امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
فصل دهم: نقش مردم در مشروعیت ولایت فقیه
1. مفهوم مشروعیت
در بینش اسلامى، ولایت متعلق به خداست؛... هیچکس بر کس دیگرى ولایت ندارد. ولایت مال خداست. اگر خداى متعال براى این ولایت مجرایى مشخص کرد و روشن کرد، این مجرا میشود همان مجراى الهى و مورد قبول و قابل اتّباع، که این مجرا را خداى متعال مشخص کردهاست؛ در اسلام مشخص شدهاست.[1]
v «پرسش اساسی مشروعیت این است که حاکمان حق فرماندهی خویش را از کجا و براساس کدام موازین و ضابطهها به دست میآورند و مردمان با چه ملاکهایی، تکلیف فرمانبری خود را توجیه میکنند؟ هر قدرتی برای ایجاد رضایتمندی در اطاعت و مشروع و به حق نمودن خویش، میبایست توجیهها و دلایل قابل درک و مورد قبول مردمان برگزیند و ارائه دهد تا بتواند با کمترین مقاومت و در نتیجه کمترین اعمال زور، بیشترین و عمیقترین اطاعتها را از فرمانبردارانش دریافت کند. مشروعیت، حاکمیت را انسانی جلوه میدهد و به آن لطافت میبخشد.»[2]
v مشروعیت، در علوم مختلفى به کار مىرود و در هر کدام، مفهومى خاص دارد:
v «اصطلاح مشروعیت (Legitimacy) از قدیم الایام در فلسفه و کلام سیاسى، مورد توجه قرار گرفته و از قرن نوزدهم در جامعهشناسى سیاسى (یکى از شاخههاى علوم سیاسى)، مطرح گردیده است. فلسفه، کلام و فقه سیاسى به مسایل هنجارى، باید و نبایدهاى حقوقى و ارزشى در حوزة سیاست مىپردازند؛ بر این اساس، مشروعیتى که در این شاخهها از علوم سیاسى مورد بحث قرار مىگیرد، «مشروعیت هنجارى» نام دارد.»[3]
v «مشروعیت در فلسفة سیاسی به مفهوم حقّانیت مىباشد که در مقابل آن غصب[4] قرار دارد. در فلسفه سیاسى این سؤال اساسى مطرح مىشود که چه نوع حکومتى حق است؟ چه کسى حق حکومت دارد؟ به عبارت دیگر، چه نوع حکومتى مشروعیت دارد؟ بر این اساس، مشروعیت از مقبولیت قابل انفکاک است و به تفسیرى که از «حقّانیت» در فلسفة سیاسى ارائه مىشود، بستگى دارد.»[5]
v «مشروعیت به معنی قانونى بودن است، لذا اگر حکومتى در شکلگیرى و بقا، براساس قوانین وضعشده یا هنجارهاى قانونى بوده باشد داراى پشتوانه مشروعیت خواهد بود.»[6]
و گاه مشروعیت را به کارآیى درازمدت نظام سیاسى تعریف مىکنند و ملاک حقانیت را در توانمندى حکومت در ایجاد رشد اقتصادى و رفاه و امنیّت، دانسته، اظهار مىدارند:
«مشروعیت، حاصل کارآیى، و قاطعیت نظام سیاسى در درازمدت است. به عبارتى مشروعیت نظام سیاسى را در محقق نمودن تدریجى توقّعات مردم در ایجاد آسایش و امنیت خلاصه مىکنند.»[7]
v مشروعیت در این منظر، «باور بدین امر است که اقتدار حاکم بر هر کشور مفروض، محق است فرمان صادر کند، و شهروندان موظفند به آن گردن نهند. برخی از نویسندگان این تعریف را متأثر از نظریه مشروعیت ماکس وبر میدانند که بر مفاهیم کلیدی همچون موظف کردن، حق دادن و وظیفه استوار است.»[8] «قدرت برای آنکه بتواند ثبات و تداوم حاصل کند، باید بهوسیله اصول و قواعد، ایجاد هنجارهای لازم و رسم خطوط رفتاری توجیه شده، «مشروعیت» یابد. استقرار قدرت زمانی تحققپذیر است که بتواند برای خود «حقانیت» یا «پذیرش اجتماعی» دست وپا کند. لذا تداوم این استقرار و نهایی شدن آن یکی از عوامل حقانیت بوده و ایجاب میکند که قدرت در قالب حقوق شکل بگیرد و قوام یابد. بنابراین، قدرت در فرآیند استقرار، خودبهخود به سوی حقوقی کردن عملکردهای خود پیش میرود و ضمن تحمیل قواعد رفتاری بر فرمانروایان، چارهای ندارد جز آنکه محدودیتهایی را که ناشی از طبع نظم آفرین حقوق است، تحمل کند. پس، حقوق چه فطری، چه موضوعه، ابزار «حقانیت سازی» قدرت است.»[9]
v گروهی نیز «مشروعیت حکومت را، مقولهای ارزشی و هنجاری دانسته»[10] و لذا مباحث مربوط به مشروعیت را از موضوعات جامعهشناسی میدانند. سیمور مارتین لیپست در کتاب خود آورده است: «مشروعیت، توانایی هر نظام در ایجاد و حفظ این باور است که نهادهای سیاسی موجود، برای جامعه مناسبترین است.» از نظر او، «مشروعیت به معنای ظرفیت نظام سیاسی برای ایجاد و حفظ اعتقاد بهاین اصل است که نهادهای سیاسی موجود در جامعه از صحت عمل برخوردار بوده و تأسیس نهادهای مزبور به منظور رفع نیازهای جامعه میباشد. مشروعیت نظامهای سیاسی معاصر بیشتر معلول موفقیت آنها در حل و فصل اختلافات درونی سیستمها و از میان بردن تفرقه در جامعه است.»[11]
v «مشروعیت، مصدر جعلی از کلمة مشروع است و مشروع، یعنی هر چیزی که شرع آن را روا و جایز دانسته باشد. [12] بنابر این، مشروعیت نیز به معنای مطابقت با شرع و روا و جایز از نظر شرع معنی میشود.»[13]
«شیخ طوسى از بزرگان اندیشه و حکمت، در مورد مشروعیت حاکم و حکومت، بر این نظر است که حکومتهاى ناعادل و غیربرخوردار از «منشأ الهى» نامشروع است و مسلمانى که با اراده و اختیار و بىهیچ شرطى با آنان همکارى کند در ظلموستم آنان شریک مىباشد.[14]
محقق نراقى در مورد مبناى مشروعیت، اذعان مىدارد که منبع همة قدرتها در جهان هستى ـ از جمله قدرت سیاسى ـ خداوند است؛ چرا که براساس بینش اسلامى همة جهان ملک خداوند است و هیچکس حق حاکمیت بر دیگرى را ندارد، مگر آنکه از سوى خداوند اجازه داشته باشد.[15]
شهید ثانی بر اساس خاستگاه و منشأ حکومت ـ که وی حقیقت آن را در «حاکمیت الله» دانسته ـ به حکومت مشروع و مطلوب بر اساس خاستگاه الهی و حکومت نامشروع و نامطلوب متکی بر غیر حاکمیت الله توجه میکند.[16]
بدین ترتیب روشن مىشود که راجع به مشروعیت حکومت از دیرباز علما و اندیشوران نامى جهان اسلام، نظرى قاطع و اجماعى داشته باشد.»[17]
از جمع بندیِ دیدگاههای علما در این خصوص، در می یابیم که مشروعیت حکومت در منابع و فرهنگ اسلامی، به معنیِ عناصری است که وجودِ آنها در یک حکومت، موجب تأیید و امضای شرع بر آن نظام حکومتی است. به دیگر بیان، اگر حکومتی واجدِ چه ویژگیهایی باشد، مورد تأیید شرع مقدس قرار می گیرد.
[1]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم 21/3/1387
[2]. محمدحسن روزبه، مبانی مشروعیت در نظام سیاسی اسلام، ص 10
[3]. بشیریه، حسین، جامعهشناسی سیاسی، ص 17
[4]. Usurpation
[5]. مبانى حکومت اسلامى، حسین جوان آراسته، ص: 127
[6]. اندرو هیوود، مقدمه نظریه سیاسی، ترجمه عبدالرحمان عالم، ص 209، عبدالرحمان عالم، بنیادهای علم سیاست، ص 105، واژه نامة فلسفه و علوم اجتماعی، ترجمه برک نیسی و سجادی، ص 375
[7]. عبدالحمید ابوالحمد، مبانی علم سیاست، ص 256 و 247
[8] . و نیز: ماتیه دوگان، سنجش مفهوم مشروعیت و اعتماد، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 98-97 ص 4
[9] . ابوالفضل قاضی، بایستههای حقوق اساسی، ص 24
[10] . حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، ص 24
[11] . سیمور مارتین لیپست، زمینههای اجتماعی دموکراسی، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، ص 1250
[12]. ابن منظور، لسان العرب، جلد 8، «ما سنّ الله من الدین و امر به»، آنچه خدا آن را در دین سنت قرار داده و به آن امر فرموده است.
[13]. مشروعیت قدرت، علی خالقی، ص 21
[14]. المبسوط، ج 4، ص 70
[15]. عوائد الایام، ص 522
[16]. حقایق الایمان، ص 156
[17]. محمدرضا کریمی والا، مقارنه مشروعیت حاکمیت در حکومت علوى و حکومتهاى غیر دینى، ص: 33