سايت من
آخرين عناوين
مطالب سايت
درباره سايت

    آمار و امکانات سايت

سايت من

پیوندها، پیوندهای روزانه، موضوعات، نویسندگان و ...

 
 

موضوعات مطالب سايت

پیوندهای روزانه

   درباره سايت

یوم ندعوا کل اناس بامامهم...
-------------------------------------
وحدت عمومی, به معنای گردآمدن صاحبان سلیقه ها و روش های گوناگون بر گرد محور اسلام, خط امام و "ولایت فقیه" است.
این, همان اعتصام به "حبل الله" است که عموم مسلمین بدان مکلف گشته اند؛
و این, آن اسم اعظمی است که همه ی گره ها را باز, و همه ی موانع را بر طرف, و همه ی شیاطین را مغلوب می کند.

پیام امام خامنه ای به ملت ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی 1368/4/23

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

امام شناسی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.
  •  

  •  

  •  

  مطالب سايت

 

امام شناسی

 

فصل7:نظریه ولایت فقیه/ چیستی ولایت فقیه

بسم الله الرحمن الرحیم


فصل هفتم: نظریة ولایت فقیه


 ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است.[1]

وقتى نظامى بر پایة یک اندیشه و یک ایدئولوژى تشکیل مى‏شود، دانایان به آن اید‏ئولوژى، نقش اول را در آن نظام دارند و ولایت فقیه یعنى این. یعنى ولایت و حاکمیت آن کسى که از همه اعرف است، به خط سیرى که براى زندگى انسان دین معین مى‏کند.[2]


*   اصل ولایت فقیه و پیوستن همة راه‏هاى اصلى نظام به مرکز ولایت، نقطة درخشان نظام اسلامى، و تحقق آن، یادگار ارزنده و فراموش نشدنى حضرت امام خمینى(قدس‌سره) است. مردم ما در طول یازده سال اخیر، وفادارى و اخلاص کامل خود را نسبت به این اصل، در همة میدان‏ها نشان داده‌اند و امام عظیم‌الشأن ما، خود بزرگترین مدافع و سرسخت‌ترین پشتیبان این اصل و پذیراى جدى همة آثار و لوازم آن بود. این اصل، همان ذخیرة پایان ناپذیرى است که باید مشکلات نظام جمهورى اسلامى را در حساس‏ترین لحظات و خطرناک‏ترین گردنه‏هاى مسیر پرخطر جمهورى اسلامى حل کند و گرههاى ناگشودنى را بگشاید. دفاع غیورانة امام عزیز از مسألة ولایت و رهبرى ـ که بى‌گمان تصدى رهبرى به وسیلة خود آن بزرگوار، کمترین تأثیرى در آن نداشت ـ ناشى از درک و ایمان عمیق به همین حقیقت بود و امروز این‌جانب به پیروى از آن بزرگوار، با همة وجود و توان از این اصل و لوازم آن دفاع خواهم کرد و به کمک الهى، به تکلیف خود در همة موارد عمل خواهم کرد. خدشه در التزام به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى، خدشه در کلیة نظام اسلامى است و این‌جانب این را از هیچ کس و هیچ دسته و گروهى تحمل نخواهم کرد. البته، امروز بحمدالله و توفیقه، کلیة آحاد و گروه‏هاى خط امام، ملتزم به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى مى‌باشند و امید است که زمینه براى رمى افراد و گروه‏ها به عدم التزام به آن، هرگز فراهم نگردد.[3]

*    حکومت اسلام سلطنتى هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهى و امپراتورى. در این نوع حکومت‏ها حکام بر جان و مال مردم مسلط هستند و خودسرانه در آن دخل و تصرف مى‏کنند. اسلام از این رویه و طرز حکومت منزه است‏. امروز و همیشه وجود «ولىّ امر»، یعنى حاکمى که قیّم و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد، ضرورت دارد. وجود حاکمى که مانع تجاوزات و ستمگری‏ها و تعدى به حقوق دیگران باشد؛ امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد؛ هادى مردم به تعالیم و عقاید و احکام و نظامات اسلام باشد؛ و از بدعت‏هایى که دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات مى‏گذارند جلوگیرى کند.[4]

*   تعریف جامعة مدنى چیست؟ اگر جامعة مدنى به معناى جامعة مدینه‏النبى است، قاعدتاً ولایت ‌فقیه در جامعة مدینهالنبى، در رأس همة امور است؛ چون در مدینه‏النبى، حکومت، حکومت دین است و ولایت فقیه هم به معناى ولایت و حکومت یک شخص نیست؛ حکومت یک معیار و در واقع یک شخصیت است. معیارهایى وجود دارد که این معیارها در هر جایى تحقق یابد، این خصوصیت را مى‌تواند پیدا کند که در جامعه به وظایفى که براى ولى فقیه معین شده، رسیدگى کند. به‌نظر من به این نکته باید توجه و افتخار کرد که بر خلاف همة مقررات عالم در باب حکومت ـ که در قوانین آنها حاکمیت‏ها یک حالت غیرقابل خدشه دارند ـ در نظام اسلامى، آن کسى که به‌عنوان ولى‌فقیه مشخص مى‌شود، چون اساسا مسئولیت او مبتنى بر معیارهاست، چنانچه این معیارها را از دست داد، به خودى خود ساقط مى‌شود.[5]

*   من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می‏دهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه که آن‏طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده‏اند به کسی صدمه وارد نمی‏کند، دیکتاتوری به وجود نمی‏آورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی‏دهد، کارهایی که بخواهد دولت یا رئیس جمهوری یا کس دیگر بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل می‏کند، جلوگیری می‏کند. شما از اسلام نترسید.[6]

*   جلو دیکتاتوری را ما می‏خواهیم بگیریم، نمی‏خواهیم دیکتاتوری باشد، می‏خواهیم ضد دیکتاتوری باشد، ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه دیکتاتوری. چرا اینقدر به دست و پا افتاده اید و همه تان خودتان را پریشان می‏کنید بیخود هر چه هم پریشان بشوید و هر چه هم بنویسید، کاری از شما نمی‏آید. من صلاحتان را می‏بینم که دست بردارید از این حرف‏ها و از این توطئه‏ها و از این غلط کاری‏ها. برگردید به دامن همین ملت، همان‏طوری که توصیه به دموکرات‏ها کردم به شما هم می‏کنم و شما و آنها را مثل هم می‏دانم، منتها شما ضررتان بیشتر از آنهاست.[7]

*   ولایت‌فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتى محض و احیاناً نصیحت‌کننده است ـ آن‌طورى که بعضى از اول انقلاب این را مى‌خواستند و ترویج مى‌کردند ـ نه نقش حاکمیت اجرایى در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسئولان اجرایى، قضایى و تقنینى دارد و همه باید بر اساس مسئولیت خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوى مسئولیت‏هاى خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعة پیچیده و در هم تنیدة تلاش‏هاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدف‏ها و ارزش‏ها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسدارى و دیده‌بانى حرکت کلى نظام به سمت هدف‏هاى آرمانى و عالى‌اش، مهم‏ترین و اساسى‌ترین نقش ولایت‌فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسى اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان‏که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعى در تمام ادوار، فقهاى ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها براى تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین‌طور هم هست.[8]

*   جامعة اسلامی اگر بخواهد دشمنان را به جا و به موقع دفع بکند باید مرکزیت فرماندهی در آن حفظ شود و چنانچه یک جامعه می‏خواهد با دشمن خود بستیزد باید درآن واحد همة جناح‏های این جامعةاسلامی ‏با آن روبرو و مواجه بشوند و به طور هماهنگ ضربة محکمی ‏بر دشمن وارد آورند و این‏طور نباشند که هر جناحی به دلخواه خود بخواهد عمل کند که در این‏صورت... دشمن با یک دسیسه چینی، کلک همه را خواهد کند، همچنانکه این تجربه بارها در تاریخ اسلام اتفاق افتاده است. پس اگر جامعة اسلامی ‏بخواهد به موقع منافع را جذب و ضررها و زیان‏ها را دفع کند، باید در داخل با یکدیگر اعضای ملایم و پیوستهای باشند و در مقابل دشمن، حکم یک مشت واحد و دست واحدی را داشته باشند خلاصه اگر بخواهند آن دو رویه و دو بعد و دو جانب ولایت را برخود تحمیل بکنند لازم است که یک مرکز فرماندهی مقتدری در درون خود داشته باشند تا همة عناصر فعال و با نشاط این جامعه، نشاط فکری خود، نشاط عملی خود، فعالیت‏های زندگی خود، دشمن کوبی‏های خود و دوست نوازی‏های خود را از آن مرکز الهام بگیرند، آن مرکزی که در بطن جامعه و متن جامعه اسلامی‏همة جناح‏ها را اداره بکند و هرکسی را به کار لایق به شأن خودش مشغول بکند، از تعارض‏ها جلوگیری و نیروها را به یک سمت هدایت بکند؛ چنین مرکز و چنین کسی باید از سوی خدا باشد، باید عالم باشد، باید آگاه باشد، باید مأمون و مصون باشد، باید یک موجود تبلور یافتهای از تمام عناصر سازندة اسلام باشد، باید مظهر قرآن باشد، چنین کسی در فرهنگ اسلامی ‏ما ولی نام دارد.[9]


1. تعریف ولایت فقیه

*   اصل مفهوم رهبرى فقیه و حاکمیت دین‏شناسان را زیر سئوال می برند. فقیه یعنى چه؟ «فقیه» یعنى کسى که دین را مى‏شناسد؛ راهى را که دین براى مردم ترسیم کرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختى و آزادى و خوشى دنیا و آخرت را به دست بیاورند، او را مى‏شناسد و در مقابل مردم مى‏گذارد؛ فقیه یعنى این. حاکمیت یک چنین انسانى، یک منطق عقلانى پشت ‏سرش هست؛ یک استدلال محکم دارد. حاکمیت چنین انسانى که حاکمیت یک نظامى یا حاکمیت یک سرمایه‏دار یا حاکمیت یک سیاستمدار حزبىِ حرفه‏اى، چنین استدلالى را با خودش ندارد.[10]

*   آنى‏ که در قانون اساسى و در کلمات امام و در عرف انقلاب مطرح است به عنوان حکومت و براى ولایت فقیه، یک حرف کاملاً نو است در دنیا. حالا تعبیر «ولایت فقیه» یک تعبیر عربى و آخوندى و طلبگى و کتابى است؛ یک ذره‏اى ممکن است بعضی‏ها بگویند: آقا این! در حالى که نه؛ این مفهوم، یک مفهوم بسیار نو و جدید [است]. این معنایش این است که ما در رأس حکومت، کسى را قرار بدهیم که مى‏دانیم تخلّف نخواهد کرد؛ این خیلى چیز مهمى است. شما الان مى‏بینید، دنیا گرفتاری‏هایش در این رؤسا از کجاست. ما مى‏خواهیم کسى را بگذاریم که مى‏دانیم تخلّف نمى‏کند. حالا ممکن است ما اشتباه کرده باشیم، او تخلف کند؛ خب، از هر وقت فهمیدیم تخلّف کرده، مى‏فهمیم که این در این منصب به جا نیست؛ خودش هم این را قبول دارد؛ مردم هم این را قبول دارند. این خیلى چیز مهمى است؛ خیلى نکتة بدیعى است در مبناى حکومت و مسألة حکومت در دنیا، که الآن گرفتارى دنیا [است].[11]

*   اکنون‏ که دوران غیبت امام (علیه‏السلام) پیش آمده و بناست احکام حکومتى اسلام باقى بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم مى‏آید. عقل هم به ما حکم مى‏کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیرى کنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصى که مى‏خواهند به شما تجاوز کنند، براى دفاع آماده باشید. براى جلوگیرى از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم، حکومت و دستگاه قضایى و اجرایى لازم است. چون این امور به خودى خود صورت نمى‏گیرد، باید حکومت تشکیل داد. چون تشکیل حکومت و اداره جامعه بودجه و مالیات مى‏خواهد، شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نمودهاست؛ مانند خراجات، خمس، زکات و غیره.

اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشدهاست تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمى‏خواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کردهاست، ولى تکلیف حکومتى نداریم؟ معناى نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بی‏حالى دست روى دست بگذاریم که هر کارى مى‏خواهند بکنند. و ما اگر کارهاى آنها را امضا نکنیم، رد نمى‏کنیم. آیا باید این طور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکردهاست، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیه‏السلام) موجود بود براى بعد از غیبت هم قرار دادهاست. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بی‏شمارى از فقهاى عصر ما موجود است.اگر با هم اجتماع کنند، مى‏توانند حکومت عدل عمومى در عالم تشکیل دهند. اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در امر اداره جامعه داشت دارا مى‏باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.[12]

 



[1]. صحیفه نور، ج 10، ص 88

[2]. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع روحانیون و مسئولان شهرستان اردبیل 30/4/1366

[3]. پیام رهبر معظم انقلاب به نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و مردم ایران دربارة حفظ وحدت و یکپارچگى، حمایت از دولت، جایگاه مجلس شوراى اسلامى و دفاع از اصل ولایت فقیه 18/10/1368

[4]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 38

[5]. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسة پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویى 4/12/1377

[6]. صحیفه نور، ج 9، ص 170

[7]. صحیفه نور، ج 10، ص 29

[8]. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى(ره) 14/3/1383

[9]سید علی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، ولایت، ص 64-60

[10]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در روز نیمه شعبان 18/11/1371

[11]. بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با اعضاى هیأت علمى کنگره‏ى امام خمینى(ره) 4/11/1378

[12]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 50‏

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی