امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
اصل قرانی در واجب بودن وجود امام فهمیده شد. اما ارتباط امت با این امام چگونه باید باشد؟
اگر پیکر امت اسلام, بخواهد زنده بماند و موفق و پایدار, چه باید بکند؟ باید ارتباطش با این مرکز و قلب متحرک و پرهیجان, همیشه مستحکم و نیرومند برقرار باشد.
بنابراین, بُعد دیگر ولایت یعنی چه؟ یعنی ارتباط مستحکم و نیرومند هریک از آحاد امت اسلام, در همه حال, با آن قلب امت. ارتباطِ چه؟ ارتباط فکری و عملی. یعنی درست از او سرمشق گرفتن, در افکار و بینش ها دنبال او بودن و در افعال و رفتار و حرکت ها از او پیروی کردن.
پس ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام یعنی چه؟
یعنی در افکار و اعمالت پیرو علی علیه السلام باشد. یعنی رابطه ای نیرومند, مستحکم و خلل ناپذیر با ایشان ایجاد کردن و از او جدا نشدن. این معنای ولایت است.
اینجاست که می فهمیم معنای این حدیث را که از قول خداوند است: «ولایه علی بن ابی طالب حصنی» (عیون اخبار الرضا, باب خبر نادر عن الرضا, ح1) ولایت علی بن ابی طالب حصن و حصار من است. «فمن دخل حصنی امن من عذابی» هرکه داخل این حضار شد, از عذاب خدا مصون و مامون خواهد ماند.
یعنی چه؟ یعنی مسلمانان و پیروان قرآن, اگر از لحاظ فکر و اندیشه و نیز از لحاظ عمل و فعالیت, متصل به امیرالمونین علی علیه السلام باشند, از عذاب خدا مصون و محفوظند. ولایت یعنی این.
این معنا از ولایت, دقیق ترین و ظریف ترین معنا در باره ی ولایت بود که از قرآن کریم استخراج می شود. اکنون آیاتی از قرآن را که هم به جنبه ی مثبت ولایت –یعنی پیوند داخلی- هم جنبه ی منفی ولایت –یعنی قطع پیوندهای خارجی, هم به آن بُعد دیگر ولایت –یعنی ارتباط و اتصال با ولیّ و رهبر و قلب جامعه – اشاره می کند را مرور می کنیم:
سوره مبارکه مائده آیات 51 تا 56:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ* فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ* وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرینَ* یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ* إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ* وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید, یهود و نصارا را اولیای خود مگیرید. اولیا جمع ولی است, ولی از ولایت است؛ ولایت یعنی پیوستگی, ولی یعنی پیوسته و پیونده زده. یهود و نصارا را پیوند خودگان و پیوستگان با خود مگیرید. آن ها بعضی اولیا و هم جبهگان و پیوستگان بعضی دیگرند. نگاه نکنید که بلوک هایشان از همدیگر جداست؛ در معنا برای ضدیت با اصالت های شما, همه یک جبهه اند. بعضی هم جبهه ی بعضی دیگرند. هرکس تولّی کند با آنان –تولّی یعنی ولایت را پذیرفتن- هرکسی که قدم در وادی ولایت آن ها بگذارد و پیوند بزند خودش را با آن ها و رابطه برقرار کند, بی گمان او خود از آنان است. و خدا مردمان ستمگر را هدایت نخواهد کرد.
آن کسانی که در دل هایشان بیماری هست, آن ها را می بینی؟ می شتابند در میان جبهه ی دشمنان دین, قناعت نمی کنند به اینکه بروند طرف آن ها, بلکه می شتابند. قناعت نمی کنند به اینکه پهلویشان بروند, بلکه تا اعماق جبهه شان پیش می روند. اگر بپرسی چرا این قدر با دشمن دین می سازی؟ چرا با کسی که می دانی ضد دین است, ضدیت که هیچ, چرا دوستی می کنی؟ در جواب می گوید می ترسیم اگر دوستی نکنیم یک آسیبی به ما برسد و برایمان دردسری درست شود.
خدا در جواب چه می گوید؟ می فرماید امید است که خدا پیروزی را نصیب جبهه ی مومن کند, یا یک حادثه ای از پیش خود, به سود آنان پدید آورد. آن وقت است که این بدبخت هایی که با دشمن سازش کرده بودند پشیمان می شوند و روسیاه. گویند چه غلطی کردیم! اگر می دانستیم که جبهه ی مومن این جور پیروزمند و نیرومند خواهد شد, با دشمن دین نمی ساختیم و خودمان را بی آبرو نمی کردیم.
بعد از آنی که آن ها خودشان را مفتضح کردند و با دشمنان ساختند, مومنین چه می گویند؟ آن کسانی که ایمان آورند میگویند: مومنین, بی چاره ها در بهت و حیرت فرو میروند! که همین ها بودد, این چهره های خوش ظاهر و موجّه, قسم می خوردند با سوگندهای شدید و محکم که: بله, ما هم با شما هم عقیده ایم, ما با شما اختلافی نداریم, ماهم همین حرفهای شما را می زنیم, اما بعد معلوم شد که دل های این ها مریض بوده و علی رغم ظاهر نیک شان, دل های چرکین و سیاه و نفاق آمیز داشتند. مومنین آن روز می گویند عجب! ببین چه قسمی می خورند اینها! این ها همان هایند؟! آیا همین ها هستند که آن سوگند ها را به خدا می خوردند که با شما هستند؟!
پوچ و بیهوده و نابود شد کارهایی که کرده بودند؛ زیانکار گشتند, زیانکاران واقعی.
خب. این راجع به ارتباطات خارجی بود.
حال درباره ارتباطات داخلی:
ای کسانی که ایمان آوردید, اگر شما از دین خود بازگردید, اگر این بار رسالت و مسئولیتی را که با ایمان به خدا پذیرفته بودید, از دوشتان روی زمین بگذارید و آن را به سر منزل نرسانید, خیال نکنید که این بار به سر منزل نخواهد رسید, بلکه این بارِ خدا, به مقصد می رسد, منتها سعادتش را کسِ دیگری خواهد برد, جمعیت دیری این افتخار نصیبشان خواهد شد که این بار را به منزل برسانند.
هرکه از شما از دین خود بازگردد و مرتد شود, خدا مردمی را (مردم و جامعه ایده آل اسلامی را اینجا معرفی می کند:) خواهد آورد که خودِ خدا آن ها را دوست می دارد, و آن ها هم خدا را دوست می دارند. خب. آیا ما خدا را دوست داریم؟ ملاک دوستی خدا چیست؟ ملاک محبت خدا, تبعیت از رسول خداست به حکم آیه «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» (ال عمران 31) ای پیامبر به آن ها بگو که اگر من را دوست دارید باید از پیغمبرم تبعیت کنند تا خدا هم شما را دوست بدارد. یعنی این ها صددرصد تسلیم فرمان خدا بودند, که مورد محبت قرار گرفته اند.
این یک خاصیت و صفت, که مهر و محبت میان آنان و خدا طرفینی ست. فروتن هستند در مقابل مومنان؛ این نشانه ی کمالِ رابطه و پیوند صمیمانه است. در مقابل مومنین و توده ی مسلمان جامعه اسلامی, هیچ گونه غرور و توقع زیادی و داعیه پوچ ندارند. یعنی وقتی که در مقابل مردم قرار می گیرند, جزو مردمند, با مردم اند, در راه مردم اند, برای مردمند, در مردم خود را فروتن و کوچک می کنند.
نقطه ی مقابل: آنان در مقابل کافران و دشمنان و مخالفان دین خدا و قرآن, تاثیرناپذیر و سربلنداند. یعنی حصاری از فکر اسلامی دور خود پیچیده و کشیده که هیچ نفوذی از آن ها نپذیرند.
خاصیت دیگرشان این است که در راه خدا جهاد و مجاهدت می کنند, بی امان و بدون هیچ قید و شرطی. از ملامت هیچ ملامت گری نمی هراسند و نمی ترسند.
این فضل و لطف و تفضل خداست که به هرکه خواهد می دهد. که خدا گشاده دست و داناست.
سپس راجع به ارتباط و پیوند اجزای جامعه اسلامی با آن قلب و قدرت و امام و پیشوا, چنین می فرماید ولی و قائم امر, آن کسی است که تمام نشاط ها و فعالیت های جامعه و امت اسلامی باید به او بازگردد و از او الهام بگیرد. او خداست. خب, خدا که مجسم نمی شود بیاید بین مردم بنشیند امر و نهی کند! پس چه می شود؟ مسلم است که بین خدا و مردم رسولی قرار دارد. این رسول, رسول همان خداست, یعنی تنازع و جدایی بین آن ها نیست. پس خدا و رسول او ولی امر هستند.
خب, رسول که همیشه در دنیا باقی نیست. بعد از رسول چه می شود؟ می فرماید مومنان. کدام مومنان؟ هر کس که ایمان آورد کافی است؟ خیر! نشانه دارد. زکات می دهد در حالی که نمازخوانده, رکوع می کنند. یعنی چه کسی؟ امیرالمونین علی علیه السلام به عنوان ولی امر معین می شود.
خب. فرض کنید که کسی در تفسیر این آیه و تطبیق آن با امیرالمونین تشکیک کند. یعنی بگوید که منظور این آیه مطلق مومنین را می خواهد بگوید. بنده سوال می کنم: سمبل و رمز برای یک چنین کلیتی چه کسی می تواند باشد در جامعه اسلامی؟ غیر از علی بن ابی طالب کسی را سراغ نداریم. در آن جامعه اسلامی آن کسی که می توانس سمبل این گونه جناحِ ایمانیِ متقن و محکم باشد, علی بن ابی طالب است, ولو آیه ناظر به آن حضرت نباشد, اگر چه به خاطر نقل تاریخی ناظر به ایشان است.
خب. حالا اگر ولایت را مراعات کردیم, چه می شود؟ اثری هم دارد برای ما؟ اگر ولایت را که داری سه بُعد بود رعایت کردیم –یکی حفظ پیوندهای داخلی, یکی قطع پیوند و وابستگی به قطب های متضاد خارجی و یکی هم ارتباط داومی با قلب پیکر اسلامی یعنی امام و رهبر- چگونه خواهد شد؟ آیه قرآن پاسخ می دهد: آن کسی که قبولِ ولایت کند با خدا و با رسولش و با این مومنان پیوند را مراعات کند و نگستند, اینا غالب و پیروزند. از هم پیروزتر همین ها هستند و اینهایند که بر همه ی جناح های دیگر غلبه خواهند داشت.