امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
یحیی بن سعید الهذلی الحلی (قدس سره) متوفای ۶۹۰ هـ . ق
او مشهور به «یحیی بن سعید» از اعلام برجسته قرن هفتم و متخصص در فقه و اصول و ادیبی گرانمایه است. ورع، تقوی، علم و فضل او مورد تکریم بزرگان شیعه و سنی قرار گرفته است.[۱] وی استاد علام حلی (قدس سره) و سید بن طاووس (قدس سره) و شاگرد ابن زهره (قدس سره) صاحب کتاب الغنیه میباشد. او تألیفاتی در فقه و اصول و علوم قرآنی دارد از جمله آنها «الجامع للشرایع»، «نزهۀ الناظر» و «المدخل فی اصول الفقه» و «الفحصص و البیان عن اسرار القرآن» میباشد.[۲] از کتاب فقهی او (الجامع للشرایع) به دو مورد از وظایف و اختیارات فقیه اشاره میکنیم:
الف) قضاوت
در کتاب القضاء میفرماید:
فإن تنازع المؤمنون حال انقباض ید الإمام ( علیه السلام ) فالحاکم من روی حدیثهم و عرف أحکامهم. و الرادّ علیهم، کالرادّ علیهم …. و یجب ان یکون مجتهدا عالما بفقه الکتاب و السنۀ و لسان العرب و مسائل الاجماع …. و لا یجوز الترافع الا الی الامام أو نائبه او من أذن له…؛[۳]
در زمانی که امام از دخالت مستقیم در امور منع دارد، حاکم کسی است که راوی حدیث است و به احکام آشنایی دارد. کسی که فقیه را رد کند مانند آن است که امام را رد کرده باشد… واجب است که حاکم، مجتهد باشد و نسبت به فقه کتاب و سنت و زبان عربی و مسائل اجماع و … عالم باشد… و جایز نیست برای قضاوت به کسی جز امام یا نایبش یا کسی که به او اذن دادهاند مراجعه شود…».
او رسیدگی به امر قضاء را وظیفه امام معصوم (ع) یا حاکمی میداند که نایب امام است و با استشهاد به عبارت روایات باب، اثبات میکند این حاکم همان فقیه جامع الشرایط است.
ب) تولیت اموال اموات
در کتاب الوصایا میفرماید:
«فان اوصی الی صبی تولی امره الحاکم… و ان اظهر منه (الوصی) خیانۀ عزله الحاکم و قام بالامر… و للوصی الایصاء الی غیره لانه من نظره، الا ان ینهاه الموصی فیتولی حینئذٍ الحاکم»[۴].
ایشان وصایت کودک را قبول ندارد و در چنین فرضی وظیفه «حاکم» را متولی اموال میت میداند. همچنین معتقد است در صورت خیانت وصی، وظیفه «حاکم» است که او را از این مسئولیت عزل نماید و تولیت این کار را به عهده بگیرد. با توجه به عبارت اول که در کتاب القضاء از ایشان نقل کردیم مراد ایشان از «حاکم» فقیه جامع الشرایط است، همچنین با توجه به معاصر بودن وی با محقق حلی (قدس سره)، بعید نیست که تحت تأثیر وی، به قرینه «من الیه الحکم» در کتاب محقق اولاً حاکم را برای فقیه عادل به کار برده و ثانیاً در مفهومی فراتر از قضاوت استعمال کرده باشد.
[۱] . بغیۀ الوعاۀ، ج۲، ص ۲۳۱ و شیخ حر عاملی، امل الامل، ج ۲، ص ۳۴۶٫
[۲] . جعفر سبحانی، مقدمه کتاب الجامع للشرایع، ص ۱۰ تا ۱۲٫
[۳] . الجامع للشرایع، ص ۵۲۳٫
[۴] . الجامع للشرایع، ص ۵۲۳٫