امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
2. ادلة اثبات ولایت فقیه
2-3-7. روایت سید الشهدا (علیهالسلام) در مِنا
... از جمله این گونه روایات، روایت تحف العقول است تحت عنوان «مجارى الامور و الاحکام على أیدی العلماء».[1] این روایت از دو قسمت تشکیل یافته: قسمت اول روایتى است از حضرت سید الشهدا (علیهالسلام)، که از امیرالمؤمنین على ابن ابی طالب (علیهالسلام) نقل فرموده،درباره «امر به معروف و نهى از منکر». و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداست درباره «ولایت فقیه» و وظایفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را در منى ایراد، و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرمودهاست. از این روایت دو مطلب مهم به دست مىآید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى اینکه فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهى از منکر حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد. اینک روایت:
اى مردم! از پندى که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویى از «احبار» داده عبرت بگیرید؛ آنجا که مىفرماید: «چرا نباید علماى دینى و احبار از گفتار گناهکارانه آنان (یعنى یهود) و حرامخوارى آنان جلوگیرى کنند. راستى آنچه انجام مىداده و به وجود مىآوردهاند، چه بد بودهاست[2]» و مىفرماید: «آن عده از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند لعنت شدند[3]» تا آنجا که مىفرماید: «راستى که آنچه انجام مىدادهاند چه بد بوده است[4]».[5]
در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب مىشمارد و مایه ملامت مىسازد که آنان با چشم خود مىدیدند که ستمکاران به زشتکارى و فساد پرداختهاند، و باز منعشان نمىکردند، به خاطر عشقى که به دریافتهاى خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسى که از آزار و تعقیب آنان به دل راه مىدادند. در حالى که خدا مىفرماید: «از مردم نترسید؛ و از من بترسید[6]» و مىفرماید: «مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهدهدار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند[7]».[8]
(مىبینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان، صفاتى که مظهر دوستدارى و عهده دارى و رهبرى متقابل مؤمنان است)، خدا از امر به معروف و نهى از منکر شروع مىکند، و نخست این را واجب مىشمارد زیرا مىداند که اگر امر به معروف و نهى از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگى برقرار خواهد شد. و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهى از منکر عبارت است از دعوت به اسلام؛ (یعنى جهاد اعتقادى خارجى) به اضافه بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان؛ و مخالفت و مبارزه با ستمگران (داخلى)؛ و کوشش براى اینکه ثروتهاى عمومى و درآمد جنگى طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود، و صدقات (زکات و همة مالیاتهاى الزامى یا داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن جمعآورى و گرفته شود، و هم در موارد شرعى و صحیح آن به مصرف برسد.[9]
علاوه بر آنچه گفتم، شما اى گروه! اى گروهى که به علم و عالم بودن شهرت دارید! و از شما به نیکى یاد مىشود و به خیرخواهى و اندرزگویى و راهنمایى در جامعه معروف شدهاید! و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کردهاید! به طورى که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمىخیزد و آن کس که هیچ برترى بر او ندارید و نه قدرتى بر او دارید شما را بر خود برترى دادهاست و نعمتهاى خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانى مىدارد، در موارد حوایج (یا سهمیه مردم از خزانه عمومى) وقتى به مردم پرداخت نمىشود وساطت مىکنید، و در راه با شکوه و مهابت پادشاهان و بزرگوارى بزرگان قدم بر مىدارید![10]
آیا همه این احترامات و قدرتهاى معنوى را از این جهت به دست نیاوردهاید که به شما امید مىرود که به اجراى قانون خدا کمر ببندید؟ گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاه آمدهاید؛ بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید فرو گذاشتهاید. مثلاً حق ملت را خوار و فرو گذاشتهاید؛ حق افراد ناتوان و بىقدرت را ضایع کردهاید؛ اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش مىپندارید برخاستهاید. نه پولى خرج کردهاید؛ و نه جان را در راه آنکه آن را آفریده به خطر انداختهاید؛ و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا در افتادهاید. شما آرزو دارید و حق خود مىدانید که بهشتش و همنشینى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را به شما ارزانى دارد![11]
من، اى کسانى که چنین انتظاراتى از خدا دارید! از این بیمناکم که نکبت خشمَش بر شما فرو افتد؛ زیرا در سایه عظمت و عزت خدا به منزلتى بلند رسیدهاید، ولى خداشناسانى را که ناشر خداشناسى هستند، احترام نمىکنید؛ حال آنکه شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترامید. و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود مىبینید تعهداتى که در برابر خدا شده گسسته و زیر پا نهاده شدهاست، اما نگران نمىشوید؛ در حالى که به خاطر پارهاى از تعهدات پدرانتان نگران و پریشان مىشوید![12]
اینک تعهداتى که در برابر پیامبر انجام گرفته، مورد بىاعتنایى است؛ نابینایان، لالها، و زمینگیران ناتوان، در همه شهرها بىسرپرست ماندهاند، و بر آنها ترحم نمىشود. و نه مطابق شأن و منزلتتان کار مىکنید؛ و نه به کسى که چنین کارى بکند و در ارتقاى شأن شما بکوشد، اعتنا یا کمک مىکنید. با چربزبانى و چاپلوسى و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن مىگردانید. تمام اینها دستورهایى است که خدا به صورت نهى، یا همدیگر را نهى کردن و بازداشتن، داده و شما از آنها غفلت مىورزید.[13]
مصیبت شما از مصایب همه مردم سهمگینتر است؛ زیرا منزلت و مقام علمایى را از شما بازگرفتهاند اگر مىدانستید. چون در حقیقت، جریان ادارى کشور و صدور احکام قضایى و تصویب برنامههاى کشور باید به دست دانشمندان روحانى، که امین حقوق الهى و داناى حلال و حرامند، سپرده شده باشد.[14]
اما اینک مقامتان را از شما بازگرفته و ربودهاند. و اینکه چنین مقامى را از دست دادهاید، هیچ علتى ندارد جز اینکه از دور محور حق (قانون اسلام و حکم خدا) پراکندهاید؛ و درباره سنت، پس از اینکه دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد،اختلاف پیدا کردهاید. شما اگر مردانى بودید که بر شکنجه و ناراحتى شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگوارى مىشدید، مقررات براى تصویب پیش ما آورده مىشد؛ و به دست شما صادر مىشد؛ و مرجع کارها بودید. اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند؛ و گذاشتید حکومتى که قانوناً مقید به شرع است به دست ایشان بیفتد، تا بر اساس پوسیده حدس و گمان به حکومت پردازند؛ و طریقه خودکامگى و اقناع شهوت را پیشه سازند.[15]
مایه تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود، و دلبستگىتان به زندگى گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویه، تودة ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکى بردهوار سرکوفته باشد؛ و دیگرى بیچارهوار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه به امیال خود عمل کنند؛ و با هوسبازى خویش ننگ و رسوایى به بار آورند؛ پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخى ورزند. در هر شهر سخنورى از ایشان بر منبر آمده و گماشته شدهاست. زمین برایشان فراخ و دستشان در آن گشاده است. مردم بندة ایشانند و قدرت دفاع از خود را ندارند. یک حاکم دیکتاتور و کینه ورز و بدخواه است؛ و حاکم دیگر بیچارگان را مىکوبد و به آنها قلدرى و سختگیرى مىکند؛ و آن دیگر فرمانروایى مسلط است که نه خدا را مىشناسد و نه روز جزا را.[16]
شگفتا! و چرا نه شگفتى، که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکارى است که مأمور مالیاتش ستم ورز است؛ و استاندارش نسبت به اهالى دیندار نامهربان و بىرحم است. خداست که در مورد آنچه در بارهاش به کشمکش برخاستهایم حکومت و داورى خواهد کرد؛ و درباره آنچه بین ما رخ داده با رأى خویش حکم قاطع خواهد کرد.[17]
خدایا! بىشک تو مىدانى آنچه از ما سر زده رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى نبوده؛ و نه جستجوى ثروت و نعمتهاى ناچیز دنیا؛ بلکه براى این بوده که اصول و ارزشهاى درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم؛ و در کشورت اصلاح پدید آوریم؛ و بندگان ستمزدهات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم؛ و نیز تا به وظایفى که مقرر داشتهاى و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود.[18]
بنابراین، شما (گروه علماى دین) اگر ما را در انجام این مقصود یارى نکنید و حق ما را از غاصبان نستانید؛ ستمگران بر شما چیره شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان بکوشند. خداىیگانه ما را کفایت است؛ و بر او تکیه مىکنیم؛ و به سوى او رو مىآوریم. و سرنوشت به دست او و بازگشت به اوست[19].[20]
2-3-8. استدلال به آیة «و واعدنا»
v حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، با استفاده از این آیه مینویسند:
«همانطور که به مقتضای حکمت و قاعده لطف، بر خداوند حکیم (جل اسمه) نصب امام و حجت و والی بر بندگان واجب است، بر امام و والی نیز واجب است که در مکانها و زمانهایی که حضور ندارد و از آن غایب است، جانشینی برای خود معین و منصوب کند. خداوند متعال این نکته را درنقل داستان حضرت موسی (علی نبینا و علیه السلام) این گونه تایید می فرماید: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین؛»[21] سی شب با موسی وعده نهادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا وعده پروردگارش چهل شب کامل شد. و موسی به برادرش هارون گفت: درمیان قوم من جانشین من باش و اصلاح کن و از راه مفسدان پیروی مکن». این نکته موید آن است که بر خداوند روا نیست که مردم را بی حاکم و والی رها کند.»[22]
2-3-9. استدلال به آیات ابدیت احکام قرآن
v آیت الله جوادی آملی از بحث ابدیت دین اینگونه استفاده مینمایند:
«صلاحیت دین اسلام براى بقاء و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعى و روشن است و هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستى در آن راه نخواهد داشت؛ «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»[23] و تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجراى احکام و حدود آن، سدّ از سبیل خدا و مخالف با ابدیّت اسلام در همه شؤون ـ عقاید و اخلاق و اعمال ـ است و از این دو جهت، هرگز نمىتوان در دوران غیبت ـ که ممکن است معاذالله به هزاران سال بیانجامد ـ بخش مهم احکام اسلامى را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمامداران خودسر اجرا کرد و نمىتوان به بهانة این که حرمان جامعه از برکات ظهور آن حضرت(علیهالسلام)، نتیجة تبهکارى و بىلیاقتى خود مردم است، زعامت دینى زمان غیبت را نفى نمود و حدود الهى را تعطیل کرد.
تأسیس نظام اسلامى و اجراى احکام و حدود آن و دفاع از کیان دین و حراست از آن در برابر مهاجمان، چیزى نیست که در مطلوبیت و ضرورت آن بتوان تردید نمود و اگر چه جامعه اسلامى از درک حضور و شهود آن حضرت محروم است، ولى هتک نوامیس الهى و مردمى، و ضلالت و گمراهى مردم و تعطیل اسلام، هیچگاه مورد رضایت خداوند نیست و به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاصّ و عامّ حضرت ولىّ عصر(علیهالسلام) است.
بررسى احکام سیاسى اجتماعى اسلام، گویاى این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامعالشرایط، تحقّق این احکام، امکانپذیر نیست و عقل با نظر نمودن به این موارد، حکم مىکند که خداوند، یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت، بىسرپرست رها نکرده و براى آنان، والیان جانشینِ معصوم تعیین فرموده است. در عصر غیبت، مجتهدان جامعالشرایط احکام فردى و عبادى مسلمین را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل مىکنند و به دیگران نیز اعلام مىنمایند و احکام سیاسى و مسائل اجتماعى اسلام را نخست از منابع دین استخراج کرده، در نهایت تأمل و ظرافت، در جامعة اسلامى به اجرا درمىآورند.»[24]
[1]. تحف العقول، ص 239-237
[2]. مائده: 63
[3]. مائده: 78
[4]. مائده: 79
[5]. اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ یَقُولُ «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» وَ قَالَ «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ» إِلَى قَوْلِهِ «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُون».(تحفالعقول، ص 237)
[6]. مائده: 44
[7]. توبه: 71
[8]. وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ وَ اللَّهُ یَقُولُ «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ» وَ قَالَ «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر». (تحف العقول، ص 237)
[9]. فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا. (تحف العقول، ص 237)
[10]. ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصِیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللَّهِ فِی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ یَهَابُکُمُ الشَّرِیفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِی الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِی الطَّرِیقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرَامَةِ الْأَکَابِر. (تحف العقول، ص 237)
[11]. أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَانِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلَا مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا وَ لَا عَشِیرَةً عَادَیْتُمُوهَا فِی ذَاتِ اللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِه. (تحف العقول، ص 238)
[12]. أَمَاناً مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَفْزَعُون. (تحف العقول، ص 238)
[13]. وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمْنَى فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُونَ وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مَنْ عَمِلَ فِیهَا تُعِینُونَ وَ بِالْإِدْهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُون. (تحف العقول، ص 238)
[14]. وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَشْعُرُونَ ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِه. (تحف العقول، ص 238)
[15]. فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلَّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِی ذَاتِ اللَّهِ کَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَات. (تحفالعقول، ص 238)
[16]. سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاةِ الَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا یَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِیدٍ مُطَاعٍ لَا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعِیدَ. (تحفالعقول، ص 238)
[17]. فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحِیمٍ فَاللَّهُ الْحَاکِمُ فِیمَا فِیهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِی بِحُکْمِهِ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَنَا. (تحفالعقول، ص 239)
[18]. اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکَامِک. (تحفالعقول، ص 239)
[19]. فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیر.(تحفالعقول، ص 239)
[20]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 107
[21]. اعراف؛ 142
[22]. انه کما أن الواجب على الحکیم جل اسمه بمقتضى الحکمة وقاعدة اللطف نصب الإمام والحجة والوالی على العباد فیجب على الإمام والوالی أیضاً نصب من یقوم مقامـه فی الأمصار التـی هو غائب عنها ، وکذا فی الأزمنة التی هو غائب فیها ،
وتصدیق ذلک قوله تعالى (وواعدنا موسى ثلاثین لیلةً وأتممناها بعشر ، فتمّ میقاتُ ربِّه أربعین لیلةً وقال موسى لأخیه هارونَ اخُلفنی فی قومی وأصلح ولاتتّبع سبیل المفسدین) وذلک لأنه لایجوز على اللّه ترک الناس بغیر حاکم و وال. ( ضروره الحکومه، ص6، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)
[23]. نه از پیشِ روى، باطل بدو راه یابد؛ و نه از پس. (فصلت: 42)
[24]. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص 165