امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است.[1]
وقتى نظامى بر پایة یک اندیشه و یک ایدئولوژى تشکیل مىشود، دانایان به آن ایدئولوژى، نقش اول را در آن نظام دارند و ولایت فقیه یعنى این. یعنى ولایت و حاکمیت آن کسى که از همه اعرف است، به خط سیرى که براى زندگى انسان دین معین مىکند.[2]
اصل ولایت فقیه و پیوستن همة راههاى اصلى نظام به مرکز ولایت، نقطة درخشان نظام اسلامى، و تحقق آن، یادگار ارزنده و فراموش نشدنى حضرت امام خمینى(قدسسره) است. مردم ما در طول یازده سال اخیر، وفادارى و اخلاص کامل خود را نسبت به این اصل، در همة میدانها نشان دادهاند و امام عظیمالشأن ما، خود بزرگترین مدافع و سرسختترین پشتیبان این اصل و پذیراى جدى همة آثار و لوازم آن بود. این اصل، همان ذخیرة پایان ناپذیرى است که باید مشکلات نظام جمهورى اسلامى را در حساسترین لحظات و خطرناکترین گردنههاى مسیر پرخطر جمهورى اسلامى حل کند و گرههاى ناگشودنى را بگشاید. دفاع غیورانة امام عزیز از مسألة ولایت و رهبرى ـ که بىگمان تصدى رهبرى به وسیلة خود آن بزرگوار، کمترین تأثیرى در آن نداشت ـ ناشى از درک و ایمان عمیق به همین حقیقت بود و امروز اینجانب به پیروى از آن بزرگوار، با همة وجود و توان از این اصل و لوازم آن دفاع خواهم کرد و به کمک الهى، به تکلیف خود در همة موارد عمل خواهم کرد. خدشه در التزام به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى، خدشه در کلیة نظام اسلامى است و اینجانب این را از هیچ کس و هیچ دسته و گروهى تحمل نخواهم کرد. البته، امروز بحمدالله و توفیقه، کلیة آحاد و گروههاى خط امام، ملتزم به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى مىباشند و امید است که زمینه براى رمى افراد و گروهها به عدم التزام به آن، هرگز فراهم نگردد.[3]
حکومت اسلام سلطنتى هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهى و امپراتورى. در این نوع حکومتها حکام بر جان و مال مردم مسلط هستند و خودسرانه در آن دخل و تصرف مىکنند. اسلام از این رویه و طرز حکومت منزه است. امروز و همیشه وجود «ولىّ امر»، یعنى حاکمى که قیّم و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد، ضرورت دارد. وجود حاکمى که مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدى به حقوق دیگران باشد؛ امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد؛ هادى مردم به تعالیم و عقاید و احکام و نظامات اسلام باشد؛ و از بدعتهایى که دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات مىگذارند جلوگیرى کند.[4]
تعریف جامعة مدنى چیست؟ اگر جامعة مدنى به معناى جامعة مدینهالنبى است، قاعدتاً ولایت فقیه در جامعة مدینهالنبى، در رأس همة امور است؛ چون در مدینهالنبى، حکومت، حکومت دین است و ولایت فقیه هم به معناى ولایت و حکومت یک شخص نیست؛ حکومت یک معیار و در واقع یک شخصیت است. معیارهایى وجود دارد که این معیارها در هر جایى تحقق یابد، این خصوصیت را مىتواند پیدا کند که در جامعه به وظایفى که براى ولى فقیه معین شده، رسیدگى کند. بهنظر من به این نکته باید توجه و افتخار کرد که بر خلاف همة مقررات عالم در باب حکومت ـ که در قوانین آنها حاکمیتها یک حالت غیرقابل خدشه دارند ـ در نظام اسلامى، آن کسى که بهعنوان ولىفقیه مشخص مىشود، چون اساسا مسئولیت او مبتنى بر معیارهاست، چنانچه این معیارها را از دست داد، به خودى خود ساقط مىشود.[5]
من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان میدهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه که آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرمودهاند به کسی صدمه وارد نمیکند، دیکتاتوری به وجود نمیآورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمیدهد، کارهایی که بخواهد دولت یا رئیس جمهوری یا کس دیگر بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل میکند، جلوگیری میکند. شما از اسلام نترسید.[6]
جلو دیکتاتوری را ما میخواهیم بگیریم، نمیخواهیم دیکتاتوری باشد، میخواهیم ضد دیکتاتوری باشد، ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه دیکتاتوری. چرا اینقدر به دست و پا افتاده اید و همه تان خودتان را پریشان میکنید بیخود هر چه هم پریشان بشوید و هر چه هم بنویسید، کاری از شما نمیآید. من صلاحتان را میبینم که دست بردارید از این حرفها و از این توطئهها و از این غلط کاریها. برگردید به دامن همین ملت، همانطوری که توصیه به دموکراتها کردم به شما هم میکنم و شما و آنها را مثل هم میدانم، منتها شما ضررتان بیشتر از آنهاست.[7]
ولایتفقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتى محض و احیاناً نصیحتکننده است ـ آنطورى که بعضى از اول انقلاب این را مىخواستند و ترویج مىکردند ـ نه نقش حاکمیت اجرایى در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسئولان اجرایى، قضایى و تقنینى دارد و همه باید بر اساس مسئولیت خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوى مسئولیتهاى خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعة پیچیده و در هم تنیدة تلاشهاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسدارى و دیدهبانى حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایتفقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسى اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنانکه در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعى در تمام ادوار، فقهاى ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها براى تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همینطور هم هست.[8]
جامعة اسلامی اگر بخواهد دشمنان را به جا و به موقع دفع بکند باید مرکزیت فرماندهی در آن حفظ شود و چنانچه یک جامعه میخواهد با دشمن خود بستیزد باید درآن واحد همة جناحهای این جامعةاسلامی با آن روبرو و مواجه بشوند و به طور هماهنگ ضربة محکمی بر دشمن وارد آورند و اینطور نباشند که هر جناحی به دلخواه خود بخواهد عمل کند که در اینصورت... دشمن با یک دسیسه چینی، کلک همه را خواهد کند، همچنانکه این تجربه بارها در تاریخ اسلام اتفاق افتاده است. پس اگر جامعة اسلامی بخواهد به موقع منافع را جذب و ضررها و زیانها را دفع کند، باید در داخل با یکدیگر اعضای ملایم و پیوستهای باشند و در مقابل دشمن، حکم یک مشت واحد و دست واحدی را داشته باشند خلاصه اگر بخواهند آن دو رویه و دو بعد و دو جانب ولایت را برخود تحمیل بکنند لازم است که یک مرکز فرماندهی مقتدری در درون خود داشته باشند تا همة عناصر فعال و با نشاط این جامعه، نشاط فکری خود، نشاط عملی خود، فعالیتهای زندگی خود، دشمن کوبیهای خود و دوست نوازیهای خود را از آن مرکز الهام بگیرند، آن مرکزی که در بطن جامعه و متن جامعه اسلامیهمة جناحها را اداره بکند و هرکسی را به کار لایق به شأن خودش مشغول بکند، از تعارضها جلوگیری و نیروها را به یک سمت هدایت بکند؛ چنین مرکز و چنین کسی باید از سوی خدا باشد، باید عالم باشد، باید آگاه باشد، باید مأمون و مصون باشد، باید یک موجود تبلور یافتهای از تمام عناصر سازندة اسلام باشد، باید مظهر قرآن باشد، چنین کسی در فرهنگ اسلامی ما ولی نام دارد.[9]
اصل مفهوم رهبرى فقیه و حاکمیت دینشناسان را زیر سئوال می برند. فقیه یعنى چه؟ «فقیه» یعنى کسى که دین را مىشناسد؛ راهى را که دین براى مردم ترسیم کرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختى و آزادى و خوشى دنیا و آخرت را به دست بیاورند، او را مىشناسد و در مقابل مردم مىگذارد؛ فقیه یعنى این. حاکمیت یک چنین انسانى، یک منطق عقلانى پشت سرش هست؛ یک استدلال محکم دارد. حاکمیت چنین انسانى که حاکمیت یک نظامى یا حاکمیت یک سرمایهدار یا حاکمیت یک سیاستمدار حزبىِ حرفهاى، چنین استدلالى را با خودش ندارد.[10]
آنى که در قانون اساسى و در کلمات امام و در عرف انقلاب مطرح است به عنوان حکومت و براى ولایت فقیه، یک حرف کاملاً نو است در دنیا. حالا تعبیر «ولایت فقیه» یک تعبیر عربى و آخوندى و طلبگى و کتابى است؛ یک ذرهاى ممکن است بعضیها بگویند: آقا این! در حالى که نه؛ این مفهوم، یک مفهوم بسیار نو و جدید [است]. این معنایش این است که ما در رأس حکومت، کسى را قرار بدهیم که مىدانیم تخلّف نخواهد کرد؛ این خیلى چیز مهمى است. شما الان مىبینید، دنیا گرفتاریهایش در این رؤسا از کجاست. ما مىخواهیم کسى را بگذاریم که مىدانیم تخلّف نمىکند. حالا ممکن است ما اشتباه کرده باشیم، او تخلف کند؛ خب، از هر وقت فهمیدیم تخلّف کرده، مىفهمیم که این در این منصب به جا نیست؛ خودش هم این را قبول دارد؛ مردم هم این را قبول دارند. این خیلى چیز مهمى است؛ خیلى نکتة بدیعى است در مبناى حکومت و مسألة حکومت در دنیا، که الآن گرفتارى دنیا [است].[11]
اکنون که دوران غیبت امام (علیهالسلام) پیش آمده و بناست احکام حکومتى اسلام باقى بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم مىآید. عقل هم به ما حکم مىکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیرى کنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصى که مىخواهند به شما تجاوز کنند، براى دفاع آماده باشید. براى جلوگیرى از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم، حکومت و دستگاه قضایى و اجرایى لازم است. چون این امور به خودى خود صورت نمىگیرد، باید حکومت تشکیل داد. چون تشکیل حکومت و اداره جامعه بودجه و مالیات مىخواهد، شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نمودهاست؛ مانند خراجات، خمس، زکات و غیره.
اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشدهاست تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمىخواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کردهاست، ولى تکلیف حکومتى نداریم؟ معناى نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالى دست روى دست بگذاریم که هر کارى مىخواهند بکنند. و ما اگر کارهاى آنها را امضا نکنیم، رد نمىکنیم. آیا باید این طور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکردهاست، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسلام) موجود بود براى بعد از غیبت هم قرار دادهاست. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بیشمارى از فقهاى عصر ما موجود است.اگر با هم اجتماع کنند، مىتوانند حکومت عدل عمومى در عالم تشکیل دهند. اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در امر اداره جامعه داشت دارا مىباشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.[12]
[1]. صحیفه نور، ج 10، ص 88
[2]. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع روحانیون و مسئولان شهرستان اردبیل 30/4/1366
[3]. پیام رهبر معظم انقلاب به نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و مردم ایران دربارة حفظ وحدت و یکپارچگى، حمایت از دولت، جایگاه مجلس شوراى اسلامى و دفاع از اصل ولایت فقیه 18/10/1368
[4]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 38
[5]. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسة پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویى 4/12/1377
[6]. صحیفه نور، ج 9، ص 170
[7]. صحیفه نور، ج 10، ص 29
[8]. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى(ره) 14/3/1383
[9]. سید علی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، ولایت، ص 64-60
[10]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در روز نیمه شعبان 18/11/1371
[11]. بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با اعضاى هیأت علمى کنگرهى امام خمینى(ره) 4/11/1378
[12]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 50