امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
با توجه به نزدیکی این دوره از تاریخ فقه شیعه با عصر حضور ائمه (ع) و ابتدای عصر غیبت، آنچه این دوره را از دورههای پیشین و پسین متمایز میکند، بحث نقل احادیث و شیوهی تدوین آنهاست. نقل و ثبت پیش از این دوره و در عصر ائمه (ع) نیز صورت میگرفت، اما با شیوهای متفاوت؛ مثلاً راویان آنچه را که با واسطه یا به طور مستقیم از امامان معصوم (ع) میشنیدند و میدیدند، به همان صورت که فرا گرفته بودند ـ ولو به صورت متفرق و پراکنده و نامنظم، یادداشت میکردند. و در کنار روایت مرتبط با صلاه یا زکاه، روایتی در باب قصاص یا دیات را نیز مینوشتند اما در این زمان، محدثان با ملاحظهی روایاتی که به این شکل ثبت شده بوده و تأمل در آنها، هر روایتی را در باب مناسب خود ثبت و ضبط مینمودند[۱]. بنابراین کتب حدیث که در این زمان نوشته شده، دارای ابواب متنوع و مختلف و منظم بوده و کمتر میتوان روایات پراکنده در این کتب یافت. بر همین اساس، بعدها این دوره از فقه شیعه به عصر حدیث یا دورهی محدثان شهرت یافت؛ چرا که مهم ترین منابع شیعه در این زمان توسط بزرگ ترین محدثان فقیه، نگاشته و تدوین شد. با توجه به این مقدمه، نباید توقع داشت که در کتب این دوره، فقیهان به صورت گسترده فتاوی خویش و دیگران را متذکر گردند و علاوه بر دلایل نقلی، احتجاجات عقلی را نیز مددرسان فتوای خویش کنند. بلکه کتب فقهی این دوره، صرفاً فروعی بوده که در روایات وارد شده و غالباً با همان مضامین و تعبیرات آورده میشود. بنابر این فقه سیاسی نیز در این زمینه تافتهی جدابافتهای نیست و نمیتوان آن را از موارد فقهی دیگر مستثنا کرد.
نیمه دوم سده نخست و نیمه اول سده دوم را باید سالهای بالندگی نظریه ولایت قلمداد کرد. در این سالها امام باقر و امام صادق(ع) در رد دولت ظالم و «حکومتهای عرفی» و تثبیت «حکومت فقیه» اظهار نظر فقهی کردند. این پدر و پسر اولین دانشگاه (آکادمی) فقه، معارف و علوم تجربی را پایه گذاری کردند که در پرتو آن شاگردان برجسته دانشگاه در سراسرکشور پراکنده شدند و مقامهای مهمی را در بسیاری از گروههای عمده فقه و کلام به دست آوردند (در کوفه، مدینه و بصره) و آثاری در زمینه نظریه شیعی برای نمونه در سده دوم هجری هشام و مؤمن الطاق رساله هایی در امامت منتشر ساختند. که از روشن ترین نوشته هایی بود که تا آن زمان درباره دیدگاه ولایت نوشته شده بود. در این رساله ها استدلال می شد که «ولایت»، ساختاری است که برای بقاء جامعه و تعالی انسانها ضرورت دارد و در واقع از جهت ایدئولوژیکی از ولایت فقیه پشتیبانی کردند. شش هزار و ششصد کتاب حاصل فعالیت آکادمیک چهار هزار شاگرد نخبه مکتب صادقین(ع) بود که کتب فقهی آنها به «اصول چهارگانه» معروف بودند. از همه اینها بالاتر جلسات فقهی بود که مردم دسته دسته می آمدند و مسئله های خود را مطرح کرده پاسخ می گرفتند. بنابراین طبقه ای در این زمان رسما به وجود آمدند که به نام «فقهاء» نامیده می شدند. در هرشهری از شهرها یک فقیه وجود داشت که در مسائل نظری نظر می داد. تمام فقهاء بزرگ اهل تسنن یا بلاواسطه و یا با واسطه، شاگردان این پدر و پسر در طول نیم قرن بوده اند.
مکتب علوی در دهه ۴۰ ه.ق بر اثر شهادت امام علی(ع)، پراکنده شدن شیعیان و سکوت بسیاری از فقهاء جامعه، در سراشیب غربت افتاد اما از میان نرفت. در آن زمان چهره های سرشناس چون «کمیل بن زیاد»، «سعید بن جبیر»، «سعید بن مسیب » در پرتو دانش امامان معصوم(ع) همچنان در این مکتب دوره رشد و نمو پیدا کردند و از امام حسن(ع) احکام شرعی را فرا گرفتند. در این عصر چون بنی امیه بر سرنوشت مسلمین مسلط شدند برای محو اهل بیت از صحنه زندگی دینی و سیاسی مردم به هر حیله ای دست زدند. مدت ۵۸ سال علی(ع) خلیفه مسلمین را بر فراز منبرها لعن کردند. گروهی از علما را با پول و تهدید و تطمیع به طرف خود جذب و یا آنها را بی تفاوت کردند و به قتل رساندند یا تحت کنترل شدید درآوردند. از جمله فقهاء و فضلای بزرگ و مبارزی که در طی این دوره به شهادت رسیدند عبارت بودند از: سعید بن جبیر، رشیدالهجری، جریرة العبدی، میثم تمار، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی که از قهرمانان فتح نهاوند بود.
عمار از اولین شاگردان مدرسه فقهی «ارقم» و یکی از اندیشمندان مکتب علوی بود. او در اولین روزهای سال یکم هجری از طرف پیامبر به لقب «فقیه» مفتخر گردید. عمار که در زمان پیامبر به مردم فتوا می داد. بنا بر عقیده امام علی(ع) مؤمنی بود که استخوانش پر از ایمان شده بود. دیری نپایید که عمار در گرفتن منصب از طرف حکومت «جور» به دو یار دیرین خود حذیفه و سلمان پیوست و آنها توانستند شهروندان تحت امر خود را به کانون طرفداری از «ولایت » تبدیل کنند.. در دهه های آغازین پس از رحلت پیامبر(ص) عمار تحت نظارت امام زمانش و با اذن او کارهایی انجام داد که به «ولایت فقیه» به عنوان صورت نازلتری از «ولایت معصومین(ع)» انجامید. اولین عمل عمار در زمینه اثبات «ولایت فقهاء» پذیرفتن ولایت بر کوفه از طرف عمر بود. به نظر او «ولایت فقهاء» بر جامعه باید با اذن امام معصوم(ع) باشد.
۱٫حذیفه
حذیفه را شاید بتوان اولین «فقیه» یا به قول حضرت علی(ع) «آشنا به حدود الهی»ای دانست که منصبی را از طرف حاکم جور پذیرفت اما هیچگاه از دستورات حکومت مرکزی پیروی نکرد و در واقع مانند همه فقهاء هم عصر یا لاحق، خود را منصوب از جانب امام راستین می دانست. سرانجام آنکه حذیفه بن یمان با وجود آنکه حکومت وقت را حق نمی دانست اما چون در پیشبرد اهداف اسلامی از هیچگونه فداکاری دریغ نداشت، با اجازه امام(ع)، از جانب عمر ولایت مدائن را پذیرفت اما همانطور که خواست مولایش بود دستورات اصیل اسلامی را رعایت می نمود و زیر بار دستور حکومت مرکزی نمی رفت. به طوری که مورد غضب عمر قرار گرفت و از ولایت خلع شد و سلمان فارسی به جای وی گمارده شد. سلمان از طرف عمر ماموریت یافت که بعضی مسائل گذشته حذیفه را به عمر گزارش کند ولی سلمان از این کار طفره می رفت.
مسلمانها از همان صدر اسلام با دو مسئله اساسی روبرو بوده اند: یکی غیبت پیامبر و عدم حضور ایشان در بسیاری از شهرها و دیگری نیاز مبرم به احکام و دستورات سیاسی و فردی. بنابراین به افرادی نیاز داشته اند که بتوانند دستورات را برای آنها تبیین نمایند، در میان آنها قضاوت نمایند و یا بعضا امور سیاسی اجتماعی آنها را سر و سامان بخشند، این مسئله در دوران ائمه معصومین نیز وجود داشته که تعیین فقهایی خاص را می طلبیده است.
قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛[۱]
۱٫ ولایت فقیه توسط علماء بنی اسرائیل
مسئله ى ولایت فقیه براى اسلام نیست. قبل از اسلام پیغمبر اولوالعزم عیسی و موسى علیهم السلام بوده اند. کتاب آسمانى موسى علیه السلام تورات است.
حاکمیت نظریهی ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی فتح باب جدیدی در حوزهی مباحث اندیشهی سیاسی شیعه است. این نظریه که توانسته بود نظریات رقیب را کنار زده و از فضای پژوهش و تئوری به عرصهی عمل و اجرا پانهد، سؤالات فراوان و تأملات جدیدی را پیش روی خود میدید. و به دلیل مطالعات جدیدی که در این حوزه صورت میگرفت، قضاوتهای نو و البته متفاوت و گاه متضاد را نیز به دنبال داشت. برخی این نظریه را حاصل استنباط فقهای متأخر و ابتکاری از سوی آنها دانستند. عدهای دیگر دربارهی گستره و قلمرو آن به ایجاد سؤال پرداخته و حتی گاه به نازلترین سطح از اختیارات تنزل دادند و برخی نیز آن را به نخستین مراحل شکلگیری فقه سیاسی شیعه متصل کردند.