سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امامت در قرآن» ثبت شده است

ولایت- جلسه 8

بسم الله الرحمن الرحیم


گفتیم که عامل به هم پیوستگی مومنین شیعه در خفقان های تاریخ, ولایت بوده است. این ولایت شیعیان باهم بود. این یک بُعد از ابعاد ولایت بود.

ولایت ولیّ خدا یعنی چه؟ ولایت علی بن ابی طالب یعنی چه؟ اینی که من و شما امروز باید ولایت ائمه داشته باشیم یعنی چه؟ اینکه یک عه خیال می کنند ولایت ائمه یعنی فقط ائمه را دوست بداریم, و چقد اشتباه می کنند, پس همه ولایت دارند؟ مگر همان کسانی ه در صدر اسلام با ائمه جنگیدند همه دشمن بودند با آن ها؟ خیلی هایشان دوست می داشتند اینها را؛ اما برای خاطر دنیا حاضر بودند با آن ها بجنگند. خیلی هایشان می دانستند اینها دارای چه مقامات و چه مراتبی هستند. وقتی خبر رحلت امام صادق علیه السلام را به منصور دوانیقی دادند, منصور بناکرد به گریه کردن. تظاهر می کرد؟ پیش نوکرهای خودش تظاهر می کرد؟ نه. واقعا دلش می سوخت. واقعا حیفش می آمد که امام صادق علیه السلام بمیرد. اما چه کسی او را کشت؟ خودش!! خودش دستور داد که امام صادق علیه السلام را مسموم کنند, اما وقتی خبر رسید که کار از کار گذشته قلبش تکان خورد منصور. پس منصور هم ولایت داشت؟!!

ولایت- جلسه 6

بسم الله الرحمن الرحیم


پیغمبر یک جبهه به وجود می آورد, اینها چگونه خود را میان جامعه ی جاهلی حفظ کنند؟

اگر بخواهد این جمعیت از بین نرود و هضم نشد, بایستی این عده مسلمان را مثل پولاد آبدیده به همدیگر بتابند. این مسلمان ها را باید آن چنان به هم متصل و مرتبط کنند که هیچ عاملی نتواند این ها را از یکدیگر جدا کند. به قول امروزی ها یک انضباط حزبیِِ بسیار شدید و سختی را , باید در میان این افراد مسلمان برقرار کنند. باید این ها را هرچه بیشتر به هم بپسبانند, هرچه بیشتر به هم بجوشانند و گره بدهند, و هرچه بیشتر از جبهه های دیگر, از جریان های دیگر, از انگیزه های مخالف دور نگه  دارند؛ چون این ا در اقلیتند. جمعیتی که در اقلیتند, فکرشان تحت الشعاع فکر اکثریت, ممکن است قرار گیرد. عملشان, حیثیتشان, شخصیتشان, ممکن است در لابه لای حیثیت ها و شخصیت ها و عمل های بقیه ی مردم, که احیانا مخالف با آن ها هستند گم بشود, نابود بشود, هضم بشود و از بین برود. برای این که این ا هضم نشوند تا در آینده جامعه اسلامی با دست های استوارِ این ها بنا بشود و اداره گردد اینها را هرچه بیشتر به هم متصل می کنندو از جبهه های دیگر دور.

مثل چه؟ مثل یک عده کوهنوردی که از یک راه صعب العبور کوهستانی دارند عبور می کنند. ده نفر آدم در میان برف ها, عصاها به دست, در یان راه باریک و پر خطر, باید این راه را این پیچ و خم و گردنه را طی کنند تا به قله برسند. به این ها گفته می شود به همدیگر بچسبید. کمربندهایتان را به هم ببندید, جدا جدا و تک تک حرکت نکنید که اگر تنها ماندید, خطر لغزیدن هست. می گویند خیلی با خود بار برندارید. به این طرف و آن طرف نگاه نکنید, فقط سرتان به راه خودتان و حواستان به کارِخودتان باشد. به همدیگر هم محکم بسته می شوند که اگر یک نفر از اینها افتاد بقیه بتوانند او را نگه دارند. حالت به هم بستگی شدید کوهنوردان, نشان دهنده حالت به هم بستگی و جوشیدگی شدید مسلمانان صدر اسلام است.

این به هم بستگی اسم دارد؟ بله. این پیوستگی مسلمانان جبهه آغاز دین, که به هم گره خوردند و جدایی ناپذیر شدند نامش در قرآن و حدیث «ولایت» است.

پس ولایت در اصطلاح قرآن در اول به معنای به هم پیوستگی و هم جبهگی و اتصال شدید یک عده انسانی است که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند. در یک راه قدم برمی داند و برای یک مقصود تلاش می کنند. باید هرچه بیشتر به هم متصل باشند تا از جبهه های دیگر جدا شوند و هضم نشوند. این را در قرآن می گویند ولایت.

ولایت- جلسه5

بسم الله الرحمن الرحیم


اولی که پیغمبر دعوت را شروع کرد, آیا یک تنه می توانست جامعه را اداره کند؟

آیا یک جامعه تشکیلات نمی خواهد؟ عده ای که این تشکیلات را اداره بکنند نمی خواهد؟ سربازی که از این جامه دفاع بکند و دشمنان این جامعه را به جای خود بنشاند نمی خواهد؟ کسانی که با پیغمبر یاری کنند و دعوت نبی را نشر بدهند لازم نیست؟ چرا. لازم است. همه ی کارها باید از طریق اسباب معمولی انجام بگیرد.

پیغمبرها هم در بیشترین فعالیت هایشان از اسباب معمولی استفاده کرده اند. پیغمبر وقتی که می آید برای اینکه بتواند جامعه ی مورد نظر را که همان کارخانه ی انسان سازی ست, تشکیل بدهد؛ برای این کار احتیاج دارد به یک جمع به هم پیوسته ی متحد, دارای ایمانِ راسخ, از اعماق قلب مؤمن و معتقد به این مکتب, با گامِِ استوار, پویا و جویای آن هدف.

یک چنین جمعی را پیغمبر اول کار لازم دارد. لذا پیغمبر بنا می کند این جمع را فراهم اوردن و درست کردن. با آیات قرآن, با مواعظ حسنه, «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه» با مواعظ حسنه, با  نفوذ کلام نبوی, دل های مسلمانی را در اول کار, در اطراف خود به وجود می آورد. اینا یک جمعیتی را تشکیل می دهند.

پس پیغمبر در اول کار, وقتی که دعوت خود را مطرح می کند, یک جمعیت به وجود می آورد, ک صف به وجود می آورد, یک جبهه در مقابل جبهه ی کفر ایجاد می کند. این جبهه از چه کسانی تشکیل شده؟ از مسلمانان استوارِ مؤمنِ معتقدِ نافذالقلب. از آن کسانی که «لاتأخذهم فی الله لومه لائم» (نهج البلاغه صبحی صالح خطبه 192) هیچ ملامتِ ملامت کننده ای آن را از راه خدا برنمی گرداند. این ها مسلمان های گام اولند.

پیغمبر یک جبهه را به وجود می آورد, اینها در میان چه جامعه ای دارند زندگی می کنند؟ در میان جامعه ی جاهلی. مثلا مسلمانان صدر اسلام در میان جامعه ی جاهلی مکه اند. اگر بخواهند این جریان باریک, که به نام اسلام و مسلمین به وجود آمده, در میان آن جامعه ی جاهلیِ پرتعارض و پرزحمت باقی بماند, اگر بخواهد همین جمعیت و همین صف و همین جبهه نابود نشود, از بین نرود, هضم نشود, حل نشود, باید چه کند؟

پاسخ در پست بعد......

ولایت- جلسه 4

بسم الله الرحمن الرحیم


جامعه اسلامی چیست؟

جامعه اسلامی یعنی آن جامعه ای, آن تمدنی که در رأس آن جامعه خدا حکومت می کند, قوانین آن جامعه قوانین خدایی ست. حدود الهی در آن جامعه جاری می شود, عزل و نصب را خدا می کند, مخروط اجتماعی اگر به شکل مخروط فرض کنیم- در رأس مخروط خداست و پایین تر از خدا, همه ی انسانیت و همه ی نسان ها. تشکیلات را دین خدا به وجود می آورد, قانون صلح و جنگ را مقررات الهی ایجاد می کند, روابط اجتماعی را, اقتصاد را, حکومت را, حقوق را و همه را دین خدا تعیین می کند و دین خدا اجرا می کند و دین خدا دنبال این قانون می ایستد؛ این جامعه ی اسلامی است.

مثل کجا؟

مثل مدینه. همچنانی که پیغمبر آمد در مدینه یک جامعه ای تشکیل داد. خب در مکه هم بودند, می توانستند متفرق بشوند در اقطار بلاد, آن جا خدا را هم عبادت کنند, نه, این کافی نبود. آمدند مدینه, یک جامعه ای تشکیل دادند, در رأس آن خدا حکومت می کرد. نایب خدا که حکومت می کرد آن جا یعنی پیغمبر. مقررات را چه کسی قانون گذاری می کرد؟ پیغمبر. قوانین را چه کسی اجرا می کرد؟ پیغمبر.

ولایت- جلسه 2

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسئله ولایت به آن صورتی که ما مطرح و از قرآن استنباط می کنیم غالبا کمتر مطرح می شود. البته اسم ولایت و کلمه ولایت با گوش شیعه آشناست. در دعاهای ما, در خواسته های ما از خدا, در روایات ما, در افکار رایج و عمومی ما, مسئله ای به نام ولایت, با قداست و احترام تمام و با آرزوی تامین چیزی به نام ولایت, توأم است. ما همیشه به عنوان شیعه خود را دارای ولایت می دانیم, و اگر یک قدری شیعه, وسواسی و دقیق و محتاط باشد, همیشه از خدا می خواهد که خدا او را با ولایت زنده بدارد و با ولایت بمیراند و ولایت را به او بفهماند.

ولایت را از قرآن استنباط می کنیم و مبینید که چه اصلِ مترقیِ جالبی است اصل ولایت, و یک ملت, یک جمعیت, پیروان یک فکر و یک عقیده, اگر دارای ولایت نباشند, چطور بی خودی وِل معطّلند! این را درک خواهید کرد.

در سایه ی این بحث به خوبی می شود فهمید که چرا کسی که ولایت ندارد, نمازش نماز و روزه اش روزه و عبادتش عبادت نیست. به خوبی می شود با این بحث فهمید که چرا جامعه ای و امتی که ولایت ندارد اگر همه ی عمر را به نماز و روزه و تصدّق بگذراند, باز لایق غفران و لطف خدا نیست. خلاصه در سایه ی این بحث, معنای احادیث ولایت را می شود فهمید, از جمله این حدیث معروفی که از چند نفر از ائمه علیهم السلام رسیده است:

«لو انّ رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولیّ الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»

(الکافی. کتاب الایمان و الکفر. باب دعائم الاسلام. ح5)

 اگر کسی تمام عمر را روزه بگیرد, تمام شب ها را تا به صبح بیدار بماند, تمام اموالش را در راه خدا بدهد, اما با ولیّ خدا ولایت نداشته باشد (یا ولایت ولیّ خدا را نداشته باشد) این چنین آدمی همه ی آنچه انجام داده است بیهوده و بی ثمر و خنثی است.