومنوا بالله وحده» است. بیایید داخل منطق فکری ما بشوید.
قرآن صریحا می گوید شما مومنین هم مثل ابراهیم علیه السلام عمل کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ(2) لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ(3)
شأن نزول آیات اولیه سوره مبارکه ممتحنه درباره حاطب ابن ابی بلتعه است.
حاطب یک مسلمان کم ایمانی بود. وقتی پیغمبر خواست برود به جنگ با کفار قریش, حاطب فکر کرد که ممکن است پیغمبرر در این جنگ مغلوب بشود و خویشاوندان او که در میان کفار هستند, مورد آسیب قرار بگیرند و این درحالی است که او جزو سربازان پیغمبر است.. اینجا خواست یک زرنگی به خرج بدهد. فکر کرد حالا که ما کنار پیغمبر هستیم و در رکاب او جهاد می کنیم و ثواب مجاهدین در راه خدا را هم داریم, احتیاطا یک نامه ای هم بنویسیم به کفار, و دوستی و وفاداری خودمان را نسبت به آن ها هم اعلام کنیم؛ چه ضرری دارد؟! در این حالت اگر در میدان جنگ با آن ها روبه رو شدیم, البته کمکشان نمی کنیم. اما با این نامه انها را خام کنیم و هم خدا را داشته باشیم هم خرما را.
یک نامه ای نوشت به سران قریش, خودش را هم خوب معرفی کرد تا بدانند که این با آن ها خوب و دوست و مهربان است. نامه را داد به زنی, زن هم نامه را میان گیسوان یا لباسهایش گذاشت و به طرف مکه راه افتاد.
پیغمبر به وسیله وحی از ماجرا مطلع شد. امیرالمومنین و چند نفر دیگر را به دنبال زن فرستاد تا در میانه ی راه نامه را از او گرفتند. پیغمبر فرمود: چرا این کار را کردی؟ چرا اسرار نظامی و جنگی را برای دشمن فاش کردی؟
گفت: یا رسول الله, من آن جا دوستان و خویشاوندانی دارم, می ترسم آن ها مورد زحمت قرار بگیرند, خواستم این نامه را بنویسم که شاید دل آن ها یک قدری نسبت به من نرم بشود.
آیه قرآن در جواب می گوید: اشتباه نکنید, دل آن ها با شما نرم نخواهد شد. آن کسانی که از لحاظ فکری ضد شما هستند, آن کسانی که دین شما, ایمان شما به زیان آن هاست و همت بر نابودی دین و ایمان شما گماشته اند, اینها هرگز با شما مهربان و دوست نخواهند بود. این آیه بعدی این مطلب را بیان می کند, می فرماید: «ان یثقفوکم» اگر دست بیابند بر شما «یکونوا لکم اعداء» دشمن شما خواهند بود.
ای حاطب بن ابی بلتعه ی نادان! خیال نکن اگر این جا یک کمکی به آن ها کردی, فردا کمک تو را سپاس می گویند. نه؛ کمکشان کردی, بیشتر بر تو مسلط می شوند, بیشتر دست ظلم و جور را برروی تو می گشایند. «و یبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسّوء» دست و زبان خود را به بدی بر روی شما می گشایند. شما را بیشتر تحت فشار قرار داده, تحقیرتان می کنند. شما را بی حیثیت و بی شرافت می کنند.
«ودّوا لو تکفرون» فردا اگر بر شما مسلط بشوند, همین یک ذره عقیده ی قلبی را هم نمی گذارند در دل داشته باشید. دوست دارند شما کافر شوید. خیال نکنید اجازه می دهند آزاد باشید در اسلام و انجام وظایف اسلامی تان.
بعد آیه ای و جمله ی قاطعی راجع به خویشاوندان حاطب و همه ی حاطب های تاریخ (هرکس مثل حاطب باشد و با دشمن همکاری کند) بیان می کند.
شما برای خاطر فرزندان, قوم و خویشان و نزدیکانتان حاضرید با دشمن خدا بسازید؟ برای جلب دوستی بندگان ضعیف خدا و جلب منافع خود و نزدیکانتان حاضرید از فرمان خدا بگذرید و با دشمن خدا دوستی کنید؟
مگر این اولاد و ارحام چقدر به درد انسان می خورند؟ آیا آن ها انسان را از عذاب خدا نجات می دهند؟
«لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم» ارحام و خویشان و فرزندان شما به شما سودی نمی بخشد «یوم القیامه یفصل بینکم» در روز قیامت میان شما و انها جدایی افکنده می شود.
روز قیامت انسان این قدر خودش گرفتار است که به گرفتاری دیگران نمی رسد, حتی فرزندش.
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده فکر می کنم سوره ممتحنه را می شود به این معنا (اتصال مومنان هم جبهه با یکدیگر), اسمش را گذاشت سوره «ولایت».
آیات سوره ممتحنه این معنا را به خوبی روشن می کند. آیات یک تا چهارم را بررسی می کنیم:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ.
«بسم الله الرحمن الرحیم*یاایهاالذین امنوا» ای کسانی که ایمان آورده اید, «لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء» دشمن من و دشمن خودتان را اولیاء (ولی ها) نگیرید. برخی معنا می کنند: دشمن من و دشمن خودتان را دوست خود مگیرید؛ این معنای کاملی نیست. فقط مسئله دوستی و محبت نیست؛ بالاتر از اینهاست. ولیّ خودتان نگیرید, یعنی هم جبهه ی خودتان ندانید, یعنی خودتان را در صف آن ها قرار ندهید, یعنی در دل, خودتان و آن ها را در یک صف فرض نکنید. آن کسی که دشمن خدا و دشمن شماست, در کنار خودتان ندانید او را, بلکه روبه رو و دشمن و معارض با خودتان ببینید.
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتیم که عامل به هم پیوستگی مومنین شیعه در خفقان های تاریخ, ولایت بوده است. این ولایت شیعیان باهم بود. این یک بُعد از ابعاد ولایت بود.
ولایت ولیّ خدا یعنی چه؟ ولایت علی بن ابی طالب یعنی چه؟ اینی که من و شما امروز باید ولایت ائمه داشته باشیم یعنی چه؟ اینکه یک عه خیال می کنند ولایت ائمه یعنی فقط ائمه را دوست بداریم, و چقد اشتباه می کنند, پس همه ولایت دارند؟ مگر همان کسانی ه در صدر اسلام با ائمه جنگیدند همه دشمن بودند با آن ها؟ خیلی هایشان دوست می داشتند اینها را؛ اما برای خاطر دنیا حاضر بودند با آن ها بجنگند. خیلی هایشان می دانستند اینها دارای چه مقامات و چه مراتبی هستند. وقتی خبر رحلت امام صادق علیه السلام را به منصور دوانیقی دادند, منصور بناکرد به گریه کردن. تظاهر می کرد؟ پیش نوکرهای خودش تظاهر می کرد؟ نه. واقعا دلش می سوخت. واقعا حیفش می آمد که امام صادق علیه السلام بمیرد. اما چه کسی او را کشت؟ خودش!! خودش دستور داد که امام صادق علیه السلام را مسموم کنند, اما وقتی خبر رسید که کار از کار گذشته قلبش تکان خورد منصور. پس منصور هم ولایت داشت؟!!
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتیم جامعه مسلمانانِ آغازِ کار با به هم پیوستگی از جبهه های دیگر دور می مانند. این به هم پیوستگی ولایت است.
البته بعدها که جامعه اسلامی به یک امت عظیمی تبدیل می شود, بازهم ولایت لازم است. اینکه در یک امت چگونه ولایت لازم است. چرا؟
یک جمع کوچک در میان یک دنیای ظلمانی, در میان یک دنیای جاهلی, باید به همدیگر متصل و مرتبط باشند تا بتوانند بمانند. اگر با هم چسبیده و جوشیده نباشند, ماندن و ادامه ی حیاتشان ممکن نیست.
مثال دیگری هم داریم؟ بله. کی؟ جمع کوچک تشیع در زمان خلافت های ضد شیعی و ضد اسلامی در تاریخ آغازِ اسلام. شما خیال می کنید که شیعه به آسانی می توانست بماند؟ شما خیال می کنید که حربه های تبلیغاتی از طرفی, خفقان و اختناق از طرفی, زندان ها و شکنجه ها و کشتن ها از طرفی, ممکن بود اجازه دهد که یک جمعی بماند؟ یک جمع فکری مثل شیعه, که این قدر با قدرت های زمان خودش معارض و موجب دردسر آن ها بود, چطور شد که ماند؟ یک جمع فکری مثل شیعه, که این قدر با قدرت های زمان خودش معارض و موجب دردسر آن ها بود, چطور شد که ماند؟ برای خاطر ولایت ماند.
بسم الله الرحمن الرحیم
پیغمبر یک جبهه به وجود می آورد, اینها چگونه خود را میان جامعه ی جاهلی حفظ کنند؟
اگر بخواهد این جمعیت از بین نرود و هضم نشد, بایستی این عده مسلمان را مثل پولاد آبدیده به همدیگر بتابند. این مسلمان ها را باید آن چنان به هم متصل و مرتبط کنند که هیچ عاملی نتواند این ها را از یکدیگر جدا کند. به قول امروزی ها یک انضباط حزبیِِ بسیار شدید و سختی را , باید در میان این افراد مسلمان برقرار کنند. باید این ها را هرچه بیشتر به هم بپسبانند, هرچه بیشتر به هم بجوشانند و گره بدهند, و هرچه بیشتر از جبهه های دیگر, از جریان های دیگر, از انگیزه های مخالف دور نگه دارند؛ چون این ا در اقلیتند. جمعیتی که در اقلیتند, فکرشان تحت الشعاع فکر اکثریت, ممکن است قرار گیرد. عملشان, حیثیتشان, شخصیتشان, ممکن است در لابه لای حیثیت ها و شخصیت ها و عمل های بقیه ی مردم, که احیانا مخالف با آن ها هستند گم بشود, نابود بشود, هضم بشود و از بین برود. برای این که این ا هضم نشوند تا در آینده جامعه اسلامی با دست های استوارِ این ها بنا بشود و اداره گردد اینها را هرچه بیشتر به هم متصل می کنندو از جبهه های دیگر دور.
مثل چه؟ مثل یک عده کوهنوردی که از یک راه صعب العبور کوهستانی دارند عبور می کنند. ده نفر آدم در میان برف ها, عصاها به دست, در یان راه باریک و پر خطر, باید این راه را این پیچ و خم و گردنه را طی کنند تا به قله برسند. به این ها گفته می شود به همدیگر بچسبید. کمربندهایتان را به هم ببندید, جدا جدا و تک تک حرکت نکنید که اگر تنها ماندید, خطر لغزیدن هست. می گویند خیلی با خود بار برندارید. به این طرف و آن طرف نگاه نکنید, فقط سرتان به راه خودتان و حواستان به کارِخودتان باشد. به همدیگر هم محکم بسته می شوند که اگر یک نفر از اینها افتاد بقیه بتوانند او را نگه دارند. حالت به هم بستگی شدید کوهنوردان, نشان دهنده حالت به هم بستگی و جوشیدگی شدید مسلمانان صدر اسلام است.
این به هم بستگی اسم دارد؟ بله. این پیوستگی مسلمانان جبهه آغاز دین, که به هم گره خوردند و جدایی ناپذیر شدند نامش در قرآن و حدیث «ولایت» است.
پس ولایت در اصطلاح قرآن در اول به معنای به هم پیوستگی و هم جبهگی و اتصال شدید یک عده انسانی است که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند. در یک راه قدم برمی داند و برای یک مقصود تلاش می کنند. باید هرچه بیشتر به هم متصل باشند تا از جبهه های دیگر جدا شوند و هضم نشوند. این را در قرآن می گویند ولایت.
بسم الله الرحمن الرحیم
اولی که پیغمبر دعوت را شروع کرد, آیا یک تنه می توانست جامعه را اداره کند؟
آیا یک جامعه تشکیلات نمی خواهد؟ عده ای که این تشکیلات را اداره بکنند نمی خواهد؟ سربازی که از این جامه دفاع بکند و دشمنان این جامعه را به جای خود بنشاند نمی خواهد؟ کسانی که با پیغمبر یاری کنند و دعوت نبی را نشر بدهند لازم نیست؟ چرا. لازم است. همه ی کارها باید از طریق اسباب معمولی انجام بگیرد.
پیغمبرها هم در بیشترین فعالیت هایشان از اسباب معمولی استفاده کرده اند. پیغمبر وقتی که می آید برای اینکه بتواند جامعه ی مورد نظر را که همان کارخانه ی انسان سازی ست, تشکیل بدهد؛ برای این کار احتیاج دارد به یک جمع به هم پیوسته ی متحد, دارای ایمانِ راسخ, از اعماق قلب مؤمن و معتقد به این مکتب, با گامِِ استوار, پویا و جویای آن هدف.
یک چنین جمعی را پیغمبر اول کار لازم دارد. لذا پیغمبر بنا می کند این جمع را فراهم اوردن و درست کردن. با آیات قرآن, با مواعظ حسنه, «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه» با مواعظ حسنه, با نفوذ کلام نبوی, دل های مسلمانی را در اول کار, در اطراف خود به وجود می آورد. اینا یک جمعیتی را تشکیل می دهند.
پس پیغمبر در اول کار, وقتی که دعوت خود را مطرح می کند, یک جمعیت به وجود می آورد, ک صف به وجود می آورد, یک جبهه در مقابل جبهه ی کفر ایجاد می کند. این جبهه از چه کسانی تشکیل شده؟ از مسلمانان استوارِ مؤمنِ معتقدِ نافذالقلب. از آن کسانی که «لاتأخذهم فی الله لومه لائم» (نهج البلاغه صبحی صالح خطبه 192) هیچ ملامتِ ملامت کننده ای آن را از راه خدا برنمی گرداند. این ها مسلمان های گام اولند.
پیغمبر یک جبهه را به وجود می آورد, اینها در میان چه جامعه ای دارند زندگی می کنند؟ در میان جامعه ی جاهلی. مثلا مسلمانان صدر اسلام در میان جامعه ی جاهلی مکه اند. اگر بخواهند این جریان باریک, که به نام اسلام و مسلمین به وجود آمده, در میان آن جامعه ی جاهلیِ پرتعارض و پرزحمت باقی بماند, اگر بخواهد همین جمعیت و همین صف و همین جبهه نابود نشود, از بین نرود, هضم نشود, حل نشود, باید چه کند؟
پاسخ در پست بعد......
بسم الله الرحمن الرحیم
جامعه اسلامی چیست؟
جامعه اسلامی یعنی آن جامعه ای, آن تمدنی که در رأس آن جامعه خدا حکومت می کند, قوانین آن جامعه قوانین خدایی ست. حدود الهی در آن جامعه جاری می شود, عزل و نصب را خدا می کند, مخروط اجتماعی –اگر به شکل مخروط فرض کنیم- در رأس مخروط خداست و پایین تر از خدا, همه ی انسانیت و همه ی نسان ها. تشکیلات را دین خدا به وجود می آورد, قانون صلح و جنگ را مقررات الهی ایجاد می کند, روابط اجتماعی را, اقتصاد را, حکومت را, حقوق را و همه را دین خدا تعیین می کند و دین خدا اجرا می کند و دین خدا دنبال این قانون می ایستد؛ این جامعه ی اسلامی است.
مثل کجا؟
مثل مدینه. همچنانی که پیغمبر آمد در مدینه یک جامعه ای تشکیل داد. خب در مکه هم بودند, می توانستند متفرق بشوند در اقطار بلاد, آن جا خدا را هم عبادت کنند, نه, این کافی نبود. آمدند مدینه, یک جامعه ای تشکیل دادند, در رأس آن خدا حکومت می کرد. نایب خدا که حکومت می کرد آن جا یعنی پیغمبر. مقررات را چه کسی قانون گذاری می کرد؟ پیغمبر. قوانین را چه کسی اجرا می کرد؟ پیغمبر.
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله ولایت در دنباله بحث نبوت است, یک چیز جدای از بحث نبوت نیست. مسئله ولایت, در حقیقت تتمه و ذیل و خاتمه ی بحث نبوت است. حالا خواهیم دید که اگر ولایت نباشد, نبوت هم ناقص می ماند. لذا ناچاریم یک مختصری از نبوت بگوییم.
پیغمبر خدا برای چه می آید؟ پیغمبر می آید برای به تکامل رساندن انسان, می آید برای تخلّق دادن انسان ها به اخلاق الله, می آید برای کامل کردن و به تمام رساندن مکارم اخلاق. آنچه که گفتم مضمون احادیث است؛ «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» (بحارالانوار, کتاب الایمان و الکفر, ابواب مکارم الاخلاق, باب حسن الخلق, ح1) پیغمبر برای ساختن انسان ها می آید, برای به قِوام رساندن این مایه ای که نامش انسان است, می آید.
از چه راهی و از چه وسیله ای پیغمبر استفاده می کند برای ساختن انسان؟ چه طور انسان ها را می سازد؟ مدرسه درست می کند؟ مکتب فلسفی درست می کند؟ پیغمبر صومعه و جایگاه عبادت درست می کند؟ نه. پیغمبر برای ساختن انسان, کارخانه انسان سازی درست می کند.
پیغمبر ترجیح می دهد که ده سال, بیست سال, دیرتر موفق بشود, اما آنچه می سازد, یک انسان و دو انسان و بیست تا انسان نباشد, کارخانه ی انسان سازی درست کند که به طور خودکار انسانِ کاملِ پیغمبرپسند تحویل بدهد. پس پیغمبر برای ساختن انسان هاو به قِوام آوردن مایه ی انسان, از کارخانه ی انسان سازی استفاده می کند.
کارخانه انسان سازی چیست؟ جامعه و نظام اسلامی است. اینجا آن نقطه ی پیچ, نقطه ی اساسیِ توجه و تکیه حرف است. همه می گویند پیغمبر, انسان می خواهد بسازد, همه می گیند پیغمبر برای تعلیم و تربیت می آید و همه این را می فهمند؛ آنچه را باید فهمید این است که پیغمبر یکی یکی گوش انسان ها را نمی گیرد به کنج خلوتی ببرد, در گوششان زمزمه مِهر خدا بنوازد. پیغمبرها مکتب علمی و فلسفی تشکیل نمی دهند تا یک مشت شاگرد درست کنند, این شاگردها را بفرستند تا مردم را در اقطار عالم هدایت کنند. پیغمبر کارش از این قرص و قائم تر, استوارتر و ریشه دار است. چه کار می کند؟ یک کارخانه ای که از آن کارخانه جز انسان بیرون نمی آید, می سازد و آن کارخانه, جامعه اسلامی ست.
جامعه اسلامی چیست؟
ادامه در پست بعد.....
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله ولایت به آن صورتی که ما مطرح و از قرآن استنباط می کنیم غالبا کمتر مطرح می شود. البته اسم ولایت و کلمه ولایت با گوش شیعه آشناست. در دعاهای ما, در خواسته های ما از خدا, در روایات ما, در افکار رایج و عمومی ما, مسئله ای به نام ولایت, با قداست و احترام تمام و با آرزوی تامین چیزی به نام ولایت, توأم است. ما همیشه به عنوان شیعه خود را دارای ولایت می دانیم, و اگر یک قدری شیعه, وسواسی و دقیق و محتاط باشد, همیشه از خدا می خواهد که خدا او را با ولایت زنده بدارد و با ولایت بمیراند و ولایت را به او بفهماند.
ولایت را از قرآن استنباط می کنیم و مبینید که چه اصلِ مترقیِ جالبی است اصل ولایت, و یک ملت, یک جمعیت, پیروان یک فکر و یک عقیده, اگر دارای ولایت نباشند, چطور بی خودی وِل معطّلند! این را درک خواهید کرد.
در سایه ی این بحث به خوبی می شود فهمید که چرا کسی که ولایت ندارد, نمازش نماز و روزه اش روزه و عبادتش عبادت نیست. به خوبی می شود با این بحث فهمید که چرا جامعه ای و امتی که ولایت ندارد اگر همه ی عمر را به نماز و روزه و تصدّق بگذراند, باز لایق غفران و لطف خدا نیست. خلاصه در سایه ی این بحث, معنای احادیث ولایت را می شود فهمید, از جمله این حدیث معروفی که از چند نفر از ائمه علیهم السلام رسیده است:
«لو انّ رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولیّ الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»
(الکافی. کتاب الایمان و الکفر. باب دعائم الاسلام. ح5)
اگر کسی تمام عمر را روزه بگیرد, تمام شب ها را تا به صبح بیدار بماند, تمام اموالش را در راه خدا بدهد, اما با ولیّ خدا ولایت نداشته باشد (یا ولایت ولیّ خدا را نداشته باشد) این چنین آدمی همه ی آنچه انجام داده است بیهوده و بی ثمر و خنثی است.