سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل4/ضرورت تشکیل حکومت دراسلام/2.دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی در قرآن/ش3

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل چهارم: ضرورت تشکیل حکومت در اسلام


دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی در قرآن

شماره 3

 

 

2-2. بررسی تکالیف سیاسی‏ای که خدا بر عهدة «مسلمانان» گذاشته است

 قرآن فرموده است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»،[1] پیامبر نیامد که نصیحتى بکند، حرفى بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند و به او هم احترامى بگذارند؛ آمد تا مورد اطاعت قرار بگیرد، جامعه و زندگى را هدایت کند، نظام را تشکیل بدهد و انسان‏ها را به سمت اهداف زندگى درست پیش ببرد.[2]


قرآن مى‌گوید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»؛[3] مسلمانان بایستى نسبت به کفار سختگیر باشند. این کفار کجا هستند؟ هر غیر معتقد به اسلام کسى نیست که باید نسبت به او سختگیر بود و شدت گرفت. قرآن مى‌گوید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ»؛[4] کسانى که با شما سر ستیزه ندارند و علیه شما توطئه نمى‌کنند و کمر به نابودى نسل و ملت شما نبسته‌اند، ولو از دین دیگرى باشند، با آنها نیکى کنید و رفتار خوب داشته باشید؛ کافرى که با او باید شدید بود، این نیست. «إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ».[5] باید با کسانى شدید بود که با هویت، اسلام، ملیت، کشور، تمامیت ارضى، استقلال، شرف، عزت، ناموس، سنت‏ها، فرهنگ و ارزش‏هاى شما مبارزه مى‌کنند. این فرهنگى است که باید بر جامعة ما حاکم باشد. تساهل و تسامح باید بین خود مسلمانان برقرار باشد.[6]

1. وظیفة پذیرش فرمانروایی پیامبران

v  در کنار وظایف سیاسی پیامبران، قرآن کریم بسیاری از اقدامات سیاسی را از جمله وظایف دینی مسلمانان برمی‎شمرد؛ که می‎توان اولین آن وظایف را پذیرش مدیریت و حکمرانی پیامبران دانست. حضرت آیت الله سبحانی در تفسیر موضوعی خود به این وظیفة دینی مسلمانان می‎پردازند:


خدای متعال در کنار وظیفۀ دعوت به توحید «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ...»[7] و داوری میان مردم «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیه‏»[8] و تعلیم کتاب و حکمت «رَبنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة»،[9] وظیفۀ رهبری و پیشوایی جامعه را هم به عهدۀ پیامبران گذاشته است؛ « وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه‏ »؛[10] ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای اینکه به اذن خدا در همۀ امور از او اطاعت شود. به دیگر سخن، قرآن کریم، پس از معرفی تجلی بخشندگان به ولایت الهی در قالب آیۀ کریمۀ: « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون»؛[11] سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر و آنها که ایمان آورده‏اند؛ همانها که نماز را برپا می­دارند و در حال رکوع، زکات می­دهند» به بیان شیوۀ ولایتمداری و پذیرش ولایت الهی می­پردازد که: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏»(نساء - 59): ای کسانی که ایمان آورده­ید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوا الامر را.

قرآن کریم در جای دیگر به حق دخالت پیامبر در امور مردم و اولویت داشتن حضرت در تصرف درامور آنان اشاره کرده، می­فرماید: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛[12] پیامبر در امور دین و دنیای مؤمنان، از آنان نسبت به خودشان سزاوارتر است.

در این آیه اولویت پیامبر نسبت به افراد با ایمان به صورت جامع بیان شده است و این که کلیۀ اختیاراتی که انسان نسبت به خود دارد، پیامبر از خود او، اولی است؛ اگر انسان در کارهای فردی و یا اجتماعی برای خود اختیار دارد، پیامبر بر این اختیارات از خود او اولی است؛ در نتیجه پیامبر در مسایل اجتماعی و فردی و در مسایل مربوط به حکومت و یا قضاوت، از هر انسانی نسبت به خود او اولی می­باشد... این آیه یکی از دلایل امامت پیامبر به معنی ادارۀ نظام امت و تدبیر امور اجتماعی آنان است.[13]

v  از سوی دیگر، قرآن کریم حیطۀ این اختیار را نامحدود دانسته و لزوم تبعیت از او در همۀ اموری که پیامبر در مورد آن   حکم‏کند عنوان می‏کند:

حضرت آیه الله سبحانی در تفسیر موضوعی «منشور جاوید» در ذیل آیة شریفة «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا؛[14] هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری(در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.» می‏فرمایند:

«... ولایت از آن خدایی است که به انسان خلقت وآفرینش داده است و بس. ولی در عین حال، خدا روی مصالحی با اعتماد بر ولایت مطلقۀ خود، به انسان کاملی که در نشیب و فراز زندگی آزمون خوبی داده است، ولایتی می­بخشد و او را امام و پیشوا و ولی و سرپرست، مطاع و فرماندۀ جامعه قرار می­دهد و به مقتضای کار خود، دارای امر و نهی و تکلیف و دستور و به صورت مستقل «واجب الاطاعه» می­شود. شکی نیست که چنین مقامی، غیر از مقام نبوّت و رسالت است که در اخذ وحی و ابلاغ دستورهای خدا خلاصه می­گردند، در حالی که اگر به مقام امامت رسید، به مقام دیگری ارتقاء یافته و عهده­دار ادارۀ جامعه و تنظیم امور امت خود می­گردد.» حضرت آیه الله سبحانی در ادامۀ تفسیر به بیش از 10 آیه استشهاد می­کنند که در آنان مسؤولیت امامت و پیشوایی جامعه از سوی خدا به پیامبران واگذار شده است.»[15]

v    شهید مطهری نیز از زاویة نگاه تفاسیر به آیات مرتبط به این  موضوع پرداخته‎ و می‏نویسند:

«طبرسى در مجمع البیان ذیل آیة «انَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ انْ تُؤَدُّوا الْاماناتِ الى‏ اهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ انْ تَحْکُموا بِالْعَدْلِ»[16] مى‏گوید: «در معنى این آیه چند قول است؛ یکى اینکه مقصود، مطلقِ امانت‏هاست؛ اعم از الهى و غیر الهى، و اعم از مالى و غیر مالى؛ دوم اینکه مخاطب حکمرانان‏اند. خداوند با تعبیر لزوم اداى امانت، حکمرانان را فرمان مى‏دهد که به رعایت مردم قیام کنند.». سپس مى‏گوید:  «مؤید این معنى این است که بعد از این آیه، بلافاصله مى‏فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنوا اطیعُوا اللَّهَ وَ اطیعُوا الرَّسولَ وَ اوُلِى الْامْرِ مِنْکُمْ».[17] در این آیه، مردم موظف شده‏اند که امر خدا و رسول و ولات امر را اطاعت کنند. در آیة پیش، حقوق مردم و در این آیه، متقابلاً حقوق «ولات امر» یادآورى شده است... از جملة امانت‏ها این است که به ولات امر دستور داده شده است که صدقات و غنائم و غیر آنها را از آن‏چه بستگى دارد به حقوق رعیت تقسیم نمایند...

در تفسیر المیزان نیز در بحث روایى که در ذیل این آیه منعقد شده است، در تفسیر «درّ المنثور» از على (علیه السلام) چنین روایت مى‏کند: «حَقٌّ عَلَى الْامامِ انْ یَحْکُمَ بِما انْزَلَ اللَّهُ وَ انْ یُؤَدِّىَ الْامانَةَ، فَاذا فَعَلَ ذلِکَ‏ فَحَقٌّ عَلَى النّاسِ انْ یَسْمَعُوا اللَّهَ وَ انْ یُطیعوا وَ انْ یُجیبوا اذا دُعوا»؛[18] بر امام لازم است که آن‏چنان حکومت کند در میان مردم که خداوند دستور آن را فرود آورده است و امانتى که خداوند به او سپرده است، ادا کند. هرگاه چنین کند، بر مردم است که فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذیرند و دعوتش را اجابت کنند.»[19]

v  ایشان در تبیین مفهوم امام می‎نویسند: کلمة «امام» یعنى پیشوا. کلمه «پیشوا» در فارسى، درست ترجمه تحت‏اللفظى کلمه «امام» است در عربى. خود کلمه «امام» یا «پیشوا» مفهوم مقدسى ندارد. پیشوا یعنى کسى که پیشرو است، عده‏اى تابع و پیرو او هستند اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه‏یافته و درست‏رُو باشد یا باطل و گمراه باشد.

قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است. در یک جا مى‏فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛[20] ما آنها را پیشوایان هادىِ به امر خودمان قرار دادیم. در جاى دیگر مى‏گوید: «أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّار»ِ؛[21] پیشوایانى که مردم را به سوى آتش مى‏خوانند. یا مثلًا درباره فرعون کلمه‏اى نظیر کلمه امام را اطلاق کرده است: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ »؛[22] که روز قیامت هم پیشاپیش قومش حرکت مى‏کند.

... امامت به معنى زعامت اجتماع است که به همین تعبیر و نظیر همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است. خواجه نصیرالدین طوسى در تجرید، امامت را این‏طور تعریف مى‏کند: «رِیاسَةٌ عامَّةٌ» یعنى ریاست عمومى[23].[24]

v  حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی نیز معنای امامت را تشریح کرده، می‎نویسند: «مقام امامت، یعنى رهبرى و پیشوائى خلق، در واقع امام کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و بدست آوردن قدرت‏هاى لازم، سعى مى‏کند احکام خدا را عملا اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد، تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى‏کوشد.

به عبارت دیگر وظیفه امام اجراى دستورات الهى است، در حالى که وظیفة رسول، ابلاغ این دستورات مى‏باشد، و باز به تعبیر دیگر، رسول «ارائه طریق» مى‏کند ولى امام «ایصال به مطلوب» مى‏نماید.»[25]

2. آمادگی برای دفاع از حکومت الهی و عزت اسلامی

v    یکی دیگر از وظایف سیاسی مسلمانان از منظر قرآن، آمادگی دفاعی است؛ علامة شهید مطهری (ره) دراین‎باره می‏نویسند:

هیچ دینى به اندازه اسلام، مردم را به قدرت و قوّت دعوت نکرده است... انَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فى سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصوصٌ» [26]. خداوند مردمى را که در راه او مى‏جنگند و مانند دیوارى روئین و فلزى که هیچ قدرتى نمى‏تواند آنها را از جا بکَند و حرکت دهد ایستادگى مى‏کنند، دوست دارد. باز در این زمینه مى‏فرماید:«مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[27]. و امثال این آیات در قرآن زیاد است.

شجاعت در اسلام یک حقیقت ممدوح است. عزت (یعنى مقامى منیع داشتن) و در آن حد قدرت داشتن که کسى نتواند انسان را خوار و ذلیل کند، در اسلام امرى ممدوح است. ببینید قرآن راجع به مقابله با دشمن چه مى‏گوید: «وَ اعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» [28]. در مقابل دشمن تا آن حد نهایىِ قدرتتان نیرو تهیه کنید که دشمن‏ هرگز نتواند به شما طمع ببندد. در آیه دیگرى مى‏فرماید:«وَ قاتِلوا فى سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُمْ وَ لا تَعْتَدوا انَّ اللَّهَ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ» [29]. با کسانى که با شما نبرد مى‏کنند به نبرد بپردازید ولى تجاوز نکنید. وَ لا تَعْتَدوا یعنى با دشمن هم که نبرد مى‏کنید حق و عدالت را هرگز فراموش نکنید.[30]

3. جنگ با ظالمان و متجاوزان به حریم نظام اسلامی

v    آیت الله مکارم شیرازی، به زیبایی دلیل این تکلیف قرآنی را بیان می‌‎نمایند:

جنگ با تمام زشتى‏ها و عواقب شوم و مرگبارش، گاه تنها راه مبارزه با ظلم و فساد و بى‏عدالتى و تنها وسیله ریشه کن کردن فساد در زمین است. به همین دلیل یکى از اهداف متعدّد جنگ در قرآن مجید خاموش کردن آتش فتنه و بازگشتن طاغیان و گردنکشان به سوى عدل الهى شمرده شده است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»؛[31] با آنها پیکار کنید تا فتنه خاموش گردد «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما»،[32] «با گروه تجاوزگر و ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردند» و در چنین مواردى رهبران الهى، عافیت طلبى را رها کرده و به استقبال شداید جنگ و ناملایمات آن مى‏شتافتند، چرا که از دست دادن آرامش دنیا در برابر از دست دادن سعادت آخرت براى آنها دشوار نبود!»[33]

v    شهید مطهری با تبیین علت صدور چنین دستوری، در عین صلح‏طلبیِ ذاتی اسلام می‌‎نویسند:

اسلام یک دینى است که وظیفه و تعهد خودش را این مى‏داند که یک جامعه تشکیل بدهد. اسلام آمده جامعه تشکیل بدهد، آمده کشور تشکیل بدهد، آمده دولت تشکیل بدهد، آمده حکومت تشکیل بدهد، رسالتش اصلاح جهان است؛ چنین دینى نمى‏تواند بى‏تفاوت باشد، نمى‏تواند قانون جهاد نداشته باشد، همچنانکه دولتش نمى‏تواند ارتش نداشته باشد. مسیحیت دایره‏اش محدود است و اسلام دایره‏اش وسیع است. مسیحیت از حدود اندرز تجاوز نمى‏کند، اما اسلام تمام شئون زندگى بشر را زیر نظر دارد، قانون اجتماعى دارد، قانون اقتصادى دارد، قانون سیاسى دارد، آمده براى تشکیل دولت، تشکیل حکومت؛ آنوقت چطور مى‏تواند ارتش نداشته باشد؟ چطور مى‏تواند قانون جهاد نداشته باشد؟

پس اینکه یک عده مى‏گویند دین باید همیشه با جنگ مخالف باشد و باید طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ چون جنگ مطلقاً بد است، اشتباه است. دین البته باید طرفدار صلح باشد، قرآن هم مى‏گوید: «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ»[34] صلح بهتر است، اما بایستى طرفدار جنگ هم باشد، در آنجا که طرف حاضر به همزیستى شرافتمندانه نیست و به حکم اینکه ظالم است و مى‏خواهد به شکلى شرافت انسانى را پایمال کند ما اگر تسلیم بشویم ذلت را متحمل شده‏ایم و بى‏شرافتى را به شکل دیگرى متحمل شده‏ایم. اسلام مى‏گوید: صلح، در صورتى که طرف آماده و موافق با صلح باشد؛ اما جنگ، در صورتى که طرف مى‏خواهد بجنگد.[35]

4. اقدام عمومی برای حفظ وحدت جامعه و مبارزه با تفرقه‏افکنان

v  اهمیت حفظ انسجام جامعة اسلامی تا بدان‏جاست که شهید مطهری(ره) با استناد به آیة قرآن، مبارزة عمومی با برهم‏زنندگان این اتحاد را وظیفة مؤمنان قلمداد می‌فرمایند:

قرآن تصریح مى‏کند: «وَ انْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلوا فَاصْلِحوا بَیْنَهُما فَانْ بَغَتْ احْدیهُما عَلَى الْاخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى‏ تَفى‏ءَ الى‏ امْرِ اللَّهِ»؛[36] مى‏گوید اگر جنگ داخلى میان مسلمین پیش آمد اول بروید کوشش کنید میان اینها اصلاح کنید، بسا هست سوء تفاهمى در کار باشد. اگر برایتان روشن شد که سوء تفاهم در کار نیست بلکه یکى از این دو گروه طغیانگر و مغرض است‏ (نمى‏گوید حالا که اصلاح نتیجه نداد بروید در خانه‏تان بنشینید) به نفع آن کسى که مظلوم است و علیه آن کسى که بغى مى‏کند، وارد جنگ بشوید؛ این نصّ قرآن است.»[37]

5. پذیرش پیامبر(صلى الله علیه و آله) به عنوان تنها مرجع قضایی

v    «پذیرش مرجعیت قضایی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دیگر تکلیف سیاسی ـ اجتماعی مسلمین است؛ موضوعی که در آثار قرآنی مفسران اسلامی، از جمله حضرت آیت الله سبحانی، بارها مورد توجه قرار گرفته است؛

قرآن به مسلمانان دستور می­دهد که داوری‏های پیامبر را در امور حقوقی و مخاصمات، بی‏چون‏وچرا بپذیرند: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»؛[38] به پروردگارت سوگند، آنان هرگز مؤمن واقعی نمی­گردند، مگر اینکه تو را در موارد اختلاف، داور قرار دهند و از قضاوت تو ملالی پیدا نکنند و در برابر حکمت تسلیم شوند.»[39]

v  در مصداق قرآنی دیگری برای این اصل، آیة 60 سورة نساء مورد بحث قرار می‏گیرد؛ حضرت آیت الله العظمی مکارم در تبیین شأن نزول این آیه می‎نویسند: «یکى از یهودیان مدینه با یکى از مسلمانان منافق اختلافى داشت، بنا را بر این گذاشتند که یک نفر را به عنوان داور در میان خود انتخاب کنند. مرد یهودى چون به عدالت و بى‏نظرى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) اطمینان داشت، گفت: «من به داورى پیامبر (صلى الله علیه و آله) شما راضیم.» ولى مرد منافق یکى از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» را انتخاب کرد؛ زیرا مى‏دانست مى‏تواند با هدیه، نظر او را به سوى خود جلب کند. و به این ترتیب، با داورى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) مخالفت کرد، آیة شریفه نازل شد و چنین افرادى را شدیداً سرزنش کرد: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعیداً»[40]؛ آیا ندیدى کسانى را که گمان مى‏کنند به آنچه (از کتاب‏هاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان مى‏خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‏هاى دوردستى بیفکند.»[41]



[1]. ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. (نساء: 64)

[2]. سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان کشورى و لشکرى و میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت اسلامى 16/7/1369

[3]. در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.(فتح: 29)

[4]. خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏کند چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد. (ممتحنه: 8)

[5]. تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مى‏کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند. (ممتحنه: 9)

[6]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان 6/12/1381

[7]. نخل -36. (ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید)

[8]. بقره – 213. (خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند)

[9]. بقره – 129. (در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد)

[10] . نساء -64

[11] مائده - 55

[12] . احزاب -6

[13]. آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج4، ص330

[14] . احزاب -36

[15]. منشور جاوید/ ج4/ ص312 به بعد.

[16] . خدا فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید و در وقتى که میان مردم حکم مى‏کنید به عدالت حکم کنید.

[17] . اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را (نساء 59)

[18]. تفسیر المیزان, ج4, ص385.

[19] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16، ص: 450

[20] . انبیا: 73

[21] . قصص: 41

[22] . هود: 98

[23] . الرسائل العشر، ص 103

[24] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏4 ، ص713

[25] . آیت الله مکارم شیرازی، یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص162

[26]. صف/ 4

[27]. فتح/ 29  محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند

[28]. انفال/ 60

[29]. بقره/ 190

[30] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص: 260

[31]. سوره بقره ؛ آیه 197

[32]. سوره حجرات؛ آیه 9

[33] . آیت الله مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام، ج‏2، ص: 616

[34] . بقره 128

[35] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏20 ، ص223  

[36]. سوره حجرات؛ آیه 9

[37] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏15، ص: 993

[38] . نساء: 65

[39]. منشور جاوید/ ج10/ ص 183 و نیز بنگرید به: نساء-59، مائده-42و48 ، زمر-46، حدید-25.

[40] . نساء 60

[41] . آیت الله مکارم شیرازی، شأن نزول آیات قرآن، ص: 146

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی