امام شناسی
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
صفحه ای کوچک برای نشانی دادن از محوری ترین مفهوم عالم: ولایت ...
اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان
حضرت امام خمینی (رض)
امام شناسی
یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.
پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 1.اسلام, آزادی و عبودیت
3. اهداف پیامبران
خلاصه:
هدف اصلى و نهایى [پیغمبران] اتصال انسان به خداست؛ [و ارزش های انسانی مانند عدالت, اخلاق, راستی, درستی و مانند اینها] مراتب کمال انسان هستند؛ ولى مراتب متوسط کمال انسان هستند؛ که انسان به کمال نهایى خودش نمىرسد، مگر اینکه این کمالهاى متوسط را طى کند.
پس از اهداف پیامبران به موارد زیر می توان اشاره کرد:
3-1. بیدارسازی فطرت و برانگیختن عقل انسان
اولین کار پیامبر مکرم، برشوراندن قدرت تفکر است. عقل است که انسان را به دین راهبرد میدهد، انسان را به دین میکشاند. [و] انسان را در مقابل خدا به عبودیت وادار میکند.
3-2-1. عبودیت فردی و نپذیرفتن خدایی جز الله
روح عبودیت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چیزى است که انبیاى الهى از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجه این نقطه بودهاست، که روح عبودیت را در انسان زنده کنند. سرچشمة همة فضائل انسانى و کارهاى خیرى که انسان ممکن است انجام بدهد ـ چه در حوزة شخصى، چه در حوزة اجتماعى و عمومى ـ همین احساس عبودیت در مقابل خداست.
وقتى معناى عبودیت الهى این شد که انسان از «انداد الله» اجتناب کند و تبرى جوید، باید از همة اشکال آن تبرى جوید. «انداد الله»، یک وقت نفس پلید انسانى است که درون اوست؛ یک وقت شیطان [جنی] است . یک وقت هم شیطانهاى قدرتمند عرصة سیاسىاند که براى اغوا و راهزنى و تسلط و ضربه زدن و به جهنم کشاندن ملتها و شعوب بشرى منتظر نشستهاند.
3-2-2. تلاش برای تحقق توحید در اجتماع
هدف تمام پیامبران، کشاندن مردم به صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یعنى عبودیت؛ «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ».
3-2-3. توجه دادن انسان به هدف خلقت خود
هنر بزرگ پیامبران الهى این است که این غایت قصوى و این مقصد اعلى را به بشر معرفى کنند و بشناسانند و راه را نشان دهند و بگویند که صراط مستقیم، یعنى صراط الىالله، و بفهمانند که هر چه از قواى انسانى در اختیار اوست - نعمتهایى که در طبیعت هست - همه و همه وسایلى هستند، براى اینکه انسان بتواند راحتتر این راه را طى کند.
پس معلوم شد که مردم دعوت شدهاند تا با خدا آشنا شوند و پیامبران حلقه اتصال مخلوق و خالقند.
حال باید دید ایجاد حکومت الهی، چه نقشی در تحقق این عبودیت دارد:
جمله «یَعْبُدُونَنِی،لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا»[1] مفهومش این است: هدف نهائی از فراهم آمدن حکومت عدل، ریشهدار شدن آئین حق، گسترش امن و آرامش، همان استحکام پایههای عبودیت و توحید است،
ممکن است با استفاده از تعلیم و تربیت و تبلیغ مستمر، گروهى را متوجه حق نمود، ولى تعمیم این مسئله در جامعة انسانى، جز از طریق تأسیس حکومت صالحانِ باایمان امکانپذیر نیست؛ به همین دلیل انبیاء بزرگ همتشان تشکیل چنین حکومتى بوده؛ مخصوصاً پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در نخستین فرصت ممکن ـ یعنى به هنگام هجرت به مدینه ـ اقدام به تشکیل نمونهاى از این حکومت کرد.
از اینجا نیز مىتوان نتیجه گرفت که چنین حکومتى تمام تلاشها و کوششهایش از جنگ و صلح گرفته تا برنامههاى آموزشى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى، همه در مسیر بندگى خدا، بندگى خالى از هر گونه شرک است.
3-3. نفی حاکمیت مستکبران و تحقق آزادی
انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذارى براى بشر تنها در اختیار خداى تعالى است، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم».[2] خدا و پیامبر، شما را به زندگى و مایة حیات طیب و پاکیزه دعوت مىکنند. حیات پاکیزه، فقط خوردن و لذت بردن و شهوترانى نیست؛ اینکه دعوت خدا و رسول را نمىخواست. نفس هر انسانى، او را به زندگى حیوانى دعوت مىکند. حیات طیبه، عبارت از این است که این زندگى در راه خدا و براى رسیدن به هدفهاى عالى باشد. براى انسان، هدف اعلى عبارت از وصول به حق، رسیدن به قرب بارىتعالى و تخلق به اخلاق الهى است.
تفصیلی:
v علامة شهید مرتضی مطهری دربارة اهداف رسالت پیامبران مینویسند:
«در مورد هدف اصلى رسالت... چهار یا پنج نظریه مىشود ابراز داشت و داشتهاند؛.....نظریه پنجم (نظریه صحیح) این است که پیغمبران از نظر هدف، موحدند؛ همین طورى که از نظر جهانبینى موحد هستند. و هدف اصلى و نهایى هم همان اتصال انسان به خداست؛ اما این به معنى آن نیست که این امور (اینهایى که ما ارزش انسانى مىنامیم[عدالت و اخلاق و راستی و درستی و مانند اینها]) صرفاً ارزش مقدّمى دارند؛ بلکه اینها مراتب کمال انسان هستند؛ ولى مراتب متوسط کمال انسان هستند؛ که انسان به کمال نهایى خودش نمىرسد، مگر اینکه این کمالهاى متوسط را طى کند. پس اینها خودشان، هم کمال انسانند، هم در عین حال وسیلة کمال بالاتر.»[3]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 1. انسان, آزادی و عبودیت
2. تکریم انسان, رکن جهان بینی اسلامی
خلاصه:
1. [خداوند انسان ها را تکریم کرده و با کرامت آفریده است.]
2. تکریمى هم شامل مرحلة تشریع و هم شامل مرحلة تکوین
3. تکریم تکوینى [همان است که تمام عالم را برای انسان خلق کرد و تمام موجودات و زمین و آسمان را مسخر انسان ساخت.]
4. تکریم تشریعى با آن چیزهایى که در حکومت اسلامى و در نظام اسلامى براى انسان معین شده؛
5. حال براساس اینها یک نتایج عملى به دست مىآید و وظایفى بر عهدة انسانهایى که معتقد به این مبانىاند، قرار مىگیرد.
6. یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند؛ [و] سرپیچى از اطاعت «انداد الله»؛
[عبودیت خداوند] چون عالم، مالک و صاحب و آفریننده و مدبر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. [و سرپیچی از اطاعت اندادالله] هر آن چیزى که مىخواهد در قبال حکمروایى خدا، بر انسان حکمروایى کند.
7. دوم، هدف گرفتن تعالىِ انسان است؛ تعالىِ خود و دیگران.
این تعالى شامل تعالىِ علمى، تعالىِ فکرى، تعالىِ روحى و اخلاقى، تعالىِ اجتماعى و سیاسى ـ یعنى جامعه تعالى پیدا کند ـ و تعالىِ اقتصادى است؛ یعنى رفاه امور زندگى مردم.
تفصیلی:
جهانبینى و بینش اسلامى، فصول متعدّدى دارد... رکن دوم، تکریم انسان است؛ یا مىتوانیم به آن بگوییم انسان محورى. البته انسان محورى در بینش اسلامى، بهکلى با اومانیسم اروپاى قرون هجده و نوزده متفاوت است. آن یک چیز دیگر است، این یک چیز دیگر است. آن هم اسمش انسان محورى است؛ اما اینها فقط در اسم شبیه همند. انسان محورى اسلام، اساساً اومانیسم اروپایى نیست؛ یک چیز دیگر است:
«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ الله سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ».[1]
کسى که قرآن و نهجالبلاغه و آثار دینى را نگاه کند، این تلقى را بهخوبى پیدا مىکند که از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان مىچرخد. این شد انسانمحورى. در آیات زیادى هست که خورشید مسخر شماست، ماه مسخر شماست، دریا مسخر شماست؛ اما دو آیه هم در قرآن هست که همین تعبیرى را که گفتم ـ «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»؛[2] همة اینها مسخَّر شمایند ـ بیان مىکند. مسخر شمایند، یعنى چه؟ یعنى الان بالفعل شما مسخِّر همهشان هستید و نمىتوانید تأثیرى روى آنها بگذارید؛ اما بالقوه طورى ساخته شدهاید و عوالم وجود و کائنات به گونهاى ساخته شدهاند که همه مسخر شمایند. مسخر یعنى چه؟ یعنى توى مشت شمایند و شما مىتوانید از همة آنها به بهترین نحو استفاده کنید. این نشان دهندة آن است که این موجودى که خدا آسمان و زمین و ستاره و شمس و قمر را مسخر او مىکند، از نظر آفرینش الهى بسیار باید عزیز باشد. همین عزیز بودن هم تصریح شدهاست:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم».[3]
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 1. انسان، آزادی، عبودیت
1. انسان در اسلام
خلاصه:
[انسان در حقیقت موجودی آزاد و مختار است.]
«فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً * انّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ امّا شاکِراً وَ امّا کَفوراً»؛[1]
از این بهتر و زیباتر، آزادى و اختیار انسان و ریشه و مبناى آن را نمىشود بیان کرد: «او را مورد آزمایش قرار دادیم، راه را به او نمایاندیم، آنوقت این خود اوست که باید راه خویشتن را انتخاب کند...»[2]
تفصیلی:
تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همة علائقى که انسان را با دنیاى بیرون از وجود او ـ جهان، انسانها، اشیاء ـ مرتبط مىکند، و نیز فهم و درک آدمى از وجود خود و خلاصه همة چیزهایى که نظام ارزشى جامعه را مىسازد، و آن را بر ادارة مطلوب خود قادر مىکند، همه و همه از این جهانبینى الهى ریشه و مایه مىگیرد و منشعب مىشود. در اندیشة الهى اسلام همة هستى آفریدة خداست و جلوهگاه علم و قدرت او و پوینده به سوى اوست، و انسان برترین آفریده و جانشین اوست.
انسان مىتواند با استخراج گنجینههاى استعداد ـ که در نهاد اوست ـ خود را و جهان را که براى او آفریده شده به زیباترین وجهى بسازد و بیاراید، و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوى و مادى نائل آید، و مىتواند با تضییع یا به انحراف کشاندن این استعدادها جهنمى از ظلم و فساد در جهان بیافریند. چراغ هدایت بشر ایمان او به خدا و تسلیم او در برابر امر و نهى الهى است... پیغمبران مردم را به بندگى خدا ـ که پتکى بر سر خودخواهى و برترىجویى است ـ فرا خواندند، و آیینى که بهشت صفا و آرامش را حتى پیش از بهشت اخروى به بشر ارزانى مىداشت، بدو عرضه کردند و او را به مهار کردن غریزة افزونخواهى و سلطهجویى تشویق نمودند، و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقى برحذر داشتند، و سرچشمههاى فضیلت و راستى و محبت و کار و ابتکار و دانش و آگاهى را در او جارى ساختند، و یاد خدا و عشق به او را ـ که ضامن این همه و تعالى بخش روان اوست ـ بدو تلقین کردند.
... آزادى، برابرى انسانها، عدل اجتماعى، خودآگاهى افراد جامعه، مبارزه با کژى و زشتى، ترجیح آرمانهاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و یاد الهى، نفى سلطههاى شیطانى و دیگر اصول اجتماعى نظام اسلامى و نیز اخلاق و رفتار شخصى و تقواى سیاسى و شغلى، همه و همه ملهم و زائیدة آن جهانبینى و برداشت کلى از جهان و انسان است. اسلام نظامهاى مبتنى بر زور و قلدرى و زایندة ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملتها، خونها و زبانها را رد مىکند و غلط مىشمرد، و با هر آن نظام و کس که به ستیزة نظام اسلامى کمر بندد، با شدت و مقاومت مىستیزد، و به جز آنان با همة انسانها ـ چه هم کیش و چه ناهم کیش ـ به محبت و مساعدت امر مىکند. بر چنین پایهها و با چنین هدفهایى انقلاب اسلامى در ایران پدید آمد، و نظام جمهورى اسلامى را بنا نهاد.[3]